جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۹
اعتبار بانک مرکزی، انتظارات تورمی را خنثی می‌کند

مطالعات نشان می‌دهد که اعتبار بانک مرکزی و سیاست‌گذار اقتصادی از جمله مهم‌ترین عوامل در کنترل انتظارات تورمی هستند

متین فارابی- پژوهشگر اقتصادی: تورم به مثابه یک معضل اقتصادی متشکل از عوامل مختلفی است. اقتصاددانان برای این پدیده عوامل مختلفی را بر می‌شمرند. یکی از این عوامل که تا حدودی می‌توان گفت بر سر آن اتفاق نظر وجود دارد، انتظارات تورمی است. بسیاری از کارشناسان و سیاست‌گذاران اقتصادی ایران به این معتقدند که پیشران تورم‌های بعد از سال ۹۷، از جنس انتظارات تورمی بوده است و عوامل مختلفی نظیر ریسک‌های سیاسی یا افزایش نرخ ارز و ... با تحریک انتظارات تورمی باعث وقوع تورم‌های ۵ ساله اخیر شدند. در این متن قصد ما این است که با تبیین موضوع انتظارات تورمی به سوالات زیر پاسخ بدهیم.

انتظارات چیست و چگونه ایجاد می‌شود؟

انتظارات چگونه موجب تورم می‌شود؟

انواع انتظارات کدامند؟

انتظارات در اقتصاد ایران چگونه ایجاد می‌شود؟

چگونگی انتقال انتظارات تورمی افراد به عرصه عملی اقتصاد

به نظر می‌رسد برای بررسی موضوع انتظارات ابتدا باید به این مسئله پرداخت که انتظارات از چه طریقی می‌توانند منجر به بروز تورم واقعی شوند. در پاسخ به این سوال باید گفت انتظارات از طریق اثرگذاری بر مذاکرات تعیین دستمزدهای جاری، تعیین قیمت کالاها و اثرگذاری بر قراردادهای مالی و سرمایه‌گذاری به طور مستقیم، بر تورم فعلی و آتی اثرگذار خواهد بود. (کانینگهام ۲۰۱۰) در واقع باید گفت که انتظارات از طریق کانال‌های مختلف بر قیمت‌های یک اقتصاد اثر می‌گذارد و به هیچ عنوان امری موهومی و صرفا ذهنی نیست، بلکه با رفتارسازی برای عوامل اقتصادی، واقعیت‌های یک اقتصاد را شکل می‌دهد.

اما سوال بعدی این است که با توجه به این توضیح در رابطه با انتظارات تورمی، عوامل اقتصادی چگونه انتظارات خود را شکل می‌دهند؟

نقش بانک مرکزی در مدیریت انتظارات

چارچوب تحلیلی مورد استفاده بیشتر بانک‌های مرکزی فرض می‌کند که عوامل اقتصادی عمدتاً آینده‌نگر هستند و انتظارات عقلایی دارند و این موضوع به شدت بر طراحی سیاست پولی تاثیر گذاشته است (برنانکه ۲۰۰۷).

مبتنی بر همین انتظارات عقلایی، بانک‌های مرکزی با استفاده از سیاست‌های متعارف پولی قادر به کنترل انتظارات تورمی خواهند بود. در این چارچوب (و در عمل)، بانک‌های مرکزی می‌توانند انتظارات تورمی و در نتیجه تورم را از طریق عوامل مختلفی از جمله انتخاب رژیم سیاست‌گذاری، اقدامات و ارتباطات خود مدیریت و تثبیت کنند. به عنوان مثال، یک رژیم هدف‌گذاری تورم که در آن بانک مرکزی متعهد می شود که تورم را در یک نرخ یا محدوده در یک دوره مشخص نگهدارد، یک تعهد واضح و قابل اندازه‌گیری را فراهم می‌کند. این سیاست سیگنال روشنی را به مردم و فعالان بازار در مورد اولویت سیاست پولی ارسال می‌کند و در نتیجه به تثبیت انتظارات تورمی کمک می کند.

