"ارجان انچ"، اقتصاددان و استاد دانشگاه ترکیهای است که ریاست گروه اقتصاد دانشگاه مصطفی کمال ترکیه و ریاست دانشکده اقتصاد و علوم مدیریتی این دانشگاه را برعهده داشته است. وی همچنین در سِمتهای مختلفی در حزب وطن ترکیه، از جمله به عنوان معاون این حزب ایفای نقش کرده است. هفتهنامه "تازههای اقتصاد" گفتوگویی را با این اقتصاددان ترکیهای انجام داده که در آن به برخی چالشهای اقتصادی و راههای مقابله با آن پرداخته شده است. این اقتصاددان ترکیهای با تأکید بر لزوم کاهش وابستگی به ارزهای سیستم آتلانتیک، معتقد است که در تجارت خارجی، ایجاد یک ارز مشترک از سوی بریکس بسیار مهم است و این پول میتواند یک ارز دیجیتال باشد. متن زیر حاصل گفتوگوی تازههای اقتصاد با این اقتصاددان ترکیهای است:
منطقه خاورمیانه به دلیل ویژگیهای خاص خود، اغلب دچار چالشهای سیاسی، جنگ و تنشهای منطقهای است. به نظر شما وجود ریسکهای سیاسی تا چه میزان به آسیب اقتصادی برای کشورها منجر خواهد شد؟
خاورمیانه منطقهای است که به دلیل وجود منابع انرژی و مسیرهای حمل و نقل آبی که سهم زیادی در تجارت جهانی دارد، مورد توجه امپریالیسم جهانی قرار گرفته است. آنان برای آنکه بتوانند این منطقه را تحت کنترل خود درآوردند، مایل به قدرتگیری کشورهای منطقه نیستند و همچنین برای اینکه بتوانند کشورهای منطقه را به رعایت تحریمهای اعمالی علیه ایران و روسیه ملزم کنند، به تهدید این کشورها از طریق ابزارهای اقتصادی میپردازند. وجود ناآرامی در منطقه نه تنها اقتصاد کشورهای این منطقه را تهدید میکند، بلکه امنیت اروپا را نیز به خطر میاندازد.
یکی از بازارهایی که به سرعت به افزایش میزان تنشها و ریسکهای سیاسی در کشورها واکنش نشان میدهد، بازار ارز است. به نظر میرسد ترکیه و ایران از این بابت شرایط شبیه به هم داشته باشند. چگونه باید از انتقال آثار منفی تنشهای سیاسی به بازار ارز جلوگیری کرد؟
تأثیر تنشهای سیاسی بر بازار ارز در کشورهای مختلف به میزان متفاوتی است. در کشوری مانند ترکیه که اقتصاد آن مبتنی بر واردات است و رشد آن تا حد زیادی به استقراض از محافل مالی غرب بستگی دارد، تنشهای سیاسی تاثیر زیادی بر بازار ارز دارد. این وضعیت نه تنها اقتصاد کشور را تهدید میکند، بلکه استقلال آن را نیز به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. به همین دلیل، باید ساختار اقتصادی مبتنی بر واردات و استقراض تغییر کند. از سوی دیگر، گذار از "رژیم تبادل آزاد" به "رژیم تبادل کنترل شده" یک ضرورت است.
تیم اقتصادی دولت ترکیه در سالهای اخیر با بروز تنشهای سیاسی و تحولات یکباره و در نتیجه بروز تکانه در ارزش لیر، چگونه توانست فضا را مدیریت کند؟ آیا سیاستهای بانک مرکزی ترکیه در مواقع بحران در مدیریت بازار ارز، کماثر و یا خنثی میشود؟
ارزش پول داخلی به دو شکل محاسبه میشود: اول، کاهش قدرت خرید پول به دلیل تورم و دوم کاهش ارزش پول در مقابل ارز خارجی به دلیل افزایش نرخ آن ارز. در واقع این دو بر همدیگر تأثیرگذار هستند. افزایش تورم باعث افزایش نرخ ارز و افزایش نرخ ارز موجب افزایش تورم از طریق واردات میشود. بانک مرکزی ترکیه در کاهش تورم موفق عمل نکرد. در واقع با افزایش نرخ بهره و تشویق ورود پول داغ، نرخ ارز را کنترل کرد. نه تنها افزایش نرخ بهره در مهار نرخ ارز، بلکه اعطای امتیازات سیاسی در خارج از کشور نیز نقش داشت. پول داغ نه تنها یک تهدید بزرگ برای اقتصاد کشور است، بلکه میتواند هر زمان که بخواهد بیاید و برود و یک بحران اقتصادی جدید و بزرگ ایجاد کند. همچنین امتیازات سیاسی ترکیه نیز در حال افزایش است. مدتهاست که میدانستند تورم را نمیتوان تنها از طریق سیاستهای پولی کنترل کرد و ضرورت دارد که با مدیریت دولتها، سیاست مالی سازگار با سیاستهای پولی به کار گرفته شود. به طور خلاصه، بانک مرکزی به تنهایی نمیتواند از عهده کنترل نرخ ارز و تورم برآید. اگرچه تأثیر تنشهای سیاسی بر بازار ارز مشخص است، اما من فکر نمیکنم که وجود این مسائل، بتواند ارز را از حوزه قابل مدیریت بودن خارج کند.
