سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۴
ترامپ و هریس تفاوت چندانی برای ایران ندارند

در مراسم رونمایی از کتاب جدید انتشارات موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز با عنوان" تاثیر انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران"، کارشناسان عنوان کردند که اکنون بالای ۵۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داریم و این نشان‌دهنده وجود حفره‌هایی در ساختار تحریم‌هاست.

ایران و آمریکا با وجود اینکه طی ۴۵ سال گذشته رابطه دیپلماتیک مستمر با یکدیگر نداشته‌اند، اما به انحای مختلف تحت تأثیر سیاست‌ها و اقدامات یکدیگر قرار داشته‌اند. یکی از این موضوعات، مسئله تغییرات سیاسی آمریکاست. واضح است ورود جمهوری‌خواهان یا دموکرات‌ها به کاخ سفید تأثیرات محسوسی برجهان خواهد گذاشت و ایران نیز یکی از کشورهایی است که از این جابجایی تأثیر می‌پذیرد.

تحلیلگران ایرانی در خصوص پیامدهای آتی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا موضع واحدی ندارند. برخی معتقدند با توجه به اینکه تحریم‌ها در دوره آقای جو بایدن ادامه داشته و تقریبا زمینه‌ای برای تحریم بیشتر ایران باقی نمانده و همچنین با توجه به اینکه کانال‌های ارتباطی ایران برای دور زدن تحریم‌ها طی سال‌های اخیر گسترش‌یافته، به نظر نمی‌رسد، تغییر قابل‌توجهی در وضعیت اقتصادی کشور ایجاد شود. بنابراین، نگرانی‌ها بی‌مورد بوده یا بیش‌ ازحد بدبینانه است. بنا بر ادعای این گروه، تفاوت بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در سطح تاکتیک‌هاست. اشاره گروه اول به سیاست‌های دور اول آقای باراک اوباماست که طی آن، اوبامای دموکرات با اعمال بی‌سابقه‌ترین نظام تحریمی علیه ایران، به‌عنوان «آقای تحریم‌ها» در جهان دست ‌یافت. به گفته گروه اول، ساختار تحریمی که آقای دونالد ترامپ در پسابرجام بر ایران تحمیل کرد، زیرساخت‌های حقوقی و فنی آن را باراک اوباما فراهم کرده بود. اما در مقابل، گروه دومی نیز هستند که معتقدند بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان تفاوت‌هایی از جنبه تسامح و تساهل وجود دارد، به‌طوری‌که ورود جمهوری‌خواهان به کاخ سفید با سیاست‌های سختگیرانه‌تری همراه خواهد شد و ظرفیت تنش‌زدایی و رفع تحریم‌ها را از بین می‌برد.

بر این اساس، سناریوهای مختلف اثرگذاری و اثرپذیری اقتصاد ایران از پیروزی دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ میلادی آمریکا موجب شده «مؤسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز» وابسته به بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بخشی از فعالیت‌های پژوهشی و رسانه‌ای خود را به این موضوع اختصاص دهد. هدف مؤسسه این است که با تحلیل عمیق شرایط حال و آینده، از زوایای مختلف، به این پرسش اساسی پاسخ دهد که پیروزی هر یک از نامزدهای حزب جمهوری‌خواه یا دموکرات چه تأثیری بر اقتصاد ایران به صورت کلی و بخش‌های مختلف آن به صورت جزئی خواهد داشت. فعالیت‌های پژوهش‌گران حاضر در موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز در نهایت منجر به تهیه و تدوین کتابی با عنوان «تاثیر انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران» شده است. کتاب یاد شده، متشکل از نظرات کارشناسی ۲۷ نخبه دانشگاهی یا اجرایی کشور، درصدد است، تصمیم‌گیران کشور را در جریان مسائل و سناریوهای مرتبط با بازگشت جمهوری‌خواهان به قدرت یا تداوم حکمرانی دموکرات‌ها قرار دهد. بی‌تردید، راهبردهای اساسی در روابط خارجی آمریکا معمولا با جابجایی رئیس‌جمهور تغییرات اساسی نمی‌کند. بااین‌حال، اصل دوراندیشی در سیاست‌گذاری اقتضا می‌کند، تمام سناریوهای احتمالی مورد توجه و بررسی قرار گرفته و در خصوص آن‌ها برنامه‌ریزی صورت گیرد.

نوشتار حاضر خلاصه‌ای از نشست رونمایی و نقد و بررسی کتاب «تاثیر انتخابات آمریکا بر اقتصاد ایران» است که در تاریخ ۲۴ مهرماه در محل موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز و با حضور دکتر علی سرزعیم، دکتر عباس ملکی و دکتر حمید حسینی برگزار شده است.

عباس ملکی، دیپلمات سابق وزارت امورخارجه و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف:

بزرگترین فرصت‌ها تا زمان انتخابات آمریکا پیش روی ایران قرار دارد

مسئله‌ای که به نظر من می‌تواند نقطه شروع بحث باشد، این است که مصرف نفت خام جهان در سال ۲۰۲۴ حدود ۱۰۳ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه در روز تخمین زده می‌شود که این مقدار، حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه بیشتر از سال ۲۰۲۳ است. از این ۱۰۳.۵ میلیون بشکه در روز، حدود ۲۰ میلیون بشکه به مصرف ایالات متحده آمریکا اختصاص دارد. از این ۲۰ میلیون بشکه، ایالات متحده تقریباً ۱۳ میلیون بشکه را خود تولید می‌کند و ۷ میلیون بشکه را وارد می‌کند.

نکته دیگری که در زمینه منابع انرژی و مسائل مرتبط با آن وجود دارد، این است که هر کشوری مقداری نفت برای روز مبادا ذخیره می‌کند. این اقدام پس از شوک نفتی ۱۹۷۳، که اعراب علیه کشورهای غربی شیرهای نفت را بستند، انجام شد و منجر به تأسیس آژانس بین‌المللی انرژی در کشورهای غربی شد. این آژانس بخشی از سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه است و حدود ۳۵ کشور عضو دارد.