اخلال در موفقیت بانک مرکزی برای مدیریت انتظارات

تداوم و اینرسی تورم همواره یکی از نگرانی‌های بانک مرکزی است، چرا که توانایی بانک برای دستیابی به اهداف تورمی خود را از بین می‌برد. به طور مشخص تداوم زیاد تورم منجر به این خواهد شد که عوامل اقتصادی انتظارات تورمی خود را به شیوه گذشته نگر و تطبیقی شکل دهند. لذا شکل‌گیری انتظارت تورمی گذشته نگر می‌تواند نشان دهنده اعتبار پایین بانک مرکزی باشد و به طور بالقوه قادر خواهد بود کارایی عملیات و اقدامات بانک مرکزی را مختل کند. به سادگی، اگر عوامل اقتصادی بانک مرکزی را معتبر بدانند، انتظارات تورمی به احتمال زیاد به خوبی تثبیت می شوند و اثربخشی سیاست پولی را بیشتر افزایش می دهند، اگر انتظارات تورمی به خوبی تثبیت شده باشند، این موضوع می‌تواند به بانک مرکزی کمک کند تا شوک‌های موقت تورم را پشت سر بگذارد و نیاز کمتری به استفاده از ابزارهای سیاست پولی بانک مرکزی برای کنترل تورم و انتظارات خواهد داشت. (کانینگهام ۲۰۱۰)

مطالعات نشان می‌دهد که اعتبار بانک مرکزی و سیاست‌گذار اقتصادی از جمله مهم‌ترین عوامل در کنترل انتظارات تورمی هستند.

مولفه‌های شکل‌دهنده انتظارات تورمی

همچنان این سوال پابرجاست که انتظارات تورمی تحت تاثیر چه عواملی شکل می‌گیرند. پژوهش‌های مختلف از جمله مقاله کلارک و داویگ (۲۰۰۸) برای فدرال رزرو نشان می‌دهد که انتظارات تورمی به متغیرهای زیادی از جمله قیمت انرژی، قیمت کالاهای اساسی، تورم گذشته، وضعیت اقتصاد و اقدامات سیاست پولی وابسته است. این قبیل پژوهش‌ها نشان می‌دهند که شوک‌های قیمت انرژی تاثیر کمی بر هسته تورم دارد، اما مبتنی بر برخی مشاهدات بر روی انتظارات تورمی موثرند، در مقابل شوک‌های وارده به بخش غذا به طور قابل توجهی بر انتظارات تورمی و هسته تورمی تاثیر می‌گذارند. علت این موضوع نیز آن است که همواره تغییرات انرژی در ایالات متحده زیاد و غیر بادوام بوده است، لکن افزایش قیمت موادغذایی همواره از پایستگی قابل توجهی برخوردار بوده است و گمان کاهش مجدد آن نمی‌رفته است.

کانینگهام در مقاله خود به بررسی همین موضوع می‌پردازد و اثر افزایش قیمت موادغذایی و کامودیتی‌ها را بر بحران ۲۰۰۸ بررسی می‌کند. کانینگهام اینگونه توضیح می‌دهد: «افزایش شدید و ظاهراً مداوم قیمت‌های انرژی، موادغذایی و کالاها در سال ۲۰۰۸ منجر به افزایش نرخ تورم شد و اثر خود را در افزایش انتظارات تورمی کوتاه مدت نشان داد. به عنوان مثال، در اواسط سال ۲۰۰۸، انتظارات برای تورم در ۴ فصل آینده افزایش بیش از ۳ درصدی در ایالات متحده، بیش از ۲.۵ درصدی در منطقه یورو و در حدود ۲.۵ در کانادا داشت.»

