در این گزارش پیرامون "ارمغان محتوای رسانهای برای حاکمیت اقتصادی جوامع بشری"، به بررسی قدرت اقناعگری جریانهای رسانهای در تغییر سیاستها، انتظارات جامعه و چگونگی تاثیر رسانهها بر دیدگاه سیاستگذاران کلان و صاحبنظران اقتصادی میپردازیم.
جریان رسانهای، قدرت اقناعگری بالقوه در تغییر سیاستها و انتظارات آتی اقتصادی
کانمن، روانشناس میان رشتهای و پژوهشگر اقتصاد رفتاری که به خاطر تحقیقات خود در این زمینه، جایزه نوبل اقتصاد سال 2002 را دریافت کرد، استدلال میکند که انتظارات، پیشبینیها و رفتار اقتصادی سیاستگذاران اقتصادی، شهروندان و عموم مردم، بیشتر، تحت تاثیر انگیزههای روانشناسی قرار میگیرد و بهترین منبع برای ارائه، بسط و گسترش این انگیزهها، رسانهها هستند. وی معتقد است که قدرت اقناعگری رسانهها در مورد مباحث مختلف عملی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هنری، از سایر ابزارهای در اختیار بشر، بالاتر است. کانمن خاطر نشان میکند که صرفا، تکرار اطلاعات معین و واحد در رسانهها، بدون توجه به میزان دقت مخاطبان، اثر اقناعی خود را بر جای میگذارد.
در واقع، در اثر فعالیت جریان رسانهای، مخاطبان ما، چه متولیان سیاستهای اقتصادی کلان اقتصادی یک کشور باشند و چه عامه مردم، چنانچه به اقناع برسند، انگیزههای درونی در آنها رشد کرده و خود، رسولان هر اندیشه یا هر پیام ارتباطی در جامعه خواهند شد.
مبتنی بر نظرات کانمن، سایر پژوهشهای متمرکز در این حوزه نشان میدهد افرادی که موقعیت اجتماعی بالایی در یک کشور دارند و در معرض برخورد و مواجهه کمتر با شهروندان عادی جامعه قرار دارند، عمدتاً با خواندن یا تماشای اخبار متوجه میشوند که چه محتوایی، مردم عادی را هدایت میکند.
لذا متولیان و سیاستگذاران رسانهای سعی میکنند با گنجاندن دادههای خبری مدنظر خود در خروجی رسانهای تحلیلهای اقتصادی، آنچه که این افراد را به حرکت در میآورد، مدنظر قرار دهند و از این حیث میتوانند به عنوان بازوی اجرایی بالقوه و اهرمی کارا و قدرتمند برای سیاستگذاران و تصمیمسازان یک اقلیم در مسیر تحقق اهداف متعالی اقتصادی، محسوب شوند.
همچنین در همین راستا، دامسترا، محقق مدلسازی اقتصادی در دانشگاه کمبریج، در سال 2023، با استناد به خروجی چندین نظرسنجی جامع در افقهای کوتاهمدت و بلندمدت اقتصادی و ترکیب آن با یک مدلسنجی پیشرفته به این نتیجه میرسد که، محتوای خبری اقتصادی، نه تنها مستقیماً بر ارزیابیهای فردی، بلکه بر ارزیابیهای کلان اقتصاد ملی در کشورها اثر میگذارد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که رسانهها، به جد میتوانند به فرآیند اقناع جامعه در جهت کنترل هر چه بیشتر نحوه شکلدهی به انتظارات اقتصادی آنها و همراهی عموم مردم با تصمیمات کلان و سیاستهای اجرایی فراگیر حاکمیت اقتصادی یک کشور، یاری رسانند.