آژانس بین‌المللی انرژی تأکید کرده است که هر کشور باید حداقل ۹۰ تا ۱۲۰ روز از کل مصرف نفت خام خود را ذخیره داشته باشد. بنابراین، ایالات متحده باید حداقل ۹۰ روز، یعنی ۱۸۰۰ میلیون بشکه، در ذخایر استراتژیک نفت(SPR) داشته باشد. با این حال، محاسبات نشان می‌دهد که بایدن بیشتر ذخایر نفت ایالات متحده را در بازار عرضه کرده و در حال حاضر فقط ۱۹ روز نفت خام مصرفی آمریکا در SPR موجود است. یکی از دلایل این اقدام، تلاش برای کاهش قیمت نفت خام و به تبع آن قیمت فرآورده‌ها در آستانه انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ است. همچنین، این اقدام به نوعی نشان‌دهنده دخالت در مسائل خاورمیانه است تا تأثیرات بحران‌های جاری در غزه، لبنان و یمن بر قیمت نفت را کاهش دهد.

اگر همه این موارد را کنار هم بگذاریم، متوجه می‌شویم که انتخابات آمریکا تأثیر زیادی بر بازار انرژی دارد و از این رو، بر اقتصاد ایران نیز تأثیرگذار است. نکته پایانی این است که آمریکا کشوری است که همواره به دنبال ایده‌های جدید است و به نظر من، فناوری‌های مربوط به انرژی‌های نو و تجدیدپذیر در آستانه تحولی بزرگ قرار دارند. در هر دوره انتخاباتی، این کشور یکی از این ایده‌ها را معرفی کرده است. به عنوان مثال، در سال ۲۰۲۰، فایزر واکسن کووید-۱۹ را معرفی کرد و این اقدام تأثیر زیادی بر انتخابات داشت. همچنین، در سال ۱۹۹۰، پروفسور جان دویج از MIT پیش‌بینی کرد که آینده انرژی ایالات متحده به گاز طبیعی وابسته است و این پیش‌بینی به تأسیس سیاست‌های جدید انرژی در دوران کلینتون منجر شد.

از سال ۲۰۰۰ به بعد، روش‌های جدید استخراج گاز طبیعی و نفت خام از شیل به عنوان یک دستاورد بزرگ شناخته شد و این دستاوردها به جمهوری‌خواهان کمک کرد تا به قدرت برسند. اگر ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رخ نمی‌داد، به نظر می‌رسید که ایالات متحده در زمینه نفت و گاز شیل به موفقیت‌های بیشتری دست می‌یافت.

این موارد نشان می‌دهد که سیاست‌های انرژی یک نامزد جمهوری‌خواه با یک نامزد دموکرات بسیار متفاوت است.

در حالی که ایران حداکثر ۳.۵ میلیون بشکه نفت تولید می‌کند و حداقل دو میلیون بشکه از آن در داخل کشور مصرف می‌شود، و یک و نیم میلیون بشکه نیز به صادرات اختصاص دارد، باید توجه داشت که شاید به نظر بیاید که این میزان تولید در مقایسه با ۱۰۳ میلیون بشکه جهانی، به نظر ناچیز می‌آید. در انتخابات کشورهای مختلف، ممکن است یک حزب ۴۳ درصد آرا را کسب کند و حزب دیگر ۴۴ درصد، به طوری که هیچ‌کدام نتوانند دولت تشکیل دهند، در حالی که یک حزب دیگر با ۲ درصد آرا و ۳ صندلی، می‌تواند سرنوشت کشور را تغییر دهد.

نفت، گاز و منابع تجدیدپذیر ایران نیز می‌توانند چنین نقشی را ایفا کنند. اگرچه تولید نفت ما کم است، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و مسائل مربوط به آینده انرژی نشان می‌دهد که ایران همچنان یک بازیگر مهم است. بنابراین، هر دو طرف، یعنی دموکرات‌ها به رهبری خانم هریس و جمهوری‌خواهان به رهبری آقای ترامپ، همواره به تحولات ایران توجه دارند. به عنوان مثال، پس از آغاز حملات موشکی ایران به اسرائیل، توجه آمریکا به تأسیسات نفتی ایران به طرز غیرطبیعی و فوق‌العاده‌ای افزایش یافته است، که نشان‌دهنده اهمیت ایران در بازار انرژی، حتی با وجود تولید کم آن، است.

از لحاظ سیاست خارجی، به نظر من رابطه معناداری بین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و مسائل ایران وجود دارد. این رابطه همیشه وجود داشته و می‌توان به چند مورد مهم اشاره کرد. به عنوان مثال، در سال ۱۹۵۲ که آیزنهاور به جای روزولت به قدرت رسید، بلافاصله کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۵۳ انجام شد. تا آن زمان، روزولت با این اقدام مخالفت کرده بود، اما آیزنهاور به سرعت بخش سی‌آی‌ای را مأمور کرد تا این کودتا را انجام دهد.

در سال ۱۹۶۰، انتخاباتی برگزار شد که آقای کندی پیروز شد. در آن زمان، شاه احساس کرد که ضعیف شده و آقای امینی نیز به کندی نزدیک بود. انقلاب سفید نیز حاصل مجادله رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا با ایران بود. کندی هیئتی را به ایران فرستاد که یکی از اعضای آن ساموئل هانتینگتون بود و آنها اعلام کردند که این کشور تقریباً در قرن وسطی متوقف است.

اگر به جلوتر برویم، در زمان نیکسون، ایالات متحده به این نتیجه رسید که ایران نمی‌خواهد در قیمت نفت با آمریکا همکاری کند و به همین دلیل با عربستان سعودی همکاری کرد. این همکاری باعث شد که شاه ایران زمین بخورد. در سال ۱۹۷۶، با وجود پیش‌بینی‌ها مبنی بر افزایش قیمت نفت، قیمت‌ها بالا نرفت و ایران با مشکلاتی مانند ناترازی و قطع برق مواجه بود.

انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ و عدم آزادی گروگان‌ها در سال ۱۹۸۰ باعث شد که ریگان وارد کاخ سفید شود. در دوره بوش پدر، جنگ ایران و عراق و سپس هجوم عراق به کویت از دلایل عدم موفقیت او در انتخابات بود. در دوره کلینتون، تحریم‌ها آغاز شد و در سال ۲۰۰۰ تشدید شد. پس از ۱۱ سپتامبر، تأثیرات زیادی بر سیاست‌های آمریکا و ایران گذاشته شد.

در دوره اوباما، ایرانی‌ها توانستند با آمریکا گفتگو کنند و پس از آن، در دوره ترامپ و بایدن، دوباره مسائل سیاسی به میان آمد. به نظر من، از الان تا روز انتخابات آمریکا، یکی از بزرگ‌ترین فرصت‌ها برای ایران فراهم است.

ایران برای بازگشت به وضعیت طبیعی خود باید چند اقدام انجام دهد، از جمله آزادسازی تجارت. ایران به جایی رسیده که می‌تواند کار خود را ادامه دهد، اما تحریم‌ها گزنده هستند. به عنوان مثال، تحریم‌های روسیه بیشتر از ماست، اما هوشمندی آنها بیشتر از ما نیست. روس‌ها نفت و گاز خود را می‌فروشند و ما حتی در مورد پتروشیمی نیز دچار مشکل شده‌ایم.

اگر بخواهیم کاری انجام دهیم، باید به این نکته توجه کنیم که خانم هریس برای ما کاری نمی‌کند. اگر آقای ترامپ به قدرت برگردد، بستگی به اقدامات ما دارد. اگر سود تجاری داشته باشیم، می‌توانیم با او به نتیجه برسیم. به نظر می‌رسد که عربستان سعودی و کشورهای دیگر در حال حاضر ارتباطات خود را با ترامپ برقرار کرده‌اند، زیرا این کشورها می‌خواهند در صحنه باقی بمانند.

از آنجا که حزب جمهوری‌خواه بیشتر به ذخایر فسیلی و حامل‌های انرژی نزدیک است، می‌توانند در این زمینه کار کنند. البته حزب دموکراتیک نیز بیشتر به فناوری‌های نو و بهینه‌سازی توجه دارد. به نظر من، در هر دو حزب، ما نیز توانایی و فرصت‌هایی داریم و امیدوارم دولت جدید این مسائل را دنبال کند.

اولین فرصت مهم، کاپ ۲۹ است که چند روز دیگر در جمهوری آذربایجان برگزار می‌شود. ایران باید در بالاترین سطح در این اجلاس شرکت کند. اگر ما در این اجلاس نباشیم، ممکن است آسیب ببینیم. آنها در حال تلاش هستند تا بر صادرات نفت و گاز مالیات وضع کنند و ما باید در این زمینه فعال باشیم و گفت‌وگو کنیم.

سید حمید حسینی، عضو اتاق بازرگانی ایران و عراق:

زمینه بازپس‌گیری جایگاه استراتژیک ایران در منطقه فراهم شده است

تأثیر روابط و سیاست خارجی بر وضعیت و سرنوشت ما ایرانی‌ها غیرقابل انکار است و به دلیل قرار گرفتن در چهارراه تبادلات جهانی، ما همواره از تحولات جهانی متأثر بوده‌ایم. ایران در طول تاریخ کشوری ثروتمند بوده است، و این سؤال مطرح می‌شود که چگونه با وجود ناحیه خشک و بیابانی، ایران به این ثروت دست یافته است. دلیل این ادعا، وجود آثار هنری، تمدنی و ادبیات غنی از تمامی سلسله‌های پادشاهی ایران است. این آثار زمانی شکل می‌گیرند که کشوری از نظر مالی توانمند باشد؛ کشوری که ثروت ندارد، نمی‌تواند به هنر و هنرمند توجه کند. آثار هنری مختلف در طول تاریخ ایران، نشان‌دهنده ثروت و توانمندی این کشور تا ۴۰۰ سال پیش است.

باید بررسی کنیم که چه اتفاقی افتاده که وضعیت ایران از ۴۰۰ سال پیش تغییر کرده است. دو رویداد جهانی تأثیر زیادی بر موقعیت ما گذاشت. ما در چهارراه جهانی نشسته بودیم و تبادلات هند و اروپا از طریق ایران انجام می‌شد. بندرعباس، به عنوان مهم‌ترین بندر تجاری دنیا، محل ورود محصولات ادویه هند به اروپا بود. ادویه برای اروپا اهمیت زیادی داشت، زیرا در آن زمان بزرگ‌ترین تولیدکننده مواد پروتئینی بود و به مواد نگهدارنده‌ای چون فلفل و جوز هندی نیاز داشت. تجارت ادویه یکی از بزرگ‌ترین تجارت‌ها بود و حتی در اروپا اجاره‌خانه‌ها با فلفل پرداخت می‌شد. یکی دیگر از منابع درآمد ما، جاده ابریشم بود. چینی‌ها خراسان را به عنوان آخر دنیا می‌شناختند و تمام مبادلات چین از طریق ایران انجام می‌شد. ما به اروپایی‌ها ابریشم می‌دادیم و همواره این انتقاد از سوی اروپایی‌ها مطرح بود که ما در این میان اجحاف می‌کنیم؛ به عنوان مثال، ما ابریشم را با قیمتی از چین خریداری می‌کردیم و سپس با قیمتی بالاتر به آنها می‌فروختیم و از این طریق سود کلانی کسب می‌کردیم.