انتظارات در علم اقتصاد

اما اگر بخواهیم کمی به بررسی روند تاریخی شکل‌گیری مفهوم انتظارات و منازعات علمی و آکادمیک شکل گرفته حول آن بپردازیم می‌توانیم به زمانی برگردیم که مطالعات ویلیام فیلیپس یر روی موضوع رابطه نرخ تورم و بیکاری منجر به بروز نزاع‌هایی در محافل علمی شد. یکی از پیامدهای این نزاع آن بود که اقتصاددانان به تعریف و تبیین دو نوع متفاوت از انتظارات بپردازند. پیش از ارائه توضیحات بیشتر در رابطه با این دو نوع انتظارات، باید در رابطه با ایده ویلیام فیلیپس بگوییم که او معتقد بود رابطه میان تورم و بیکاری معکوس و باثبات است. براساس این دیدگاه، سیاست‌گذاران می‌توانند از طریق سیاست‌های طرف تقاضا، سطح قیمت‌ها را افزایش دهند و بیکاری را نتیجتا کاهش دهند، لذا نتیجتا نمی‌توان به دو هدف کاهش بیکاری و تورم به صورت همزمان دست یافت. این ایده با گذر زمان و علی‌الخصوص در مواجهه کشورهای غربی با رکود تورمی دهه ۷۰ میلادی در نتیجه افزایش قیمت نفت، دستخوش تغییراتی شد.

انتظارات تطبیقی: انتظارات تطبیقی رویکردی گذشته‌نگر دارد و می‌گوید که مردم انتظارات خود را از آنچه در آینده رخ می‌دهد، بر اساس آنچه در گذشته رخ داده شکل می‌دهند. به این معنا که اگر برای مثال تورم سال گذشته از آنچه انتظار داشته‌اند بیشتر بوده، در نتیجه انتظار خود برای تورم در سال‌جاری را افزایش می‌دهند. این مفهوم از طرف فریدمن با این غرض شرح و بسط داده شد که بگوید افزایش سطح قیمت‌ها و تورم زمانی که عاملان اقتصادی قادر به پیش‌بینی آن باشند، منجر به کاهش بیکاری نخواهد شد. از نظر فریدمن، ممکن است یک سیاست انبساط پولی بتواند به طور موقت نرخ بیکاری را کاهش دهد، لکن در بلندمدت نرخ بیکاری به نرخ بیکاری طیبعی بر می‌گردد و این نرخ با توجه به نیروهای نهادی، سیاست‌های رشد و عرضه و تقاضای نیروی کار و ... تعیین می‌شود.

انتظارات عقلایی: در نظریه انتظارات عقلایی، برخلاف نظریه انتظارات تطبیقی که دیدگاه توهم پولی در کوتاه‌مدت را تشکیل می‌داد، مردم مرتکب اشتباهات سیستماتیک نشده و در صورت بروز انحراف و اشتباه، در کوتاه‌ترین زمان ممکن آن را برطرف خواهند کرد. این نظریه که مبتنی بر شفافیت مداوم بازارها بنا شده و فعال اقتصادی در آن دارای دانش کافی از اقتصاد بوده و از اطلاعات موجود به صورت بهینه‌ای استفاده می‌کند، معتقد است که سیاست‌های طرف تقاضا حتی در کوتاه‌مدت نیز موثر نخواهند بود. این دیدگاه شکل منحنی فیلیپس را هم در کوتاه‌مدت و هم در بلندمدت، عمودی می‌داند.

این دو دیدگاه، عمده نظرات در رابطه با موضوع انتظارات را نمایندگی می‌کنند. علم به ابعاد آکادمیک مفهوم انتظارات، منجر به آگاهی کارشناسان و سیاست‌گذاران نسبت به موضوع خواهد شد، لکن برای استفاده از این مفاهیم در قالب سیاست‌ها باید بر فضای اقتصاد ایران نیز تسلط داشت. در این نوشته سعی بر آن شد که ابعاد گزاره پرتکرار این روزها یعنی «انتظارات تورمی» مورد کاوش قرار بگیرد و ابهام موجود در رابطه با این موضوع زدوده شود. آشنایی با مفهوم انتظارات تورمی و نحوه شکل‌گیری و اثرگذاری آن بر اقتصاد از این جهت اهمیت دارد که امکان مطرح شدن گزاره‌های رهزن و گمراه کننده در مورد انتظارات تورمی را ممتنع می‌کند. شکی در این نیست که انتظارات تورمی اثر جدی در شکل‌گیری تورم دارد، اما سوال اینجاست که چگونه می‌توان به مبارزه با این دشمن اقتصاد ایران رفت؟ برای این منظور ابتدا باید نقاب از صورت موهوم این دشمن برداشت و او را شناخت.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha