حسن اردیزی، دانشجوی دکتری اقتصاد بینالملل: اگر چند عامل کلیدی در اقتصاد کلان که هم از لحاظ نظری و هم از منظر سیاستگذاران مهم باشد را بتوان برشمرد، مقوله سرمایهگذاری و انباشت سرمایه یکی از آنهاست. اهمیت این مولفه از آنجایی حادث میشود که انباشت سرمایه یکی از عوامل کلیدی و تعیینکننده میزان تولید در اقتصاد است، به نحویکه در نتیجه تغییر موجودی سرمایه طی زمان، میزان رشد اقتصادی تغییر میکند، لذا با تمرکز بر آن و دستیابی به سطح بهینه سرمایه و حفظ آن میتوان روند مناسبی را در رشد اقتصادی تجربه کرد. انباشت سرمایه در یک اقتصاد خود به طور مشخص، برآیندی از دو مقوله سرمایهگذاری و استهلاک است. سرمایهگذاری عبارت است از مخارج و هزینههای احداث کارخانههای جدید، نصب ماشینآلات و خرید تجهیزات تولیدی که موجب افزایش موجودی سرمایه میشود و استهلاک به مفهوم فرسودگی و از بین رفتن سرمایههای قبلی در فرآیند تولید است که کاهش موجودی سرمایه را به همراه دارد. با شناسایی عوامل موثر بر این دو مقوله، یعنی سرمایهگذاری و استهلاک، میتوان انباشت سرمایه را در اقتصاد مدیریت کرد و مسیر اقتصاد کشور در دستیابی به اهداف رشد، هموار شود.
سرمایهگذاری و هزینههای موثر بر آن
در صورتی که استهلاک مقداری ثابت در نظر گرفته شود، امر سرمایهگذاری یک تصمیم مالی است که سرمایهگذاران به امید کسب سود مالی انجام میدهند. به طوریکه سرمایهگذار باید به این نتیجه برسد که عایدی و بازگشت حاصل از سرمایهگذاری به اندازهای خواهد بود که علاوه بر پرداخت تمامی هزینهها، مقداری سود نیز باقی خواهند ماند. برای همه پروژهها، هزینه سرمایهگذاری از یک "هزینه فنی ثابت" و یک "هزینه مرتبط با سیاستهای کلان" با فرض ثبات در سایر شرایط تشکیل میشود.
از منظر نخست (یعنی هزینه فنی ثابت)، به طور معمول در ادبیات اقتصادی با در نظر گرفتن هزینههای فنی به عنوان نمادی از تقاضا کالاهای سرمایهای و امر سرمایهگذاری، بیان میکنند که در بلندمدت، سرمایهگذاری توسط سرمایهگذاران زمانی شکل میگیرد که بازده مورد انتظار در طول عمر پروژه از هزینههای آن در طول پروژه بیشتر شود، به بیان سادهتر بازده مورد انتظار پروژه در بلندمدت مثبت باشد. از سوی دیگر، "بن برنانکی"، نوبلیست اقتصاد در سال ۲۰۲۲، این فرض را در نظر میگیرد که در طول زمان، اطلاعات جدیدی به دستگاه تحلیلی سرمایهگذاران وارد میشود که قضاوت آنها در مورد بازده سرمایهگذاری را دستخوش تغییر میکند، لذا آگاهی صرف از بازده مورد انتظار بلندمدت برای تعیین سطوح سرمایهگذاری بهینه فعلی چندان مفید نیست. فرض دیگر بن برنانکی این است که سرمایهگذاریهای واقعی به شدت غیرقابلبرگشت هستند، که این یک توصیف معقول از اکثر سرمایهگذاریها است، به عنوان مثال هنگامیکه یک ماشینابزار ساخته میشود، نمیتوان آن را به ماشینابزار کاملاً متفاوت دیگری تبدیل کرد، مگر اینکه میزانی از ارزش اقتصادی قبلی آن از بین برود.
از منظر دوم (یعنی هزینه مرتبط با سیاست)، از جمله هزینههایی است که سرمایهگذار در گذر زمان به آنها دست پیدا میکند. نکته کلیدی در این خصوص این است که تحت یک فضای توام با نااطمینانی در سیاستها، سرمایهگذاران سعی میکنند تا خود را از عواقب شوم نااطمینانی مصون نگه دارند، از همین رو برای کاهش هزینههای مورد انتظار (که اخلالگر در سرمایهگذاری است) یا برای کسب اطلاعات بیشتر، سرمایهگذاریهای خود را به تعویق میاندازند یا به سمت پروژههای کوتاهمدت و زودبازده میل پیدا میکنند. حتی ممکن است سرمایهگذاران در صورت افزایش هزینههای مرتبط با سیاست، پروژهای را به دلیل کاهش عائدی کل آن رها کنند که طبق ادبیات اقتصادی تحت عنوان سرمایهگذاریهای برگشتناپذیر و هزینههای هدررفته نامگذاری میشود. بنابراین در حالت تعادل، سرمایهگذاران پروژههایی را با هزینه سیاستگذاری پایین یا پروژههای کوتاهمدت را شروع میکنند.
از اینرو، نا اطمینانی و بیثباتی در سیاستها در حوزه سیاستگذاری اقتصادی اهمیت زیادی در تصمیمات عاملان اقتصادی در سرمایهگذاری دارد. در همین راستا،" سروین" در مطالعهای که برای بانک جهانی انجام میدهد بیان میکند که نا اطمینانی سیاستی در کشورهای با درآمد پایین نسبت به کشورهای با درآمد بالا بیشتر است و این عامل مهمی برای پایین بودن سرمایهگذاری و تولید بلندمدت در این کشورها است.
نااطمینانی نرخ ارز و آثار آن بر سرمایهگذاری
با توجه به موارد پیشگفته، اکنون این سوال مطرح است که جایگاه نوسانات متعدد در نرخ ارز و نااطمینانیهای آن در مقوله سرمایهگذاری به چه صورت است؟ یکی از هزینههای مرتبط با سیاستهای کلان که در تصمیم سرمایهگذاران موثر است، سیاستگذاریها در حوزه ارز در یک اقتصاد است. هم از منظر ادبیات نظری اقتصاد و هم با مراجعه به سرمایهگذاران و بررسی واقعیات اقتصاد، نرخ ارز و تغییرات آن به عنوان یکی از عناصر موثر بر هزینهها در تصمیمات اقتصادی، به ویژه در بخش سرمایهگذاری قلمداد میشود. در همین راستا، بروز نااطمینانیها در نرخ ارز، برآورد هزینه مورد انتظار برای هر واحد سرمایه را متغیر میکند. سالیان متمادی است که در ادبیات علم اقتصاد، یک موافقت گستردهای وجود دارد که تغییرات پیشبینینشده نرخ ارز اثر منفی بر سرمایهگذاری دارد. برای مثال میتوان به مطالعات انجامشده نظیر گولدبرگ (۱۹۹۳)، آیزنمان و ماریون (۱۹۹۵) و سروین (۱۹۹۸) اشاره کرد که نتایج پژوهشهای آنها نشان میدهد بیثباتیها و نوسانات در متغیرهای کلان نظیر نرخ ارز اثر منفی بر سرمایهگذاری و تولید دارد، به طوریکه حرکت در نرخ ارز ممکن است منشاء شکلگیری عدم اطمینان برای سرمایهگذارانی باشد که امکانپذیری سرمایهگذاری در یک پروژه جدید را ارزیابی میکنند. هرچند که با توجه به نوع صنعت و نهاده های تولیدی به کار رفته در آن، تاثیرپذیری از نرخ ارز و نوسانات آن متفاوت است، لیکن همانطور که ذکر شد این اتفاق نظر وجود دارد که نااطمینانیهای آن در نهایت تاثیر منفی بر سرمایهگذاری دارد. بدیهی است آثار مخرب نوسانات نرخ ارز در صنایعی که سرمایهگذاری در آنها تابع بیشتری از واردات است، بسیار بیشتر باشد. این موضوع به ویژه در صنایع سنگین و بالادستی که نیازمند به کارگیری تکنولوژیهای خاص و ماشینآلات وارداتی است، اهمیت به سزایی دارد.
ثبات نرخ ارز به سبب شکلدهی انضباط لازم در سیاستگذاریهای اقتصادی و ایجاد ثبات در انتظارات عاملان اقتصادی موجب کاهش هزینههای مرتبط با سیاستهای ارزی میشود. مخصوصا اقتصادهایی که در فرآیند زنجیره تولید وابسته به مواد اولیه و کالاهای واسطهای و کالاهای سرمایهای، خارجی هستند (که معمولاً هم کشورهای درحالتوسعه یا نوظهور میباشند)، نوسانات ارزی آثار قابلتوجهی بر تامین هزینه سرمایه در گردش بنگاههای تولیدی دارد.
نتیجهگیری
با توجه به اثر سرمایهگذاری برای تقویت رشد اقتصادی و اهمیت هزینههای مرتبط با سیاست در تصمیم سرمایهگذاران، ثبات سیاستگذاریهای اقتصادی در سطح کلان ضرورت پیدا میکند. یکی از هزینههای مرتبط با سیاست که در قصد سرمایهگذاری عاملان اقتصادی اثرگذار است، سیاستگذاریها در حوزه ارز میباشد. به طوریکه ثبات نرخ ارز به دلیل انضباط بیشتر در سیاستگذاری و القای اعتماد در سرمایهگذار موجب افزایش اطمینان و جهتدهی آنها به سمت سرمایهگذاری در فعالیت مولد و بلندمدت میشود. در مقابل نوسانات در نرخ ارز باعث هدایت منابع سرمایهگذاری به سمت فعالیتهای نامولد و زودبازده میشود.
ناتوانی در پیشبینی تغییرات نرخ ارز موجب افزایش هزینه در تصمیمهای اقتصادی از جمله برای سرمایهگذاری میشود. بنابراین سیاستگذاری در حوزه تعیین سیاست ارزی مطلوب یک بخش حیاتی برای تداوم سرمایهگذاری است و سیاستگذار اقتصادی به منظور کاهش نااطمینانی در این حوزه، باید امکان پیشبینی نرخ ارز با نوسانات کم را برای سرمایهگذاران فراهم کند.
نظر شما