در چنین مواقعی آیا افزایش اختیارات و ارائه ماموریتهای ویژه به بانکهای مرکزی، میتواند زمینه جلوگیری از افت ارزش پول ملی را فراهم کند؟ در گزارشها عنوان میشود که روسیه توانسته است با ارائه اختیارات ویژه به رییس بانک مرکزی، در طول ۸ ماه ارزش روبل را بازگرداند.
مثال روسیه که شما مطرح کردید و نمونه ترکیهای که از آن صحبت کردم، اگرچه از لحاظ هزینه متفاوت هستد، اما هر دو نمونههایی از نحوه مدیریت بازار ارز به شمار میروند. این اشتباه است که مانند ترکیه به بانکهای مرکزی صرفا وظیفه "ثبات قیمت" داده شود. از سوی دیگر این دیدگاه که "ثبات اقتصادی تنها با افزایش اختیارات بانک مرکزی و تعیین وظایف خاص حاصل میشود" نیز اشتباه است.
افزایش وابستگی به برخی ارزها مانند دلار برای کشورها به ویژه در مواقع بحران و تنشها، هزینهزا میشود و مدیریت بازار ارز و حفظ ارزش پولی را دشوارتر میکند. در این زمینه چه توصیهای دارید؟ نظر شما درباره حذف تدریجی دلار از مبادلات که توسط برخی کشورها دنبال میشود چیست؟
کاهش وابستگی به ارزهای سیستم آتلانتیک از اهمیت ویژهای برخوردار است. افزایش تجارت با ارزهای ملی هرچند محدود، اما یک راه است. این روش در کشورهایی که خرید و فروش آنها نزدیک به یکدیگر است، بسیار کارآمد خواهد بود، اما در کشورهایی که مقدار خرید و فروش آنها متفاوت است، کارکرد محدودی دارد. به نظر من در تجارت خارجی ایجاد یک ارز مشترک از سوی بریکس بسیار مهم است و این پول میتواند یک ارز دیجیتال باشد.
اساسا اگر یک اقتصاد دچار ریسک نرخ ارز باشد و بازار ارز به نوسانات، تحولات، اخبار و ... واکنش نشان دهد، چه باید کرد؟
در کشوری مانند ترکیه که ساختار اقتصادی آن مبتنی بر واردات و استقراض است، در وهله اول لازم است این ساختار تغییر کند. در وهله بعدی نیز باید ساختار ارزی مورد استفاده تغییر یابد و به آن تنوع داده شود. علاوه بر این، ساختار و ترکیب ذخایر بانک مرکزی نیز مستلزم تغییر است. روسیه، چین و ترکیه تا حد امکان اقدام به این کار کردهاند.
در این زمینه تا چه میزان به جنگ روانی بر علیه کشورها معتقدید. اینکه برخی قدرتها برای تضعیف اقتصاد کشورهای هدف، از طریق فضای مجازی و رسانهها حس نااطمینانی و ترس را به جامعه القا کنند و در نتیجه نرخ ارز افزایش یابد.
بدون شک نظام امپریالیستی از طریق شبکههای اجتماعی نیز به جنگ روانی میپردازد. برای جلوگیری از این امر، شبکههای اجتماعی باید تحت کنترل درآیند، اقدامات قانونی جدی در برابر اخبار جعلی اتخاذ شود و اطلاعات دقیقی در اختیار عموم قرار گیرد. ترکیه علاوه بر جنگ روانی در شکبههای اجتماعی، از سوی سران کشورهای خارجی با تهدیدهای آشکار "اقتصاد شما را نابود خواهم کرد"، مواجه است. اما فقط با مقصر دانستن امپریالیسم نمیتوان این مسئله را حل کرد. این وظیفه اصلی اقتدار سیاسی است که اقتصاد را از ساختار شکنندهای که تحت تأثیر چنین تهدیدهایی قرار دارد، نجات دهد. معتقد هستم دولتها مسئول اصلی تضمین ثبات اقتصادی هستند. ساختار اقتصادی و مشکلات هر کشور متفاوت است. به همین دلیل نمیتوان از یک سیاست کلی اقتصادی معتبر برای هر کشوری صحبت کرد. به طور کلی میتوان گفت که با تغییر مکان و زمان، سیاستهای اقتصادی صحیح نیز تغییر میکند. در زمان بحران، سیاست مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد هیچ شانسی برای موفقیت ندارد و اقتصاد برنامهریزی شده مهم است. این اقتدار سیاسی است که این کار را انجام میدهد و نه بانک مرکزی. اما صرفا یک اقتصاد برنامهریزی شده نیز کافی نیست، این طرح باید متکی به مردم هم باشد.
نظر شما