در دنیای پیچیده و متغیر اقتصادی امروز، نقش بانک مرکزی به عنوان نهاد کلیدی در مدیریت سیاستهای پولی و ارزی، اهمیت ویژهای پیدا کرده است. بر همین اساس، سیاستهای ارزی بانک مرکزی در دوره اخیر، با هدف کنترل نرخ ارز و جلوگیری از نوسانات بیرویه، به عنوان یکی از ارکان اصلی استراتژی اقتصادی دولت مطرح شده است. این سیاستها شامل ابزارها و تدابیر متنوعی است که هدف آن ایجاد یک محیط اقتصادی پایدار و قابل پیشبینی است. در گفتوگو با علی شریعتی، عضو اتاق بازرگانی ایران به بررسی ابعاد مختلف این سیاستها، چالشها و دستاوردهای آنها پرداختیم و همچنین تأثیر این سیاستها بر بازار ارز و اقتصاد کلان کشور را تحلیل کردیم که مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
دلیل اثرگذاری تحولات سیاسی در بازار ارز چیست و عملکرد بانک مرکزی را در حوزه ثبات ارزی در دوره اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
تحولات سیاسی یکی از مهمترین عواملی است که بر بازار ارز تأثیر میگذارد. به طور کلی، شاخصهای سنجش موفقیت یک اقتصاد در مجامع بینالمللی بر اساس تولید ملی، مبادلات تجاری با سایر کشورها، نرخ جذب سرمایهگذاری خارجی و موارد دیگر ارزیابی میشود. متأسفانه، ما در شرایطی هستیم که تحت تحریمها قرار داریم و در لیست سیاه FATF قرار داریم. این مسائل باعث میشوند که حتی حق خود و پول نفتمان را نیز نتوانیم به سادگی دریافت کنیم.
در کشور ما، کوچکترین تحولات سیاسی میتواند اثرات بزرگی بر قیمت ارز داشته باشد. به عنوان مثال، در کشورهای همسایه مانند کویت یا عراق، نرخ برابری ارزها کمتر مورد توجه قرار میگیرد، اما در ایران به دلیل شرایط خاص اقتصادی و تحریمها، این مسائل به شدت بر قیمت ارز تأثیرگذار است. به ویژه اینکه ما یک کشور نفتی هستیم و عمده درآمد ما از فروش نفت تأمین میشود. این وابستگی باعث میشود که هرگونه تنش یا تغییر در درآمدهای نفتی به طور مستقیم بر نرخ ارز تأثیر بگذارد. همچنین، اقتصاد ما به شدت دولتی است و بازیگران اصلی بازار ارز، دولتیها و خصولتیها هستند. این موضوع باعث میشود که بخش خصوصی نقش کمتری در تعیین قیمت ارز داشته باشد و عملاً به عنوان یار دوازدهم در این بازی محسوب شود.
در خصوص تغییرات نرخ ارز و سیاستهایی که بانک مرکزی تحت عنوان تابآوری اقتصادی اتخاذ کرده است، باید یادآور شویم که یکی از ابعاد این سیاست، نرخ ارز در بازار آزاد است. در این زمینه میتوان دو مبحث را بررسی کرد: قسمت اول، نمای ظاهری مانند کوه یخی است که تنها سر آن از آب بیرون است و مردم با آن سروکار دارند، یعنی نرخ بازار. قسمت دوم به چرایی این نرخ و عواملی که ما را وادار به ایجاد سیاست تثبیت نرخ ارز کرده است، مربوط میشود.
متأسفانه نمیتوانیم در کشورمان به هیچ عنوان بگوییم که نرخ بازار آزاد را قبول نداریم. انتقادی که به دوستانمان در بانک مرکزی داریم این است که میگویند نرخ آزاد در تلگرام و کانالهای فردایی تعیین میشود، در حالی که واقعیت بازار این است. هنوز آن سیستم لازم را نداریم که همه نیازهای مردم را پوشش دهد و نرخ دلالها و سوداگران بازار ارز غالب است. مردم برای هر نیازی، حتی خرید لاستیک یا کامپیوتر، به این نرخ وابستهاند و باید بررسی کنند که آیا نرخ ارز تغییر کرده یا نه. درست است که ارز نیمایی وارد شده، اما در عمل با نرخ بازار آزاد کار میکنند.
همیشه در زمان افزایش نرخ ارز، مصرفکننده متضرر شده و به دلیل چسبندگی قیمتها، وقتی دلار کاهش مییابد، عکس آن کمتر مشاهده میشود. این واقعیت بازار ماست که باید مدیریت شود و پاسخی برای آن داشته باشیم. بانک مرکزی در انتهای زنجیره مسئولیتی را بر عهده دارد که به نوعی مسئولیت پاکسازی و زیباسازی این فرایند به آن محول شده است.