حال پرسش اساسی این است که رسانهها چگونه دست به اقناع میزنند؟ برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید بفهمیم که چه عاملی، بر قدرت برجستهسازی رسانهها اثر میگذارد؟
قدرت برجستهسازی رسانهها و پیامد آن بر شکلدهی انتظارات
در بحث اقناعگری اقتصادی رسانهها، در حوزه روانشناسی شناختی، مبحث "برجستهسازی" اهمیت قابل توجهی دارد. سادهترین تعریف برجستهسازی، تغییر اولویتهای ذهنی مخاطبان است، بنابراین برجستهسازی در اینجا یعنی رسانهها با بمباران خبری و محتوایی خود، آنچه که مورد نظر و خواستشان هست را به مخاطبان، دیکته میکنند و لذا، از طریق رویکرد برجستهسازی، رسانهها میتوانند به عنوان ابزار موثری در دستان سیاستگذاران اقتصادی، بر اقناع مخاطب و شکلدهی انتظارات آتی عموم مردم جامعه در حوزههای مختلف، اثر بگذارند. اما چگونه؟
توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است که یک سر برجستهسازی به خود رسانه و سر دیگر آن به مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی خارج از رسانهها بر میگردد و مبتنی بر پژوهشهای علمی، رابطه مراکز قدرت اقتصادی با رسانهها در کشورهای مختلف، در یکی از 4 وضعیت زیر قرار دارد:
*مرکز پُرقدرت - رسانه پُرقدرت
مانند رابطه خوب یک نهاد تراز اول اقتصادی در یک کشور با رسانههای مقتدر که میتواند تاثیر بسیار بالا و پُرقدرت بر شکلدهی تصمیمات و انتظارات آتی اقتصادی مخاطبان و تحقق سیاستهای کلان اقتصادی مدنظر حاکمیت سیاسی یک کشور داشته باشد.
*مرکز پُرقدرت - رسانه کمقدرت
در این حالت، یک نهاد یا فرد پُرقدرت اقتصادی، رسانههای ملی و محلی را تحت انقیاد خود درآورده و از این طریق، محتوای اطلاعاتی و خبری مدنظر خود را به ذهن مخاطب تزریق میکند. این وضعیت میتواند مانند یک تیغ دولبه پُرریسک و خطرناک باشد که در جهت تامین منافع جمعی و یا در بیشتر مواقع، در جهت تامین منافع گروهی خاص، مورد استفاده قرار گیرد.
*مرکز کم قدرت - رسانه پُرقدرت
در این وضعیت، بیشترین قدرت و مسئولیت برجستهسازی با رسانهها است که این وضعیت نیز در عین حال، بسیار خطرناک و چالشآفرین خواهد بود و میتواند موجب ایجاد یک جریان کارشکن در مسیر تحقق سیاستهای کلان اقتصادی شود.
*مرکز کم قدرت - رسانه کمقدرت
در این شرایط، افکار عمومی بیشتر تحت تاثیر جریان طبیعی رویدادهای اقتصادی قرار میگیرد و هیچ نهاد یا مقام رسمی اقتصادی یا رسانهای، توانایی تسلط و شکلدهی مطلق انتظارات اقتصادی جامعه را ندارد.
تاثیر رسانهها بر دیدگاه سیاستگذاران کلان و صاحبنظران اقتصادی چگونه است؟
دنیل کانمن، در مورد نسبت مواجه و اثرگذاری سیاستگذاران کلان و صاحبنظران اقتصادی با محتوای رسانهها، 3 گزاره مهم ارائه میکند:
اول اینکه، محتوای رسانهای، به عنوان منبع مهم اطلاعاتی، بر روند شکلگیری دیدگاه و انتظارات آتی سیاستگذاران کلان و صاحبنظران اقتصادی اثر میگذارد.
دوم اینکه، سیاستگذاران کلان یک اقلیم و صاحبنظران اقتصادی درکشورهای در حال توسعه، نسبت به همتایان خود درکشورهای دارای دموکراسیهای نوین و کشورهای دارای نظام حکمرانی اقتدارگرا، رسانهها را قابل اعتمادتر میدانند.
سوم اینکه، سیاستگذاران کلان و صاحبنظران اقتصادی معتقدند که رسانهها، به طور قابل توجهی بر دیگران، بیشتر از خودشان، اثر میگذارند. این اعتقاد، با نظریه"اثر سوم شخص" مطابقت دارد. مبتنی بر این نظریه، متخصصان اقتصادی میپندارند، افراد دیگر، چون برخی مسائل خاص رسانهای را مهم شناسایی کرده و برمبنای آن عمل میکنند، بیشتر از خود آنها، تحت تاثیر محتوای رسانهای قرار گرفته و تصمیمسازی میکنند.
بنابراین باید بپذیریم که تحقیقات و پژوهشهای وسیعی نشان دادهاند، انتظارات و پیشبینیهای همه اقشار جامعه، حتی خواص جامعه نظیر متولیان سیاستگذاریهای کلان اقتصادی یک کشور، دانشگاهیان و متخصصان مالی و اقتصادی، مدیران کسب و کارها، سرمایهگذاران یا کارآفرینان نیز حتما تحت تاثیر جریانهای پُرقدرت رسانهای و خبری قرار میگیرند.
نظر شما