درباره سیاست تثبیت این سؤال به ذهن میرسد که کشوری با ویژگیهای ایران، آیا امکان پیادهسازی سیاست تثبیت را دارد؟
عرضه ارز را در این شرایط باید به بازاری آشفته واگذار کرد که در نتیجه آن یک روز ارز با قیمت ۴۵، یک روز ۶۰ و روز بعد ۳۰ تومان ارائه میشود و هیچ فعال اقتصادی، مصرفکننده و یا تولیدکننده نسبت به آینده نمیتواند برنامهریزی درستی داشته باشد. بیثباتی در نرخ ارز تکثیر نااطمینانی، کاهش سرمایهگذاری، خروج سرمایه، کاهش امید اجتماعی و سرمایهگذاری داخلی را در پی دارد. چنانچه آگاه باشیم که نرخ ارز برای سه سال با یک رقم ثابت باقی میماند، همه چیز طبق روال پیش میرود و در این میان پنج درصد بالا و پایین هم فرقی نمیکند. سیاستگذار بر این نکته آگاهی دارد که در وضعیت بازار بیثبات، تعادل پایدار شکل نمیگیرد، بنابراین چه کاری باید انجام دهد و چاره کار چیست؟ سیاستگذار سیستم تثبیت را باید از طریق قدرت حاکمیتی دنبال کند؛ هر ارز تولیدی را شناسایی، رصد و وارد چرخه سازد و به مصرفکننده واقعی تخصیص دهد. به عبارتی؛ بانک مرکزی در این بخش باید به عنوان فرمانده واحد این سیستم ارزی ورود پیدا کند. البته این کار به معنای مداخله از لحاظ مقداری نیست، مداخله کنترلی خواهد بود و نرخ تثبیت باقدرت حاکمیت مدیریت خواهد شد. در غیر این صورت سیاست تثبیت اجرا نمیشود و در نتیجه آن منابع هدر میرود و سیاستگذار اعتبار خود را از دست میدهد. برخی اعتقاد دارند که بازار تثبیت با رانت و فساد همراه میشود، در پاسخ به این عده باید به این نکته اشاره کرد که برای جلوگیری از رانت ابزارهای کارآمدی وجود دارد که میتوان آنها را مورد استفاده قرار داد. بازار مبادله ارز و کالا یکی از همین ابزارها است که بانک مرکزی باید در آن هم مشارکتپذیری و اشراف داشته باشد، هم مداخلهگری را مدنظر قرار دهد. به این معنا که نیاز است تا بانک مرکزی با شناخت کامل فعالان در این بازار در صورت انجام تخلف به آنان تذکر دهد و در صورت نیاز جریمه کند؛ زیرا در صورتی که فعالان اقتصادی به این اعتماد و اعتبار دست یابند که بانک مرکزی مقتدر شده و سیاستش مورد تأیید است و قرار نیست فردا فردی تحت هر عنوان آن را تضعیف سازد، قطعاً به این نرخ تن خواهند داد. بنابراین مهمترین تأثیر مدیریت بازار غیررسمی ارز توسط دولت، کاهش فعالیت سفتهبازی و به قول معروف معاملات فردایی است که در کنار آن افت ریسک فعالیت اقتصادی را هم به دنبال خواهد داشت. نمونههایی را شاهد خواهیم بود که برخی از صادرکنندهها ارز خود را در اختیار صرافیها قرار دادهاند و آنها هم این ارز را وارد بازار غیررسمی کردهاند که قاعدتاً بر نرخ ارز مؤثر بوده است. با دخالت بانک مرکزی در بازار قطعاً شاهد انجام چنین کارهایی نخواهیم بود. سیاستگذار برای کسب بهترین نتیجه از تلاشهای خود برای تثبیت بازار باید بازار غیررسمی را بشناسد، جایی که لازم است، مقابله یا برخورد کند و تعزیراتی و انتظامی پیش برود و در کنار این کار در صورت نیاز در سریعترین زمان ممکن به نیازهای رسمی پاسخ دهد تا فرصتطلبان به عنوان بازیگر وارد بازار غیررسمی نشوند. سیاستگذار به طورکلی باید بستر بازی را طوری بچیند که امکان فعالیتهای مخل سیاستها و بسترهای رسمی فراهم نشود و اینگونه کوچکسازی بازار غیررسمی به نتیجه برسد و برای دستیابی به این مهم نباید فراموش شود که سیاستگذاری در یک دالان تاریک جواب نمیدهد، باید برای این کاریک اتاق شیشهای شفاف انتخاب شود تا همه چیز در آن قابل رویت باشد.
یحیی لطفینیا، استاد دانشگاه مفید
نظر شما