پروفسور "مارک سجویک"، استاد دانشگاه آرهوس دانمارک: وجود تنشهای سیاسی، مانند همه عوامل تضعیف اطمینان، همیشه به آسیبهای اقتصادی منجر میشود. چالشها و بیثباتیهای سیاسی از جمله مواردی هستند که بر قیمت نفت و همچنین ارزهای ملی کشورها تاثیر منفی زیادی دارند. البته گاهی اوقات این چالشها میتواند خبر خوبی به ویژه برای تولیدکنندگان نفت که از قیمتهای بالاتر نفت سود میبرند باشد، حتی اگر ارزش پولشان کاهش یابد. باید گفت که گاهی اوقات کاهش تنشها از نظر اقتصادی خبر بدی است، زیرا کاهش قیمت نفت به تولید لطمه میزند، حتی اگر برای مصرفکنندگان خوبی باشد. با این حال، در درازمدت، چیزهای دیگر تأثیر بیشتری دارند. در نهایت همه چیز به عرضه و تقاضا بر میگردد، هرچند که البته بازارها هرگز کامل نیستند و میتوان آنها را مدیریت یا در آن دخالت کرد. وقتی تنشها قیمت نفت را بالا میبرد، نگرانی از کاهش عرضه افزایش مییابد.
بررسی اثر تنشهای سیاسی و انتقال فوری آن به بازارهای ارز، مسئله مهمی است که البته پاسخ روشنی به آن وجود ندارد. بانکهای مرکزی معمولاً در بازارها مداخله میکنند تا نرخ ارز را تثبیت کنند و به طور روزانه این کار به خوبی انجام میشود. با این حال، زمانی که یک اتفاق واقعاً بزرگ رخ میدهد، هزینههای کنترل نرخ ارز ابتدا افزایش مییابد و سپس ممکن است به سرعت ناپایدار شود. بروز اینگونه مسائل و چالشها بر روی همه ارزها تأثیر میگذارد، نه فقط ارزهای مربوط به کشورهای خاورمیانه. در سال ۱۹۹۷، دولت انگلیس بیش از ۴ میلیارد دلار هزینه کرد تا پوند را با نرخی که در واقع ناپایدار بود تثبیت کند، قبل از اینکه مجبور به تسلیم شود و از این کار صرفنظر کند.
من فکر میکنم که با بروز تنشهای سیاسی، مدیریت بازار ارز برای بانکهای مرکزی دشوار میشود و تنظیم نرخ ارز میتواند از دست آنها خارج شود و تشخیص این امر مهم است. البته همه چیز در کنترل بانک مرکزی نیست و عوامل غیراقتصادی مانند تنشهای سیاسی، بر بازار ارز تاثیر دارند و بانک مرکزی نمیتواند آنها را مدیریت کند و از کنترل آن خارج میشود. در واقع در اینجا عامل اصلی در تغییر نرخ ارز، تنشهای سیاسی است و تا این تنشها رفع نشود، کنترل نرخ ارز برای بانک مرکزی میسر نیست. معمولا بانکهای مرکزی برای مقابله با چنین تنشهایی اقداماتی انجام میدهند، ولی این اقدامات جنبه موقت دارد و تا تنشها رفع نشود، نمیتوان مدیریت موثری بر بازار ارز داشت.
درباره اینکه افزایش وابستگی به برخی ارزها مانند دلار، به ویژه در مواقع بحران و تنشها برای کشورها پُرهزینه میشود و مدیریت بازار ارز و حفظ ارزش پولی را دشوارتر میکند نیز باید به این نکته اشاره کرد که بحثهای زیادی در مورد جایگزینی دلار آمریکا به عنوان استاندارد بینالمللی وجود داشته است. افزایش وابستگی به دلار، به طور خاص در مواقع بحران و تنش برای کشورها هزینه به همراه دارد و مدیریت بازار ارز و حفظ ارزش پولی را دشوارتر میکند. از سوی دیگر نیز باید توجه داشت که اتکا به دلار باعث میشود تا کشورها بیشتر در معرض انواع خاصی از تحریمهای آمریکا قرار بگیرند و در این خصوص کور روسیه تجربه دارد.
اینکه ارز دیگری غیر از دلار به عنوان ارز رایج بینالمللی باشد منطقا غیرممکن و محال نیست. دلیل آن این است که دلار آمریکا همیشه ارز استاندارد بینالمللی نبوده است. برای چندین دهه، پوند انگلیس واحد پول غالب در عرصه بینالمللی بود، تا اینکه به تدریج در نیمه اول قرن بیستم و سپس به طور قطعی پس از پایان جنگ جهانی دوم، دلار آمریکا جایگزین آن شد. با این حال، هنوز نشانهای از این اتفاق وجود ندارد. در حال حاضر، به رغم تلاشهایی برای دلارزدایی، دلار آمریکا کماکان ارز رایج جهانی است. امروز ارز چین مطمئناً بیشتر از گذشته استفاده میشود، اما تا جایگزینی دلار فاصله زیادی دارد. بانکهای مرکزی در سراسر جهان مطمئناً در تلاش برای تنوع بخشیدن به ذخایر ارز خارجی خود هستند، اما چیزی که به نظر میرسد جایگزین دلار میشود، ارز دیگری نیست، بلکه طلا است. اگر فشار شدیدی روی یک ارز وجود داشته باشد، آن ارز در برابر هر چیزی که آزادانه معامله میشود، اعم از دلار، طلا و ...، سقوط میکند.
نظر شما