دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۸
افزایش اخیر قیمت ارز خارج از کنترل بانک مرکزی بود

یک اقتصاددان با اشاره به اینکه اواخر سال گذشته نرخ ارز در حالی جهش یافته بود ‌که اتفاق خیلی خاصی نیفتاده بود، افزود: افزایش اخیر نرخ ارز نیز به دلایلی خارج از کنترل بانک مرکزی بوده است.

مدیریت انتظارات تورمی و تعدیل آن از مهم‌ترین اقداماتی است که به ثبات اقتصادی در جامعه کمک شایانی می‌کند. همه اینها در شرایطی است که بانک مرکزی از یک سال قبل تا به امروز تمرکز اصلی سیاستی خود را بر محور تثبیت اقتصادی و ارزی قرار داده است تا بازار ارز از التهابات و هیجانات فاصله بگیرد و نرخ ارز مدیریت شود.

از سوی دیگر، نقش سایر نهادها و وزارتخانه‌ها در افزایش شاخص قیمت مصرف‌کننده قابل ‌چشم‌پوشی نیست، به‌ گونه‌ای که با وجود برنامه‌ریزی و هدفگذاری بانک مرکزی در جهت کنترل تورم و حجم نقدینگی و پول پُرقدرت، رشد هزینه‌ای سرسام‌آور در سایر بخش‌ها، منجر به فشارهای تورمی می‌شود. در این شرایط، همراهی سایر ارگان‌های دولتی و بخش‌های اقتصادی کشور با سیاست‌های بانک مرکزی، امری ضروری است تا خروجی آن به بستر باثبات اقتصادی منجر شود.

دکتر جعفر خیرخواهان، اقتصاددان در گفتگو با هفته‌نامه تازه‌های اقتصاد در این‌باره، معتقد است: وقتی با توجه به کاهش درآمدهای ارزی دولت، محدودیت‌ها و تنگناهای ارزی، شاهد کاهش متناسب در هزینه‌های دولت و سایر نهادها و سازمان‌ها و در کل انضباط بودجه‌ای نباشیم، به تشدید کسری بودجه منجر می‌شود و یکی از راه‌های در اختیار دولت برای تامین کسری بودجه، در کنار استقراض عمومی، رفتن به سراغ بانک مرکزی است که به افزایش پایه پولی و در نهایت تورم دامن می‌زند. در این شرایط ممکن است اینگونه تصور شود که متهم اصلی بانک مرکزی است، در حالی که علل واقعی خارج از کنترل بانک مرکزی بوده است و تبعاتش را در رشد تورم نشان داده است. در ادامه مشروح گفتگو با دکتر جعفر خیرخواهان، را می‌خوانید:

سال‌های زیادی است که اقتصاد کشورمان با تورم دورقمی دست‌وپنجه نرم کرده است. در این شرایط بانک مرکزی تلاش داشته تا از روند صعودی نرخ تورم جلوگیری کند. نظر شما درباره اقدامات صورت گرفته در زمینه کنترل تورم چیست؟