با گذشت زمان، شاه عباس متوجه کاهش تبادلات تجاری شد و در تلاش برای بهبود وضعیت به دلیل عدم آگاهی از تحولات جهانی، ۹۹۹ کاروانسرا ساخت اما نتوانست جلوی کاهش تجارت را بگیرد. کشف مسیر دریایی جدید توسط واسکود گاما، نیاز هند به عبور از ایران را از بین برد. همچنین، فتح قسطنطنیه توسط عثمانی، راه ورود ما به اروپا را مسدود کرد و این دو رویداد باعث شد که وضعیت اقتصادی ما به شدت کاهش یابد.

در دوره شاه سلطان حسین، وضعیت اقتصادی به حدی بد بود که لشکر نتوانست از خود دفاع کند و محمود افغان به راحتی اصفهان را تصرف کرد. اما در قرن بیستم، با کشف نفت، نقش ما دوباره احیا شد. در سال‌های ۸۶ و ۸۷، ما سالانه بین ۱۲۵ تا ۱۳۰ میلیارد دلار نفت می‌فروختیم. اگر تحریم‌های خارجی وجود نداشت، وضعیت اقتصادی ما به گونه‌ای دیگر بود. در چهارساله اول احمدی‌نژاد، درآمد نفتی ما به حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار رسید، اما این درآمد چگونه مدیریت شد؟

معجزه‌های اقتصادی در کشورهای دیگر نیز قابل توجه است. برای مثال، تولید نفت روسیه از ۳.۵ میلیون بشکه به ۱۱ میلیون بشکه رسید و عربستان نیز تولید خود را از ۲.۵ میلیون به ۱۰ میلیون بشکه افزایش داد. آمریکا نیز با افزایش تولید نفت شیل و چاه‌های نفت طبیعی، به تولید ۱۳.۵ میلیون بشکه در روز رسید و توانست بخش زیادی از نیاز انرژی خود را تأمین کند.

متأسفانه، ما نتوانستیم از فرصت‌های موجود در بازار جهانی نفت بهره‌برداری کنیم و تحریم‌ها و سیاست‌های خارجی، به ویژه اقدامات احزاب آمریکایی، مانع از دستیابی ما به اهداف اقتصادی‌مان شدند. به همین دلیل من نیز معتقدم که اختلافات بین دو حزب آمریکا تأثیر عمده‌ای بر ما خواهد داشت، به ویژه در زمینه تحریم‌ها و سیاست‌های نفتی.

البته پیش‌بینی‌ها همیشه درست نیستند. ما فکر می‌کردیم با عدم کاندیداتوری بایدن، شاید این فرصت بتواند به ایران کمک کند، اما در این مدت هر رذالتی که ممکن بود در حق ایران انجام شود، واقعاً صورت گرفت. به‌عنوان مثال، اگر ترامپ در قدرت بود، شاید این اندازه که بایدن با نتانیاهو همراهی کرد و هر کاری خواست انجام داد، واقعاً این کارها انجام نمی‌شد. من اصلاً امیدوار نیستم که با تغییر دولت، اوضاع بهبود یابد. ایرانی‌ها معمولاً تمایل دارند که دموکرات‌ها در قدرت باشند تا جمهوری‌خواهان، اما عملکرد بایدن در این مدت نشان داد که او جلوی هیچ اقدامی را نگرفته است. بسیاری بر این باورند که ترورها بدون هماهنگی با آمریکایی‌ها انجام نمی‌شود و حتی استفاده از هواپیمای اف ۳۵ نیز حتماً باید با مجوز آمریکا باشد؛ یعنی تا زمانی که آمریکا مجوز ندهد، حق استفاده از این هواپیما وجود ندارد. بایدن در این زمینه بد عمل کرد و به‌طور مداوم با اسرائیل همکاری داشت.

به نظر من، سرنوشت جنگ غزه بیشتر از انتخابات آمریکا بر آینده ما تأثیر خواهد گذاشت. دو طرف به جایی رسیده‌اند که دیگر چندان اهمیتی ندارد که دموکرات‌ها در قدرت باشند یا جمهوری‌خواهان. خوبی دموکرات‌ها این است که قابل پیش‌بینی هستند، در حالی که ترامپ قابل پیش‌بینی نیست و نمی‌توان گفت با آمدن او چه اتفاقی خواهد افتاد. اما واقعیت این است که دولت پنهان آمریکا سیاست‌های خود را تحمیل می‌کند و این‌گونه نیست که بگوییم ترامپ می‌تواند دستش باز باشد.

در حال حاضر، نگرانی‌هایی در انتخابات آمریکا وجود دارد. نظرسنجی‌های اخیر نشان می‌دهد که ۵۲ درصد آمریکایی‌ها می‌گویند اقتصاد برایشان مهم است. این در حالی است که آمریکایی‌ها همیشه به مسائل اقتصادی اهمیت نمی‌دادند و بیشتر به سیاست‌های مالی و بیمه‌ای توجه می‌کردند. اقتصاد کلان برایشان آن‌قدر اهمیت نداشت. به همین دلیل، اگر دموکرات‌ها در قدرت باشند، با وجود جنگ‌های روسیه و خاورمیانه و تنش با چین، اقتصاد آمریکا نمی‌تواند همزمان سه جنگ را تحمل کند. اقتصاد آمریکا در ۵-۴ سال گذشته تلاش کرده که نرخ رشد را بالای ۲ درصد نگه دارد و تورم را به دو درصد برساند و به اشتغال کمک کند. با این حال، نگرانی وجود دارد که مردم آمریکا به این نتیجه برسند که اگر ترامپ به قدرت برگردد، می‌تواند جنگ روسیه را به سرانجام برساند و مسائل خاورمیانه را حل و فصل کند.

در حال حاضر، با وجود اینکه خانم کامالا هریس در نظرسنجی‌ها جلو است، اما وضعیت او در یک هفته اخیر خوب نبوده و آمارها نشان می‌دهد که رشد پیش‌بینی‌شده محقق نشده است. به همین دلیل، بعید نیست که در نهایت، به خاطر مسائل اقتصادی و نگرانی از آینده، آمریکایی‌ها به سمت ترامپ بروند.

