"توروالدور گیلفاسون" استاد اقتصاد دانشگاههای پرینستون در نیوجرسی آمریکا و همچنین کشور ایسلند است. او همچنین پژوهشگر مرکز مطالعات اقتصادی در دانشگاه مونیخ و عضو انجمن اقتصادی اروپا نیز است. وی حدود ۳۰۰ مقاله به اضافه ۲۴ کتاب تالیف کرد. او پس از اخذ دکترای اقتصاد در دانشگاه پرینستون، به عنوان اقتصاددان در صندوق بینالمللی پول (IMF) در واشنگتن مشغول به کار شد. وی پژوهشگر ارشد در موسسه مطالعات اقتصادی بینالمللی در دانشگاه استکهلم و پژوهشگر CEPR (مرکز تحقیقات سیاست اقتصادی) در لندن نیز بود. او یکی از سه نویسنده کتاب درک اقتصاد بازار (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۹۲) است که به هفده زبان از جمله روسی و چینی منتشر شده است. گیلفاسون در مقام مشاور صندوق بینالمللی پول و همچنین بانک جهانی، سازمان ملل متحد، کمیسیون اروپا و انجمن تجارت آزاد اروپا (EFTA) هم فعالیت داشته است. او در سال ۲۰۱۰ به عضویت مجلس قانون اساسی ایسلند انتخاب شد و توسط پارلمان به عنوان عضو شورای قانون اساسی منصوب شد. هفتهنامه تازههای اقتصاد، گفتگویی پیرامون مباحث مربوط به رشد اقتصادی، کنترل تورم و ارزش پول ملی با پروفسور "توروالدور گیلفاسون"، انجام داده که در زیر میخوانید:
شما کتابی با عنوان "اصول رشد اقتصادی"، نوشتهاید که توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده است. سوال اصلی و فرضیه شما در این کتاب چه بوده است؟
سوال اصلی کتاب این است که چه چیزی باعث میشود برخی از کشورها با سرعت بیشتری نسبت به سایرین رشد کنند؟ فرضیه اصلی مطرح شده در کتاب این است که کارایی در همه اشکال آن برای رشد مفید است. کارایی در قالب تجارت، آموزش، حکمرانی خوب، مدیریت خردمندانه منابع طبیعی، تنوع، برابری و غیره. در واقع عوامل اشاره شده، لیستی طولانی است که به چند مورد آن اشاره شده است.
در مدلهای جهانی اگر یک اقتصاد پس از یک دوره چندساله رشد منفی یا صفر، شروع به رشد مثبت میکند، چقدر زمان لازم است تا آثار مثبت آن نمایان شود؟
مدت زمانی که طول میکشد تا رشد پس از یک دوره طولانی رکود از سر گرفته شود، از یک کشور به کشور دیگر متفاوت است. زمان لازم را میتوان با انتخاب صحیح سیاستهای کلان اقتصادی برای ارتقای رشد از طریق کارآیی در قالبهای متعدد آن کوتاه کرد. البته اصلاحات آموزش و پرورش چندین سال طول میکشد تا نتایج ملموس ایجاد کند، اما اصلاحات تجاری و اقتصادی میتواند به سرعت عمل کند و آثار آن در رشد اقتصاد کشور نمایان میشود.
اگر در همین اقتصاد، یک دهه رشد نزدیک به صفر تجربه شده باشد، از چه زمانی آثار مثبت رشد توسط مردم قابل لمس است؟
باز هم، پاسخ به سیاست اتخاذ شده بستگی دارد. لهستان را به عنوان مثال در نظر بگیرید. پس از فروپاشی کمونیسم در سال ۱۹۸۹، لهستان برنامه اصلاحات سریع و ریشهای را آغاز کرد که به معنای واقعی کلمه از یک برنامهریزی متمرکز به اقتصاد بازار جهش کرد. تعدیل کوتاهمدت برای بسیاری از خانوادهها و شرکتها بسیار دردناک بود، اما نتایج کاملاً مفید بود و لهستان را به سرعت وارد جریان اصلی زندگی اروپایی کرد، جایی که لهستان به آن تعلق دارد. دموکراسی و بازارها نقش مهمی در این روند داشتند. همین امر در مورد سه کشور بالتیک، استونی، لتونی و لیتوانی صادق است، اما در مورد روسیه نه.