بانک مرکزی چارهای ندارد، دولت بانک مرکزی را مسئول کرده است که با منابعی که در اختیار دارد، بحث سرکوب قیمت یا تثبیت و تابآوری را تا حدودی انجام دهد. زیرا مردم ارز را در ابتدا و انتهای دولتها ارزیابی میکنند و این برای آنها بسیار مهم است. اگر این سیاست بدون پشتوانه و برنامهریزی باشد، میتواند نقش یک فنر را ایفا کند، و اگر فنر از جا در برود، اثرات مخربتری از حرکت آرام خواهد داشت. یکی از بزرگترین اشتباهات دولت سیزدهم، جراحی ناموفق اقتصادی بود. اگر بخواهیم اقتصاد ایران را به یک بیمار تشبیه کنیم، جراحان نابلدی این کار را انجام دادند و این بیمار بدحال را در بیمارستان بانک مرکزی گذاشتند و از آن خواستند که علائم حیاتیاش را با دستگاه زنده نگه دارد و نرخ ارز را درست کند و این بار سنگینی بود.
اشتباهی که به نظر من در این حوزه تأثیرگذار است و باعث تلاطم شده، این است که هنوز نتوانستهایم تکلیفمان را در نرخ ارز مشخص کنیم.
لیگ اقتصاد ایران به دلیل نرخ ارز، لیگ صادراتی نیست. بیشترین مسئولینی که در دولتهای قبل پستهایی داشته و اکنون از آن بیرون آمدهاند، اکثراً واردکننده هستند. چرا یک معاون وزیر ما کار صادراتی نمیکند، همه نهادهها را وارد میکنند. این نشان میدهد که این قوانین به نفع واردات هستند و دوستدار صادرات نیستند. درست است که کار صادرات ده برابر سختتر از واردات است، اما تمایل برخی به این است که یا در تجارت حوزه نفت و نفتی باشند یا واردات کنند. اینها معضلاتی هستند که اقتصاد به آن دچار است و تا زمانی که سیاست ارزی و یکسانسازی درست نشود، این مسئله حل نخواهد شد. شاید یکی از مواردی که میتواند در خروجی نرخ ارز و در بازار تأثیرگذار باشد، تکنرخی کردن ارز و ارائه یارانه یا حمایت در حلقههای دیگر باشد تا جذابیت اینجا کاهش یابد و منابع به طور روانتری در اختیار تجارت قرار گیرد.
از بانک مرکزی به عنوان حلقه آخر نام بردید. با توجه به اختیارات محدودی که بانک مرکزی دارد و فشارهای بیرونی و تسهیلات تکلیفی، عملکرد بانک مرکزی در حوزه ارزی را چگونه ارزیابی میکنید و تسهیلگری این نهاد در فعالیت تجار، مانند راهاندازی مرکز مبادله طلا و ارز و ارتقای دیپلماسی ارزی با روسیه و عراق را چگونه میبینید؟
طبق قانون اساسی کشورمان و خاستگاه ذاتی بانک مرکزی، این نهاد باید مستقل باشد. اما متأسفانه بانک مرکزی در هیچ دورهای به طور کامل مستقل نبوده است. افرادی که در دولتها در حوزه سیاستگذاری ارزی و مبادلاتی فعالیت میکنند، عمدتاً وابسته به دولتها هستند و کمتر به دلیل تخصص و تجربیات علمی خود انتخاب میشوند. تصمیمگیرندگان اقتصادی ارتباط مستقیمی با دولت دارند و این موضوع اصل استقلال بانک مرکزی را زیر سؤال میبرد. بانک مرکزی، به عنوان حلقه آخر، باید فشارهای خارجی و داخلی را تحمل کند و در بسیاری از مواقع، آوار مشکلات بر دوش آن قرار میگیرد. این زنجیرهای است که در آن هیچکس از تصمیمات و طرحهای ارائهشده توسط دولتها مواخذه نمیشود. به عنوان مثال، در حوزه بینالمللی، مسائلی مانند FATF تصویب نمیشود و دولت به جای گشایشهای اقتصادی، به دنبال تقابل با دنیا است. درست است که بانک مرکزی در داخل کشور مستقل است، اما نمیتواند خارج از استراتژیهای کلان کشور عمل کند.
