حسین توکلیان، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی: همه میدانیم مشکل کجاست و راهکار را هم میدانیم، اما به نظر میرسد اراده لازم برای حل مشکل وجود ندارد. بانک مرکزی باید به جایگاه خود نگاه کند، ما طرف تقاضا هستیم و بیشتر از آن نمیتوانیم اثر بگذاریم. حال سوال این است که آیا ما مشکل تقاضا داریم که راهکاهایی برای برطرف کردن آن بدهیم؟
مشکل ما در طرف عرضه است و علتالعلل آن هم تحریم است. این علتالعلل مانند سیلی شده که با موجش همه اجزای اقتصاد را میبرد. تحریمها بنیانهای اقتصاد را از هم میپاشد. ما در تولید سه عامل اصلی داریم که عبارت است از سرمایه انسانی، سرمایه فیزیکی و سرمایه مالی.
در مورد خروج سرمایه صحبت شد، اما از سال گذشته موج بسیار شدید خروج سرمایه انسانی رخ داده و در حال تشدید است و حتی خود بانک مرکزی نیز با این چالش مواجه بود. انباشت سرمایه در حال نزولی شدن است. سرمایه فیزیکی در حال از دست رفتن است و ما نمیتوانیم به دنبال استهلاک بدویم. در چنین شرایطی چه کاری از دست بانک مرکزی ساخته است؟
در مورد مدیریت انتظارات صحبت میکنیم، اما منشاء اصلی شکلگیری انتظارات سمت تولید است. در واقع تولیدکننده افق پیش روی هزینه نهایی انتظاری را نگاه میکند و بر اساس آن انتظارات خود را شکل میدهد که همان منحنی فیلیپس میشود و تثبیت اقتصادی نیز به دنبال همین منحنی فیلیپس است، یعنی کنترل همزمان تورم و افزایش رشد.
نقش بانک مرکزی در این میان چیست؟ بانک مرکزی صرفا از طریق متغیرهای اسمی میتواند در این قسمت تاثیرگذار باشد که درباره کانالهای آن صحبت شد، اما بر کانال اصلی که سمت تولید است، نمیتواند تاثیرگذار باشد و نخواهد توانست.
در مورد مدیریت انتظارات همه "هدایت رو به جلو" را میدانیم که در دنیا تبدیل به معمای هدایت رو به جلو شده است؟ یعنی در کشورهایی که اقتصاد مرسوم استاندارد دارند این موضوع زیر سوال رفته که آیا فعالان اقتصادی به آنچه بانک مرکزی در راستای مدیریت انتظارات اعلام میکند اعتماد دارند و آیا توانسته است موفق باشد؟
در دنیا به دنبال اصلاح مدلها رفتهاند، چرا که مدلها بیشبرآوردی زیادی دارد. بنابراین باید حواسمان باشد که بدانیم اصولاً چقدر میتوانیم بر مدیریت انتظارات تاثیرگذار باشیم. اقدامات گذشته آنقدر اشتباه بوده که بانک مرکزی وقتی خبری را اعلام میکند، اثر معکوس میگذارد. ما ۷ میلیارد دلار کرهجنوبی را به اندازه ۷۰۰ میلیارد دلار خرج کردهایم. بانک مرکزی رسماً و علناً تبدیل به سیبل انتظارات مردم شده است.
نباید به زور با سیاستهای طرف تقاضا مشکلی را که مربوط به طرف عرضه است، مدیریت کنیم. در این صورت به جای اینکه کسب اعتبار کنیم و جایگاهمان را تقویت کنیم، روز به روز این جایگاه تضعیف میشود.
تمام این نکات، چالشهایی است که در ادامه چالش اصلی باید مطرح شود و مسئله اصلی این است که اآیا حاکمیت بنا دارد این مشکل را برطرف کند یا خیر؟
نظر شما