پیشنهاد میکنید یک اقتصاد نفتی که به صورت تدریجی در حال کاهش سهم نفت از بودجه خود است، چه راهکارهایی را برای استمرار رشد مثبت به کار گیرد؟
اقتصادهای مبتنی بر نفت باید ثروت منابع طبیعی خود را با دقت و عادلانه مدیریت کنند، با توجه به اینکه منابع طبیعی به طور معمول دارایی مردم توسط میثاقهای بینالمللی حقوق بشر و همچنین در بسیاری از موارد قوانین محلی است، نکته کلیدی این است که ثروت نفتی توسط نخبگان حاکم یا نزدیکان آنها کنترل نشود، بلکه به سمت مردم به عنوان صاحبان اصلی هدایت شود، تا استانداردهای زندگی خود را از طریق آموزش بیشتر و بهتر، مراقبتهای بهداشتی و تامین مسکن بالا ببرند. این امر نیاز به تنوع مضاعف دارد. تنوع اقتصادی برای کاهش وابستگی نظام اقتصادی به منابع طبیعی و تنوع سیاسی از طریق دموکراسی برای کاهش وابستگی نظام سیاسی به نخبگان ذینفوذ. اینها را میتوان دو روی یک سکه دید. نروژ به طرز شگفتانگیزی این کار را انجام داده است، در حالی که روسیه این کار را نکرده است.
چه اقداماتی میتواند روند شکل گرفته رشد مثبت اقتصادی پس از سالها رشد منفی و حدود صفر را دوباره متوقف و به سطوح منفی بازگرداند؟
هیچ کس نمیخواهد رشد اقتصادی مثبت را به قلمرو منفی بازگرداند. رشد اقتصادی سریع و خوب مدیریت شده با سایر اهداف اقتصادی و اجتماعی مانند آب و هوای سالم و محیط زیست پاک کاملاً سازگار است.
چقدر زمان لازم است تا ریزش ارزش پول ملی یک کشور که به دلیل رشدهای مکرر منفی اتفاق افتاده، ترمیم و به حد قابل قبول بازگردد؟
زمان وقوع رویدادهای اقتصادی مانند همسویی مجدد ارزش پول ملی به شرایط و سیاستهای محلی بستگی دارد. اگر نیاز به افزایش صادرات وجود داشته باشد، ارزش پایین پول ملی و یا کاهش ارزش، می تواند برای مدتی مفید باشد. یک ارز میتواند برای دورههای طولانی نامرتب باقی بماند، به عنوان مثال میتوان از چین نام برد که ارزش پول آن مدتهاست که به نفع صادرات این کشور کمتر ارزشگذاری شده است. اگر نیاز به کنترل تورم یا در دسترس قرار دادن واردات ارزان در اختیار بنگاهها و خانوارها باشد، ارزش بالای پول و ارزشگذاری بیش از حد، میتواند برای مدتی مفید باشد. کشورهای نفتخیز تمایل دارند ارزهای خود را بیش از حد ارزشگذاری کنند تا قیمت واردات را پایین نگه دارند و به مردم اجازه دهند از این طریق، از صادرات نفت منتفع شوند. با این حال، در بلندمدت، ارزش ارز معمولاً با تاثیر متقابل تقاضا و عرضه در بازارهای ارز تعیین میشود، اما مدت زمانی که طول میکشد تا به چنین تعادلی برسد، از یک کشور به کشور دیگر متفاوت است.
نظر شما