اگر در دنیا بخواهند به مشکلات اقتصادی هر کشوری بپردازند، معمولاً مشکلات متعددی نظیر بالا بودن نرخ تورم، نرخ بیکاری، نرخ بهره، فساد مالی و ... مطرح می‌شود، اما جالب است وقتی از مردم کشورهای گوناگون نظرسنجی شده است، بیشتر آنها معضل تورم یا گرانی را مهم‌ترین موضوع خوانده‌اند. به بیان دیگر، بسیاری از مردم حاضرند نرخ بیکاری بالا باشد، ولی نرخ تورم پایین باشد. علت آن هم به این مسئله برمی‌گردد که همه مصرف‌کنندگان هر روز تورم را لمس می‌کنند، یعنی فرد در هر خریدی که انجام می‌دهد، به ویژه در نرخ‌های تورمی مثلا ۵۰ درصد به بالا، شاهد قیمت‌هایی است که مرتب نوسان می‌کنند و تغییرات محسوس رو به بالایی را در هر خرید تجربه می‌کند، بنابراین این معضل، روح و روان افراد را دائم درگیر کرده و در واقع باعث نارضایتی و حتی خشمگینی در کل جامعه می‌شود. همچنین باید در نظر داشت که برخی معتقدند اگر دولت به طور نمونه بتواند نرخ تورم را به مدت پنج یا ۱۰ سال، مثلاً در محدوده ۴۰ درصدی حفظ کند، خیلی بهتر است، نسبت به اینکه امسال تورم ۲۰ یا ۳۰ درصد باشد و سال بعد ۵۰ درصد و سال بعدتر هم بیشتر شود. بنابراین نوسان شدید نرخ تورم برای مردم بسیار آزاردهنده است. در نتیجه برخلاف سایر متغیرهای اقتصادی نظیر بدهی دولت یا کسری بودجه و یا حتی رشد اقتصادی که شاید بیشتر مردم خیلی متوجه آن نشوند که افزایش یا کاهش یافته است، تورم و نوسانات آن، چون با زندگی روزمره مردم مرتبط است، بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد و باید برای مدیریت و کاهش دادن آن برنامه‌ریزی صورت گیرد. جالب است بدانیم که کشورهای مختلف بعد از دهه ۱۹۷۰ میلادی، به دنبال این رفتند تا تورم را پایین بیاورند و موفق هم شدند. به ‌گونه‌ای که بیش از ۱۸۰ کشور دنیا، در حال حاضر تورم بسیار پایین تک رقمی را تجربه می‌کنند و تعداد کمی از کشورها مانند ایران، تورم‌های بالا دارند.

در خصوص خسارات تورم بالا برای اقتصاد و معیشت مردم (به‌ غیر از بحث روانی)، باید اشاره داشت که در واقع نقش قیمت‌ها مثل یک‌ هوای پاک برای جامعه است و تورم وقتی بالا می‌رود، هوا و فضا را برای تنفس و فعالیت اقتصادی آلوده و غبارآلود می‌کند. در این شرایط تولیدکننده‌ای که قصد فعالیت اقتصادی و سرمایه‌گذاری دارد، نمی‌داند این فعالیت خاص سودآور است یا زیان‌ده و این افزایش درآمد و سودی که برآورد کرده است ناشی از تورم عمومی است یا سودآوری خاص آن بخش؟ به ‌هر حال اینکه تورم اطلاعات اقتصادی را مخدوش و بی‌اعتبار می‌کند می‌تواند بسیار زیان‌بار باشد. نکته دیگر هم در خصوص بی‌عدالتی است که با تورم ایجاد می‌شود. یعنی به ‌صورت شانسی فردی که صاحب یک دارایی است، به یکباره قیمت آن جهش زیادی می‌کند و حتی افرادی که بدهکار هستند، ارزش بدهی آنها کم می‌شود و در مقابل، شخص طلبکار زیان می‌کند. همچنین پس‌اندازکننده‌ها، بازنشسته‌ها، کارمندان دولت که حقوقشان به اندازه تورم بالا نمی‌رود، از افزایش نرخ تورم آسیب می‌بینند. به بیان دیگر، تورم می‌تواند یک نوع مالیات پنهانی باشد که به شکل ناعادلانه از کسانی که امکان افزایش درآمد خود به نسبت نرخ تورم را ندارند گرفته می‌شود.

اگر بخواهیم نگاهی گذرا به روند تورمی اقتصاد کشورمان در پنج دهه اخیر داشته باشیم، به نظرتان چقدر اقتصاد نفتی در تغییرات تورمی نقش داشته است؟ ریشه ماندگاری چندین ساله تورم بالا در اقتصاد کشورمان چیست؟

در پاسخ به این سوال، اشاره به این واقعیت ضروری است که ایران در دهه ۴۰ شمسی، تورم بسیار پایینی داشته است. اما مدتی بعد به یکباره شاهد هجوم درآمدهای نفتی به اقتصاد کشور بوده و در نتیجه‌ این درآمدهای اتفاقی، تقاضای دولت و در سطح جامعه نیز بالا رفت و همه مردم از حالت صرفه‌جویی و پس‌انداز و زندگی عادی خارج شدند. توقعات و انتظاراتشان اوج گرفت و دولت هم اقدامی برای کنترل این شرایط انجام نداد. چرا که مشکل پول نفت پُرنوسان بودن آن است و به یکباره قیمت آن بالا می‌رود و سال بعد این درآمد نفتی ممکن است سقوط کند و خزانه ارزی کشور خالی شود، اما در مقابل اقدامی برای کنترل تقاضا و افزایش پس‌انداز و سرمایه‌گذاری مولد بخشی از این رانت نفتی صورت نگرفت و دولت‌ها مجبور به استقراض از بانک مرکزی شدند و در نهایت منجر به ماندگاری و مزمن شدن تورم شده است. این رویه‌ای بوده است که در دهه‌های گذشته حاکم شده است.