به نظر من، اگر اوضاع در منطقه به سمتی پیش برود که سیاست‌هایی اتخاذ شود که تا انتخابات، آتش‌بس در غزه برقرار شود، با این توازن ایجاد شده، اگر در غزه صلح برقرار شود، ما می‌توانیم به تثبیت اوضاع خود در منطقه ادامه دهیم. در این صورت، هر دولتی که در آمریکا به قدرت برسد، مجبور خواهد بود با ما همکاری کند و نمی‌تواند سیاست‌های خصمانه‌ای علیه ما اتخاذ کند. این به ما این امکان را می‌دهد که اوضاع‌مان در خاورمیانه تثبیت شود و دولت جدید آمریکا نیز تا حدودی مجبور خواهد بود سیاست‌هایش را با ما هماهنگ کند، زیرا ما نشان داده‌ایم که یک قدرت بازدارنده داریم.

ایران در طول تاریخ همیشه کشوری منزوی بوده است. ما همواره اقلیتی در این منطقه خاورمیانه بوده‌ایم، با ترک‌ها در اطراف، هند و پاکستان، و از طرف دیگر با روس‌ها و استعمار انگلیس. ما همیشه یک کشور منزوی بودیم، اما با اتخاذ سیاست‌های مناسب، توانستیم نقش حائل را در منطقه ایفا کنیم. در مقابل عثمانی، روسیه، هند و انگلستان، هر کدام می‌خواستند از سرزمین ایران علیه یکدیگر استفاده کنند. روس‌ها می‌خواستند ایران را علیه انگلستان داشته باشند و ترک‌ها نیز همین‌طور. اما ما توانستیم با بازی کردن نقش مناسب در قرن نوزدهم، برای خود اعتبار ایجاد کنیم و نقش حائل را ایفا کنیم.

اگر بعد از جنگ غزه بتوانیم همین نقش حائل را در منطقه حفظ کنیم و خود را به روسیه وابسته نکنیم، می‌توانیم به آن نقش تاریخی خود برگردیم که می‌تواند برای ما درآمدزایی کند. اکنون هر چهار خط ریلی که چینی‌ها پیش‌بینی کرده‌اند برای اتصال به اروپا، از ایران خواهد گذشت. راه دریایی سال‌ها محور اصلی تجارت بود، اما با نگرانی‌های چینی‌ها از اینکه آمریکایی‌ها می‌توانند تنگه مالاکا و تایوان را ببندند و همچنین احتمال بسته شدن کانال سوئز، آنها به این جمع‌بندی رسیده‌اند که باید هزینه‌های کلانی کنند تا راه‌های زمینی و ریلی را احیا کنند.

ما می‌توانیم دوباره موقعیت استراتژیک پیدا کنیم. هر چهار خط ریلی که چینی‌ها در نقشه‌هایشان پیش‌بینی کرده‌اند، از ایران خواهد گذشت؛ یکی از گرگان و اینچه برون، یکی از سرخس، یکی از پاکستان و یکی از افغانستان. جاده‌های زمینی چینی‌ها به افغانستان متصل شده و در حال حاضر افغانستان از شمال به چین وصل می‌شود. نهایتاً راه‌آهن چین از این مسیر به ما متصل خواهد شد. ما می‌توانیم از موقعیت استراتژیک جدیدمان بهره‌برداری کنیم، به شرطی که بتوانیم نقش حائل را در منطقه ایفا کنیم و همچنین نقش نفت را در اقتصاد ایران احیا کنیم.

به نظر من چین تصمیم خود را گرفته است. حتی با آمدن ترامپ، چینی‌ها خرید نفتشان از ایران را کاهش نخواهند داد. برخی می‌گویند چینی‌ها هیچ کاری در ارتباط با روسیه نکردند، اما واقعیت این است که روسیه در روز آغاز جنگ، هشتمین اقتصاد جهان بود و اکنون به چهارمین رسیده است، عمدتاً به خاطر اینکه چین نفت و گاز روسیه را خرید و به این طریق به اقتصاد روسیه کمک کرد.

چینی‌ها به طور رسمی ۶۵۰ هزار بشکه نفت از روسیه می‌خرند و به پالایشگاه‌ها نیز مجوز داده‌اند تا مقدار بیشتری خریداری کنند. قبلاً نگران آمدن ترامپ بودم و همیشه اعتقاد داشتم که باید بیشتر به دنبال دموکرات‌ها باشیم، اما اکنون اعتقاد دارم که اگر تحولات منطقه به سرانجام برسد، با توجه به روابط استراتژیکی که بین ایران و چین برقرار است، دیگر نگران سرنوشت انتخابات آمریکا بر صادرات و فروش نفت ایران نیستم.

بحثی که در کتاب داشتم، بیشتر به فرآورده‌ها و محصولات پتروشیمی مربوط می‌شود. در این زمینه، تحریم‌ها تأثیر چندانی ندارند، زیرا تنوع محصول و بازار وجود دارد. به عنوان مثال، اوره ایران و اوره عمان هیچ تفاوتی ندارند و هر دو ۴۶ درصد اوره هستند. همچنین، نفت ایران نیز به راحتی قابل شناسایی نیست، بنابراین نمی‌توان به سادگی گفت که این نفت ایران است و خریدار را تنبیه کرد. به همین دلیل، نگران تحریم‌های آمریکا در زمینه فرآورده‌ها و محصولات پتروشیمی نیستیم. تحریم‌های آمریکا بیشتر کار را سخت می‌کند و نقل و انتقال پول و کشتیرانی را دشوارتر می‌سازد و هزینه‌های اضافی بر ما تحمیل می‌کند، اما مانع صادرات نمی‌شود.