اگر بانک مرکزی وابسته به دولت باشد، باید این وابستگی را مورد نقد قرار دهیم. اما از آنجا که بانک مرکزی حلقه آخر تصمیمگیری است و بسیاری از تصمیمات دولت را تحت تأثیر قرار میدهد، به نظر من دولت باید قدردان باشد که بانک مرکزی توانسته بسیاری از اشتباهات تصمیمگیران کلان اقتصادی را به نوعی با تثبیت و آرامسازی در حد توانش حل کند.
بانک مرکزی نمیتواند معجزه کند. زمانی که منابع مالی کافی نداریم و پول نفتمان به دستمان نمیرسد، یا وقتی چین پیشنهاد میدهد به جای پول، لوکوموتیو بگیریم، بانک مرکزی ناچار است برای تأمین نیازها، پول چاپ کند. در شرایطی که دولت برای پرداخت حقوق با کمبود منابع مواجه است و پول نفت به دستش نمیرسد، از بانک مرکزی میخواهد که پول چاپ کند. آیا میتوانیم تصور کنیم که بانک مرکزی بگوید پول چاپ نمیکنم؟ واقعاً نمیتواند این کار را انجام دهد.
در نهایت، باید در نظر داشته باشیم که زنجیرههای قبلی بانک مرکزی، زنجیرهایی هستند که به آن فشار میآورند و این نهاد را در شرایط دشواری قرار میدهند. بنابراین، برای بهبود وضعیت اقتصادی، نیاز به همکاری و هماهنگی بیشتر بین بانک مرکزی و دولت وجود دارد تا از ایجاد مشکلات بیشتر جلوگیری شود و بتوان به طور مؤثرتر به مدیریت مسائل اقتصادی پرداخت.
در این دوره، با توجه به شرایط خاص و بحرانهای موجود، مانند حملات رژیم صهیونیستی، بانک مرکزی عملکرد نسبتاً خوبی داشته است و سعی کرده با آرامسازی اوضاع، تنشها را کاهش دهد. از نظر من، عملکرد بانک مرکزی در حد توان خود، مطلوب بوده و توانسته است در شرایط دشوار به مدیریت مسائل بپردازد.
نظرتان درباره سیاست تثبیت چیست؟
اگر بانک مرکزی در شرایط نرمال اقتصادی اقدام به بازارسازی و تثبیت نرخ ارز کند، این کار حتماً اشتباه است و منجر به ایجاد رانت میشود. اما به نظر من، در شرایط فعلی که در آن قرار داریم، اگر این اقدامات انجام نشود، پیامدهای منفی بیشتری خواهیم داشت. صادرکنندگان همیشه تصور میکنند که با افزایش نرخ ارز، وضعیت بهتری پیدا میکنند، اما این تصور درست نیست. وقتی دلار کوچکترین افزایش قیمتی دارد، کشاورزان کالاهای خود را به ما نمیفروشند و میگویند شما سود را ببرید، پس من چه چیزی به دست میآورم؟ در نتیجه، کالا به دست ما نمیرسد.
انتظارات تورمی نیز در این شرایط باعث میشود که همه منتظر بمانند تا قیمتها بالاتر برود و بخواهند پول بیشتری بگیرند. در این میان، سوداگران و سفتهبازان از نوسانات بازار بهرهبرداری میکنند و به شایعاتی مانند "جنگ خواهد شد" دامن میزنند. افرادی که در زمینه اقتصاد سمینار برگزار میکنند، با ایجاد نگرانی و اضطراب در مردم، سعی دارند بلیتهای خود را بفروشند و از آنها پول بگیرند تا بگویند چگونه میتوانند پولهایشان را حفظ کنند یا ثروتمند شوند. این افراد موجسواران نوسانات اقتصادی هستند و در نهایت، آسیب این رفتارها به مردم عادی میرسد.
برای صادرکنندگان، در شرایطی که نرخ ارز تحت تأثیر عرضه و تقاضا تعیین نمیشود، تثبیت نرخ ارز به دلیل امکان برنامهریزی بهتر است. زمانی که میخواهیم تعهد صادراتی بدهیم، باید بدانیم نوسانات به چه شکلی خواهد بود. درست است که انتقادات زیادی به سیاست تثبیت وجود دارد و برخی معتقدند که این سیاست منابع را هدر میدهد، اما در شرایطی که سایر بخشها به خوبی عمل نمیکنند، نمیتوانیم سیاست پولی را به طور جهانی اعمال کنیم اما سایر بخشها با استاندارد بینالمللی فاصله داشته باشد. باید همه موارد تحت یک فرمان کنترل شوند.
نقش رسانه را چطور ارزیابی میکنید؟ چقدر در بازار ارز اثرگذار هستند؟
نقش رسانه در اقتصاد و به ویژه در بازار ارز بینظیر و بسیار تأثیرگذار است. رسانهها به عنوان پل ارتباطی بین اطلاعات و عموم مردم عمل میکنند و توانایی شکلدهی به نظرات و رفتارها را دارند. یکی از نکات مهم این است که وقتی اطلاعات و اینترنت به روستاها و شهرها میرسد، مردم بهروزتر شده و از تحولات اقتصادی آگاهتر میشوند. این آگاهی میتواند بر رفتارهای اقتصادی و تصمیمگیریهای آنها تأثیر بگذارد. رسانهها به ویژه در شرایطی که سودهای کلانی در بازار ارز وجود دارد، نقش مهمی ایفا میکنند. افرادی که در این بازار فعالیت دارند، برای رسیدن به سود بیشتر هزینه میکنند و از ابزارهای رسانهای بهعنوان بلندگوهای خود استفاده میکنند. بنابراین، نمیتوان واقعیت بازار را نادیده گرفت و باید با اطلاعرسانی و شفافسازی به مقابله با این تأثیرات رفت. مسئولیت رسانهها در این زمینه سنگینتر است. آنها باید مانند مناظرات، با طیفهای مختلف به بحث و تبادل نظر بپردازند و حقایق را به مردم منتقل کنند. اعتراف به واقعیتها و پذیرش شکستها میتواند به عنوان یک پیروزی در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، نرخهای تلگرامی به عنوان نرخهای تعیینکننده در بازار وجود دارند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
به قول مقام معظم رهبری، در مسائل فساد، افرادی هستند که مانند "اژدهای هفت سر" عمل میکنند و نمیتوان به سادگی آنها را از بین برد. برای مبارزه با این چالشها، شفافیت و ارتباط مستمر با فعالان اقتصادی و بازتاب نظرات آنها بسیار مهم است. این ارتباط میتواند فشارها و هجمهها را کاهش دهد و به رسانهها کمک کند تا در میدان اطلاعات و آگاهی قرار گیرند.
از آنجا که ما به طور مداوم با رسانهها در ارتباط هستیم، میتوانیم تأثیرات این ارتباط را مشاهده کنیم. رسانهها با ما تماس میگیرند، چه به صورت نظرسنجی و چه مصاحبه، و این ارتباط به ما کمک میکند تا به جامعه هدف خود، که شامل بخش نخبه جامعه است، نزدیکتر شویم. در نهایت، نوع اخبار و پیچیدگی آن، تأثیر زیادی بر آگاهی و رفتار جامعه دارد و رسانهها باید با دقت و مسئولیت به این وظیفه عمل کنند.
پیشنهاد شما به بانک مرکزی برای حمایت بیشتر از تولید و صادرات چیست؟
به عنوان یک فعال اقتصادی، پیشنهاد به بانک مرکزی این است که در گلوگاههای مختلف، به ویژه در تخصیص و برگشت ارز، از سلیقهسالاری و تصمیمگیریهای شخصی دوری کند. چنین رویکردی معمولاً به فساد و ایجاد امضای طلایی منجر میشود. بنابراین، هرچه سیستمها مکانیزهتر و شفافتر باشند و فرآیندها به صورت خودکار و با حداقل دخالت انسانی انجام شوند، به نفع فعالان اقتصادی خواهد بود. عملیات بازار باز و شفافیت در این زمینه میتواند تأثیر بسزایی در بهبود وضعیت اقتصادی و تخصیص ارز داشته باشد. یکی از ایراداتی که به مسئولین بانک مرکزی وارد است، کمبود ارتباطات آنها با فعالان اقتصادی در سطوح مختلف است. به عبارتی، باید به جای اینکه فقط با لایههای بالای اقتصادی ارتباط برقرار کنند، به لایههای دیگر بازرگانان نیز توجه بیشتری داشته باشند. مسئولین بانک مرکزی باید در جلسات اتاق بازرگانی و دیگر جلسات تخصصی، بیشتر حضور داشته باشند و به نظرات و تجربیات فعالان اقتصادی گوش دهند.
همچنین، با توجه به اینکه اتاق بازرگانی طبق قانون اساسی مشاور سه قوه است، نمایندگان بانک مرکزی باید حضور فعالتری در این اتاقها داشته باشند. این تعامل و گفتوگوها میتواند به شناخت بهتر نیازها و چالشهای فعالان اقتصادی منجر شود و در نهایت به بهبود سیاستها و تخصیص ارز کمک کند.
نظر شما