با توجه‌ به اینکه تغییرات نرخ ارز، اثر مستقیمی بر رشد تورم در اقتصاد دارد، به نظر شما چگونه باید در خصوص مدیریت بازار ارز و نرخ ارز موثر تصمیم‌گیری شود؟

در خصوص نرخ ارز باید نگاهی فراگیر وجود داشته باشد تا همه مسائلی که می‌تواند بر رفاه مصرف‌کننده، تولیدکننده و رشد اقتصادی موثر باشد در تعیین نرخ ارز در نظر گرفته شود. یک رویکرد تخصصی توسط بانک مرکزی این است که نرخ ارز بتواند در مسیر باثباتی در آینده نیز حرکت کند. بهترین حالت برای نرخ ارز که کمترین فساد و بالاترین کارایی داشته باشد، نرخی است که با نگاه بلندمدت و پیش‌بینی و توجه به همه شاخص‌های مهم اقتصادی خصوصا رشد اقتصادی شکل بگیرد و نرخ ارز به ‌گونه‌ای باشد که توازن و تعادل مناسب بین صادرات و واردات برقرار شود. چون وقتی نرخ ارز خیلی بالا برود، در واقع به نفع صادرات است، اما در مقابل ممکن است دیگر به صرفه نباشد کالاهای مورد نیاز را با نرخ مناسب از خارج وارد کنیم و رفاه اکثریت جامعه و مصرف‌کنندگان کاهش یابد. عکس آن هم اگر نرخ ارز خیلی پایین باشد و پول ملی بیش از حد تقویت شود، به تولید و تولیدکننده داخلی ضربه می‌خورد، چون واردات به صرفه می‌شود و با حفظ چنین نرخ پایینی، ذخایر ارزی نیز کاهش می‌یابد.

آیا در خصوص موضوع کنترل تورم، همه بار به دوش بانک مرکزی است و یا سایر نهادها و دستگاه نیز در جلوگیری از بروز تورم نقش دارند؟

تورم بلندمدتی که در این پنج دهه شاهدش هستیم، در واقع یک "انتخاب سیاسی جامعه" بوده است. یعنی کل دولت و جامعه به هر دلیلی این تورم حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد را قبول کرده و به آن عادت کردند. یک جمله معروفی هست که می‌گوید در اقتصاد چیزی به اسم ناهار مجانی نداریم. وقتی با توجه به کاهش درآمدهای ارزی دولت و محدودیت‌های ارزی، خیلی از هزینه‌های دولت و سایر نهادها کاهش پیدا نمی‌کند، منجر به تشدید کسری بودجه می‌شود و دولت هم هیچ راهی ندارد جز اینکه به سراغ بانک مرکزی بیاید تا با استقراض به افزایش نقدینگی غیرمعقول و تورم دامن بزند. بنابراین در این شرایط ممکن است اینگونه تصور شود که متهم اصلی بانک مرکزی است، در حالی‌ که علل واقعی و سیاسی که خارج از کنترل بانک مرکزی بوده است دخیل هستند و تبعات آنها خود را در افزایش نرخ تورم نشان داده است.