بزرگترین تأثیر انتخابات آمریکا به سیاست‌هایی برمی‌گردد که دو حزب خواهند داشت. نفتی‌ها و فروشندگان اسلحه معمولاً از جمهوری‌خواهان حمایت می‌کنند و قاعدتاً حمایت از اسرائیل در این دوره پررنگ‌تر خواهد شد. اگرچه بایدن هیچ کوتاهی نکرده، اما سیاست‌های ترامپ می‌تواند نتانیاهو را جسورتر کند. نتانیاهو در حال حاضر جنگ را ادامه می‌دهد به امید اینکه ترامپ دوباره به قدرت بازگردد. این موضوع قطعاً می‌تواند بر سیاست‌های منطقه‌ای تأثیر بگذارد.

روابط کشورهای عربی با ما در حال حاضر نسبتاً بهتر شده است و آنها به قدری شجاعت دارند که به آمریکا پیام می‌دهند که اجازه نمی‌دهند اسرائیل از فضای هوایی آنها استفاده کند. اما آمدن ترامپ ممکن است این فاصله را بیشتر کند. در بازار نفت نیز نمی‌توان گفت که انتخابات آمریکا بی‌تأثیر است؛ حتماً تأثیر خواهد گذاشت و کشتیرانی ما دچار مشکل خواهد شد. همچنین، ممکن است کشورهایی مانند مالزی که اکنون با ما همکاری می‌کنند، همکاری خود را کاهش دهند.

بایدن در زمان ورود خود سعی کرد نفت روسیه را تحریم نکند و اعلام کرد که هر کسی می‌خواهد نفت روسیه را بخرد، باید در سقف ۶۰ دلار بخرد. به این ترتیب، آمریکا و اروپا به‌طور غیرمستقیم نفت روسیه را تحریم کردند، اما اجازه دادند هند و چین نفت روسیه را بخرند. همچنین، بایدن به شیل اجازه داد تا در بازار نفت ونزوئلا فعال شود و به نظر می‌رسد که یک مقدار بر صادرات نفت خام ما چشم پوشیده است، که این نیز به خاطر منافع خود اوست.

قیمت بنزین در آمریکا رابطه معکوسی با محبوبیت روسای جمهور دارد و به همین دلیل، آنها تلاش می‌کنند که قیمت نفت افزایش پیدا نکند. بایدن حدود ۳۵۰ تا ۳۶۰ میلیون بشکه از ذخایر استراتژیک آمریکا را فروخت تا بتواند قیمت نفت را کنترل کند. در حال حاضر، فشارها بیشتر شده و آنها تلاش دارند تا قبل از انتخابات قیمت یک گالن بنزین را به سه دلار برسانند.

آمریکایی‌ها حدود ۸ میلیون بشکه بنزین مصرف دارند که یک سوم بنزین دنیا را شامل می‌شود. از ۱۰۰ میلیون بشکه نفتی که در دنیا مصرف می‌شود، حدود ۲۴ میلیون بشکه آن به بنزین تبدیل می‌شود. بنابراین، برای آمریکایی‌ها قیمت بنزین بسیار مهم است. به محض اینکه بایدن پیام می‌دهد که من مخالف حمله به میادین نفتی ایران هستم، قیمت نفت کاهش پیدا می‌کند.

تأثیرگذاری ما به دو بخش تقسیم می‌شود: یکی بحث نفت و دیگری روابط با همسایگان. اگر دموکرات‌ها در انتخابات پیروز شوند، احتمالاً روند فعلی ما ادامه پیدا خواهد کرد و تأثیر چندانی بر روابط ما با چین و همسایگان نخواهد داشت. اما ترامپ قابل پیش‌بینی نیست. هرچند به نظر می‌رسد نسبت به گذشته ممکن است رفتارهای منطقی‌تری از خود نشان دهد، اما در عین حال، ممکن است تأثیرات منفی بر اوضاع جهانی بگذارد.

اقتصاد ما به مرحله‌ای رسیده که مانند گذشته تحت تأثیر نیست، اما آمدن ترامپ می‌تواند شوک روانی وارد کند. این مسئله بسیار مهمی است که در درگیریهای اخیر منطقه قیمت دلار سه هزار تومان افزایش پیدا کرد. در حالی که پیش‌بینی‌ها نشان می‌داد که دلار به ۱۲۰ هزار تومان برسد. با این حال، درآمدهای نفتی ما در سال جاری به شدت افزایش یافته است. آخرین آمار بانک مرکزی نشان می‌دهد که درآمد نفتی ما در سال گذشته ۳۶ میلیارد دلار بوده و در پنج ماهه اخیر به ۳.۸ میلیارد دلار در ماه رسیده است.

این افزایش درآمد نفتی و همچنین افزایش صادرات غیرنفتی، به وضعیت اقتصادی کشور کمک کرده است. به طور کلی، ما باید به این تحولات توجه کنیم و از فرصت‌ها استفاده کنیم تا وضعیت اقتصادی‌مان را بهبود بخشیم.

علی سرزعیم، اقتصاددان و استادیار دانشگاه علامه طباطبایی:

باید از حالت فلج تصمیم‌گیری خارج شویم

موضوع دو جنبه دارد؛ یکی جنبه بیرونی اقتصاد ماست و اینکه چه کسی پیروز می‌شود و چه تصمیماتی اتخاذ می‌کند. قطعاً اسرائیل یک بازیگر مهم و تأثیرگذار است و واکنش‌های اسرائیل به ایران و برعکس، در این معادلات تأثیرگذار هستند. از سوی دیگر، جنبه داخلی اقتصاد ما مطرح است. در اینجا باید بپرسیم که چرا شوک به اقتصاد وارد می‌شود و مهم‌تر از آن، حالا باید چه کار کنیم تا از شوکی که به اقتصاد وارد می‌شود، جلوگیری کنیم.

در اینجا هنر سیاست‌گذاری نمایان می‌شود. عمده مباحث اقتصادی به سیاست‌گذار اقتصادی مربوط می‌شود و موضوع این نیست که چرا شوک ایجاد می‌شود، بلکه این است که حالا که شوک‌ها به هر دلیلی وارد می‌شوند، چه کار کنیم که اقتصاد ما کمترین آسیب را ببیند. بنابراین، ما باید نقد و نگاهی به داخل داشته باشیم.

تفاوتی که اکنون نسبت به تحریم‌های قبلی داریم این است که تحریم‌های اول ما را شگفت‌زده کرد. ما فکر نمی‌کردیم اینقدر جدی باشد که سوئیفت بسته شود و اختلال‌ها ایجاد شود. به تدریج دیدیم که محدودیت‌ها بیشتر شد و باور نمی‌کردیم که نفت و بانک مرکزی ما تحریم شود. این شرایط باعث شد که اقتصاد ما دائماً تحت شوک قرار گیرد، اما بالاخره دوام آوردیم و درس‌هایی گرفتیم که چگونه دور بزنیم و چه کار کنیم.

یک حسن بزرگ این بود که صنایع ما ۱۰ سال قبل از تحریم، به لطف درآمد نفتی خوب، سرمایه‌گذاری‌هایی هرچند ناکافی در اقتصاد انجام داده بودند و برخی صنایع بازسازی و تکنولوژی جدیدی وارد کردند. بنابراین، تحریم اول بعد از یک دوره رونق نفتی وسیع آمد و آن رونق نقش ضربه‌گیر را برای اثر تحریم ایفا کرد و افت ما را کمتر کرد. در تحریم دوم، ما کارکشته‌تر شده بودیم، هرچند دشمن ما نیز در مطالعه و شناخت ما حرفه‌ای‌تر شده بود. با این حال، برداشت شخصی من این است که اقتصاد بر حقوق غلبه می‌کند. ابزار آمریکا مجازات است، در حالی که ابزار ما تخفیف و تشویق است. معمولاً انگیزه‌های اقتصادی بر انگیزه‌های حقوقی غالب می‌شود.

برای همین، ما به دوستان خود در کشور می‌گوییم که راه مبارزه با قاچاق، استفاده از زور و اسلحه نیست. باید انگیزه اقتصادی قاچاق را از بین ببریم. هرچقدر هم که پلیس و مرزبان بگذارید، جواب نخواهد داد. تجربه تاریخی بشر این را نشان می‌دهد. در عین حال، تجربه ما در این زمینه بیشتر شده است.

ما اکنون حدود ۵۰ میلیارد دلار صادرات نفتی داریم و این نشان‌دهنده وجود حفره‌هایی در ساختار تحریم‌هاست. به هر دلیلی، از سال ۱۴۰۰ فروش نفت ما به شدت افزایش یافته است. آمار رسمی بانک مرکزی در سال ۱۴۰۱ نشان می‌دهد که درآمد نفتی ما ۵۶ میلیارد دلار بوده است. این اتفاق در سه سال اخیر افتاده و اثرش را بر رشد اقتصادی گذاشته و دولت آقای رئیسی سه سال به طور مداوم رشد نزدیک به ۵ درصد را تجربه کرد

اما باید توجه داشت که میانگین بلندمدت رشد ما در شرایط غیرتحریمی به طور طبیعی حدود ۳.۹ تا ۴ درصد بوده و در سال‌های آینده نمی‌توانیم این رشد ۵ درصد را ادامه دهیم. یک واقعیت تلخ این است که مشکلات داخلی وجود دارند که اثر آنها از تحریم‌ها کمتر نیست. مسائلی مانند قطعی برق و گاز و مصرف شدید بنزین و گازوئیل، مشکلات فوری و بحران آب شرب، جزو مشکلات میان‌مدت ما هستند.

اگر بخواهیم به راه غلطی ادامه دهیم و کنتور مصرف را به همین شکل ادامه دهیم، با افزایش عرضه و ساخت نیروگاه‌ها، در نهایت منابع کشور را هدر خواهیم داد. این دیدگاه که دولت باید بیشتر برق و بنزین تولید کند، دیدگاه درستی نیست. اگر صنعت ما رشد کند و نیاز به برق و گاز آن بالا برود، بله، باید تولید برق و گاز را افزایش دهیم، اما در حال حاضر، مصرف ما بهینه نیست و باید نظام قیمت‌ها رفتار خانوارها را کنترل کند.

اگر از نظام قیمت استفاده نکنیم، مصرف به شدت بالا خواهد رفت و عرضه نمی‌تواند به پای آن برسد. دولت حتی پول ندارد که نیروگاه بسازد یا از میادین گاز استخراج کند.

بنابراین، مسئله فقط شوک‌هایی نیست که از بیرون می‌آید، بلکه نحوه سیاست‌گذاری ماست که اقتصاد را قفل کرده است. من با صنعت ارتباط دارم و می‌شنوم که به دلیل بی‌برقی، دو روز در هفته تعطیل می‌شوند. این وضعیت پایدار نیست. باید واقعاً تصمیم بگیریم. مشکل اصلی کشور ما بی‌تصمیمی است. از روز اولی که آقای رئیسی سر کار آمد، ما سه سال منتظر بودیم که تصمیمی برای قیمت بنزین گرفته شود.

به نظر من، دشمنان ما روی این حساب باز کرده‌اند که ما فلج تصمیم‌گیری داریم و همین باعث می‌شود سیستم نهایتاً قفل شود و ناکام بماند. اثر این بی‌تصمیمی بسیار جدی‌تر از شوک تحریم‌ها است.

افت تولید شرکت‌های بورسی را بررسی کنید. یکی از مزایای شرکت‌های بورسی این است که به‌طور مرتب دارایی‌هایشان را در کدال منتشر می‌کنند. با نگاهی به وضعیت، متوجه می‌شویم که شوک تحریمی دوم چقدر بر تولید این شرکت‌ها تأثیر گذاشته است. به‌ویژه، اثر قطع برق و گاز بر تولید شدیدتر از تحریم‌ها و افزایش ناگهانی دلار از ۳ تومان به ۱۲ هزار تومان بوده است. بنابراین، مسائل داخلی ما بسیار مهم‌تر از تحریم‌های بیرونی هستند. ما باید این گره را باز کنیم و از این فلج تصمیم‌گیری و بی‌تصمیمی خارج شویم.

برای این کار، اقتضائاتی وجود دارد. یکی از این اقتضائات این است که حاکمیت باید از وضعیتی که در زمان آقای روحانی داشت، خارج شود. خوشبختانه، این تغییر در حال وقوع است و به سمت انسجام تصمیم‌گیری حرکت می‌کند. اقداماتی که در گذشته علیه رئیس‌جمهور صورت می‌گرفت، فاجعه‌ای بود که گذشت و اکنون اوضاع بهتر شده است.

شرط دوم این است که حاکمیت باید رابطه‌اش با مردم را بهبود بخشد؛ یعنی شکاف شدیدی که بین حکومت و جامعه ایجاد شده، باید ترمیم شود. اقداماتی که می‌تواند این شکاف اجتماعی را کاهش دهد، به ما کمک می‌کند تا مدیریت اقتصادی بهتری داشته باشیم.

ترس بیش از حد مانند این است که فردی از ترس اینکه جراحی ممکن است منجر به مرگ شود، از انجام آن خودداری کند. هر جراحی احتمال خطر دارد، اما منطقی نیست که به خاطر احتمال مرگ، از جراحی صرف‌نظر کنیم. به همین ترتیب، سیاستمداران ما نباید وقت را تلف کنند. تا قبل از انتخابات، باید در مورد قیمت بنزین تصمیم‌گیری می‌کردند، اما این کار انجام نشد و حالا به انتخابات آمریکا نزدیک می‌شویم.

احساس من این است که آمدن ترامپ یک شوک انتظارات تورمی ایجاد می‌کند. این شوک واقعاً بی‌اثر نخواهد بود، اما بخشی از آن پایدار است و بخشی دیگر می‌تواند دفع شود. آنچه در بلندمدت یا کوتاه‌مدت تأثیرگذار است، این است که ما بتوانیم سیاست‌هایمان را بهتر اتخاذ کنیم و تاب‌آوری‌مان را افزایش دهیم. اگر این اتفاق بیفتد، دست ما در دیپلماسی و سیاست خارجی بازتر می‌شود و می‌توانیم در فضای منطقه برای ایجاد صلح و آرامش و ترمیم روابط با آمریکا مذاکره کنیم و به رفع تحریم‌ها بپردازیم.

اما اگر تحت فشار باشیم و نتوانیم بنزین به مردم برسانیم، در آن صورت قدرت مانور نخواهیم داشت. بنابراین، در کنار این عوامل، باید به اهمیت وقت و شجاعت تصمیم‌گیری توجه کنیم و از فلج تصمیم‌گیری که به نظر می‌رسد بیش از ۱۰ سال است در کشور وجود دارد، فرار کنیم. در دوره آقای روحانی فقط یک تصمیم مهم گرفته شد و آن برجام بود. در دولت آقای رئیسی هم به یاد نمی‌آورم تصمیم مهمی گرفته شده باشد. واقعاً این فلج تصمیم‌گیری دارد ما را به شدت آسیب‌پذیر می‌کند.

یک نکته خوب و یک نکته بد در مورد اقتصاد ایران وجود دارد. نکته خوب این است که وابستگی اقتصاد ایران به نفت نسبت به دهه هفتاد کاهش یافته است. این کاهش وابستگی به نفت در طول زمان واقعاً خبر خوبی است و نشان‌دهنده این است که اقتصاد ما پایدارتر شده است. این موضوع به وضوح قابل مشاهده است.

اما خبر بد این است که ما در دهه ۹۰، ۱۰ سال قبل از آن رونق نفتی داشتیم، در حالی که این بار آن رونق را نداریم. تنها یک برهه تنفس در سال ۹۶ داشتیم و به تدریج بسیاری از صنایع ما فناوری‌هایشان قدیمی و مستهلک می‌شود. در نتیجه، با تداوم تحریم‌ها ما دچار پدیده عقب‌ماندگی فناورانه در صنایع مختلف خواهیم شد. بنابراین، وقتی می‌گویم باید تاب‌آوری‌مان را افزایش دهیم و سیاست‌های اقتصادی‌مان را اصلاح کنیم، به این معنا نیست که می‌توانیم چهل سال در تحریم دوام بیاوریم. ایده باید این باشد که تحریم‌ها هر چه زودتر برداشته شوند. برای این منظور میگویم که وقتی دست‌مان در مذاکره پر باشد، راحت‌تر می‌توانیم این کار را انجام دهیم. باید حتماً اصلاحاتی انجام دهیم و با دست بسته در مذاکره نرویم. آنچه که دست ما نیست، در واقع به ما مربوط نمی‌شود، اما واقعاً خطر این است که اگر این تحریم‌ها طولانی شوند، صنایع ما با مشکلات جدی مواجه خواهند شد.

تحریم دوم یک فرصت برای صنعت ما بود، زیرا ارز گران شد و واردات یا صرفه نداشت یا جلوی آن را گرفتند، که این امر باعث افزایش تولید صنایع داخلی شد و به نوعی اقتصاد ما را پایدار کرد. اما اکنون به سقف بازار رسیده‌ایم و مردم قدرت خرید ندارند. در حال حاضر، بسیاری از کالاها و خدمات به صورت قسطی فروخته می‌شوند، حتی بیمه‌نامه‌ها. این نشان‌دهنده این است که قدرت خرید مردم به شدت پایین آمده است.

بنابراین، نباید تصور کنیم که روزهای خوبی پیش روی ماست؛ اوضاع دارد سخت‌تر می‌شود. باید فرصت‌شناسی کرد و هر فرصتی که برای رفع تحریم پیش می‌آید را باید استفاده کرد. هرچند که تحریم‌ها به طور کامل از بین نمی‌روند، اما باید از هر بخشی که ممکن است کاهش یابد، بهره‌برداری کنیم تا ان‌شاءالله آینده بهتری برای اقتصاد کشور فراهم کنیم.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha