محسن پورعبادالهان کویچ - عضو هیات علمی دانشگاه تبریز: دهههاست که اقتصاد ایران با چالشهای جدی ناشی از تورمهای بالا مواجه است و هنوز نتوانستهایم از این وضعیت خارج شویم. عوامل متعددی از جمله نفتی بودن اقتصاد، بیانضباطی مالی دولت، کسری بودجه و تحریمها به عنوان دلایل اصلی این بحران مطرح میشوند.
یکی از عوامل کلیدی در این زمینه، کسری بودجه دولت است. طبق اظهارات اخیر، درصد بالایی از تأمین مالی کشور به صورت بانکمحور انجام میشود و بنابراین کسری بودجه فشار زیادی را بر بانک مرکزی و به طور کلی نظام بانکی کشور وارد میکند. در این راستا، باید به این نکته توجه کنیم که کسری بودجه به عنوان یک عامل اصلی، نه تنها بر تورم تأثیر میگذارد، بلکه بر کل ساختار اقتصادی نیز سایه میافکند.
کسری بودجه یکی از چالشهای اساسی است که دولتها در هر کشوری با آن مواجهاند. در ایران، این کسری به دلیل انتظارات بالا از دولت و عدم توانایی در کاهش هزینهها، به یک معضل تبدیل شده است. زمانی آقای مظاهری رئیس بانک مرکزی بود، شعاری داشت که بانک مرکزی را سه قفله کردم به این منظور که بانک مرکزی به هیچ وجه کسری بودجه دولت را تامین نمیکند. باید چنین اعتقاد راسخی پیدا کنیم، اما واقعیت این است که در شرایط کنونی، دولت به شدت تحت فشار است و به دنبال تأمین کسری بودجه خود از طریق بانک مرکزی است.
این وابستگی به بانک مرکزی، به نوبه خود منجر به افزایش انتشار پول و نقدینگی میشود و در نتیجه، تورم را تشدید میکند. در واقع، دولت به دلیل عدم توانایی یا عدم تمایل به کاهش هزینهها، به بانک مرکزی فشار میآورد تا کسری بودجه را پوشش دهد، این چرخه معیوب نه تنها به ماندگاری تورم کمک میکند، بلکه به بیثباتی اقتصادی نیز دامن میزند.
تأمین مالی شرکتهای دولتی از طریق بازار سهام به جای استفاده از بازار پول و بانکها نیز یکی از چالشهای جدی است. در واقع، تغییر این سیستم به گونهای که شرکتها بتوانند به جای وام از طریق اوراق و سهام تأمین مالی کنند، نیازمند تغییرات اساسی در ساختار اقتصادی و سیاسی کشور است. این تغییرات به سادگی امکانپذیر نیست و نیاز به عزم جدی و برنامهریزی دقیق دارد.
علاوه بر این، تا زمانی که رئیس بانک مرکزی به انتخاب رئیس دولت باشد، استقلال بانک مرکزی زیر سؤال خواهد بود. انتخابهای سیاسی به جای انتخابهای اجرایی، منجر به تصمیمگیریهای غیرکارشناسی و ناپایدار میشود. در این زمینه، اقدام رئیسجمهور فعلی در حفظ رئیس کل بانک مرکزی، نشاندهنده درک نیاز به ثبات در سیاستهای پولی است، اما این کافی نیست.
بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی نیز بر عملکرد بانک مرکزی تأثیر میگذارد. در شرایطی که نوسانات سیاسی وجود دارد، انتظار از بانک مرکزی برای کنترل تورم و نرخ ارز غیرمنطقی است. بانک مرکزی نمیتواند به تنهایی و بدون همکاری سایر نهادها، اقدام مؤثری انجام دهد. به عنوان مثال، ارزپاشی به عنوان یک راهکار، نه تنها مؤثر نیست بلکه میتواند به تشدید مشکلات منجر شود. این سیاست ممکن است تنها به تأخیر انداختن بحران کمک کند و در نهایت، مشکل را عمیقتر کند.
در نهایت، برای مقابله با چالشهای ماندگاری تورم در اقتصاد ایران، نیاز به یک رویکرد جامع و چندجانبه داریم که باید شامل اصلاحات اساسی در ساختار اقتصادی، بهبود مدیریت مالی دولت، افزایش استقلال بانک مرکزی و ایجاد ثبات سیاسی باشد. تنها در این صورت است که میتوان به کاهش کسری بودجه و در نهایت کنترل تورم امیدوار بود. بدون این تغییرات بنیادی، به نظر میرسد که مشکل تورم در اقتصاد ایران همچنان ادامه خواهد داشت و به یک چالش پایدار تبدیل خواهد شد. توجه به این نکات و تلاش برای ایجاد تغییرات در ساختار اقتصادی و مالی کشور، میتواند راهگشای خروج از این بحران باشد و به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور کمک کند.
نظر شما