یکی از مسائل مهم در اقتصاد ایران، کنترل انتظارات تورمی به ویژه در مورد برخی بازارها از جمله ارز است. در این زمینه تاکنون چگونه عمل شده است و چه مسیری را باید برای دستیابی به تورم کنترل شده پایدار طی کنیم؟

مسئله انتظارات تورمی و روانی که در جامعه وجود دارد، نسبت به اینکه آینده چه اتفاقی قرار است بیفتد، قطعاً بر نوسان تورم و فشارهای تورمی اثرگذار است. به نظرم در این راستا، اواخر سال گذشته نرخ ارز با آورشوتینگ یا جهش بیش از اندازه مواجه شد، یعنی انتظارات منفی جامعه نسبت به وضعیت آتی بیش از حد واقع بالا رفت، در حالی ‌که اتفاق خیلی خاصی نیفتاده بود، ولی در ذهن مردم و جامعه اینگونه تلقی شده بود که شیوه تصمیم‌گیری مسئولان به نحوی است که باید منتظر افزایش نرخ‌ها باشند. اما در بانک مرکزی به ویژه با تغییر مدیریت و به ‌موقع نسبت به این مسئله واکنش نشان داد و با مدیریت مناسبی که داشت، شاهد تعدیل انتظارات منفی نسبت به جهش تورمی در سطح جامعه بودیم. اما نکته مهمی که به نظرم باید بدان توجه داشت این است که سیاست‌گذار نباید وسوسه شود که نرخ فعلی و فعلا تثبیت‌شده موقتی را قرار است به‌ صورت دائم، حفظ کند. همراه با رشد بقیه قیمت‌ها، باید سعی شود تا نرخ ارز هم در حد مناسبی رشد کند و ذهنیت و محاسبات جامعه هم به طور طبیعی انتظار این افزایش‌ها را به صورت دوره‌ای مثلا هر شش ماه یک بار داشته باشد تا ناگهان بازار و جامعه به هم نریزد و شاهد نوسانات و جهش‌های ناگهانی و شدید نرخ ارز نباشیم‌. البته ناگفته نماند که اتخاذ چنین رویکردی از سوی سیاست‌گذار، کار سختی است به ویژه عوامل و شوک‌های سیاسی و شایعه‌ها هم تاثیر خود را می‌گذارند. در بحث انتظارات، مردم همیشه رفتار عقلایی نشان نمی‌دهند، یعنی اصطلاحاً می‌گویند رفتار گله‌ای دارند، به این صورت که یک شایعه‌ای پخش می‌شود و مردم برای خرید دلار هجوم می‌آورند. دلار و یورو که نقش دارایی دارای بازده پیدا می‌کند و تقاضای سفته‌بازی یا سوداگری بالا می‌گیرد که البته ممکن است پس از مدتی دچار زیان هم بشوند، اما این وسوسه همیشه وجود دارد.

نقش اعتمادسازی در این شرایط را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

اعتمادسازی بسیار اهمیت دارد. در واقع باید ارتباط مناسب، عقلانی و هوشمندانه با جامعه برقرار شود. مثلاً هر ماه، بیانیه‌های کوتاه سیاستی خطاب به مردم منتشر شود و یا گزارش‌های اقتصادی بانک مرکزی به‌ صورت مستمر و مستند و به‌روز در اختیار افکار عمومی و فعالان اقتصادی قرار بگیرد تا مردم و تصمیم‌گیران اقتصادی به آرامش ذهنی برسند و تصویر روشنی از حال و آینده اقتصاد داشته باشند تا در نهایت مانعی در برابر شکل‌گیری انتظارات نابجا و منفی شود و شاهد تعدیل انتظارات تورمی در فضای جامعه باشیم.

در این شرایط موضوع مهمی که به نظرم باید مورد توجه قرار بگیرد، اهمیت ثبات مدیریتی در راس بانک مرکزی است. با توجه ‌به اهمیت نقش بانک مرکزی و سکانداری در زمینه پولی و ارزی، معمولاً باید به شخصی که رئیس‌کل بانک مرکزی می‌شود، برای یک دوره زمانی هشت‌ساله یا دست‌کم چهارساله، فرصت و اطمینان شغلی و حرفه‌ای داده شود تا با شبکه‌سازی و تیم‌سازی فکری و اندیشه‌ورزی، بتواند تصمیمات درست همه‌جانبه‌ای بگیرد و نگرانی نسبت به احتمال متزلزل شدن جایگاهش نداشته باشد. با چنین رویکردی، امید بیشتری به نتایج قابل‌قبول و مثبت در خصوص مدیریت مناسب سیاست‌ها از جمله ثبات نرخ تورم و کنترل بهینه انتظارات می‌رود.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha