سه‌شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۲
دخالت در امور بانک مرکزی، اثربخشی سیاست‌ها را نابود می‌کند

یک مدیرعامل اسبق در نظام بانکی با اشاره به اینکه کوشش برای جلب اعتماد عمومی و افزایش اعتبار نهادهای مالی از جمله بانک مرکزی از واجبات است، افزود: کسی نمی‌تواند و نباید در امور و شئون بانک مرکزی، دخالت عملیاتی داشته باشد.

بانک مرکزی در هر کشوری به عنوان مهم‌ترین و کلیدی‌ترین نهاد سیاست‌گذار در بازار پول و ارز مطرح است و در صورت لطمه دیدن اعتبار و استقلال بانک مرکزی، امکان اعمال کنترل‌های مهم در اقتصاد از جمله کنترل نرخ تورم، نرخ ارز و ... از بین خواهد رفت و آسیب عدم امکان انجام وظایف و ماموریت‌های بانک مرکزی، به کل اقتصاد وارد خواهد شد. بنابراین در اغلب کشورها، حریم تخصصی و نحوه تصمیم‌گیری بانک مرکزی برای استفاده از ابزارها و شیوه‌ها برای نیل به اهداف، مورد احترام است. با این وجود، دخالت‌های غیرتخصصی، تحمیل مقررات و دستورالعمل‌ها و یا انواع تسهیلات تکلیفی و اقدام به تعیین شیوه عمل برای نظام بانکی، به اعتبار و کارکرد بانک مرکزی لطمه خواهد زد. در این زمینه با احمد عزیزی، مدیرعامل اسبق در نظام بانکی کشور گفت‌وگویی انجام شده که در زیر می‌آید:

از مهم‌ترین چالش‌های سیاست‌گذاری پولی و ارزی کشور، دخالت در امور بانک مرکزی و فشار برای محدود کردن این نهاد کلیدی است. آسیب‌ها و هزینه‌های خروج بانک مرکزی از ریل سیاست‌گذاری را چه می‌دانید؟

به طور خلاصه می‌شود گفت که در این زمینه جهان به یک اجماع نسبتا مطلقی رسیده است. اجماع اجمالی نیست که بگوییم اما و اگر و شاید و این چیزها در آن باشد. معلوم است نهاد سیاست‌گذار پولی، مسئول ثبات پولی و مالی کشور است و اینها خیلی مشخص است که چه مشخصاتی باید داشته باشند و نداشتن آن مشخصات که فی‌الجمله استقلال، توانایی نهادی، اعتبار نهادی، توانایی سازمانی، ساختاری و تحلیلی و خلاصه جلو رفتن با مقتضیات روز است، چه آسیب‌هایی خواهد داشت. از این بین، اینهایی که عرض کردم کم و بیش ترتیب و توالی دارند و شرط اول و مهم‌ترین، همان استقلال بانک مرکزی است که اگر تأمین نشود، به طور مختصر می‌شود گفت دچار مشکل خواهیم شد.

تا چه میزان اصلاح قانون بانک مرکزی را موثر می‌دانید و آیا بانک مرکزی از این طریق، امکان مدیریت بهتری در بازار پول و ارز کشور به دست خواهد آورد؟

من از جمله کسانی هستم که کم و بیش در این فرایند (اصلاح قانون بانک مرکزی)، توسط اشخاص مختلف من جمله خود بانک مرکزی مورد مشورت بوده‌ام و نظراتم را عرض کردم و به طور خلاصه معتقد هستم که این قانون، قانون مناسبی برای برآورده کردن نیازهای یک بانک مرکزی مناسب و نسبتا مستقل نیست و اولیای قانون‌گذاری کشور هم در قبال و معرض این سوال و این ایراد بنده که قرار گرفتند، نظرشان این است که قانون اساسی موجود کشور اجازه استقلال مرسوم و متداول بانک مرکزی را نمی‌دهد. البته یک جاهایی اختیارات بانک مرکزی افزایش پیدا کرده است، مثلا مهم‌ترین آن در بخش نظارت بر بانک‌ها است به این معنا که به تامین ثبات مالی بانک‌ها کمک شود و همچنین یک بخشی از بازار مالی، یعنی بازار پول که باید زیر نظر بانک مرکزی باشد. البته در زمینه استقلال بانک مرکزی، کاملا بانک را وابسته به نهادهای بالادستی دولتی و مراجعی که اتفاقا باید از آنها مستقل می‌بود، قرار می‌دهد. در زمینه استفاده از ابزار کنترل ترازنامه نیز باید گفت که گرچه موفقیت‌هایی در این زمینه حاصل شده است، ولی به موازات آن مشکلاتی که در مدیریت و سیاست‌گذاری بخش پولی کشور وجود داشته است، حتی اثربخشی استفاده از مدیریت ترازنامه را هم محدود می‌کند و اگر بخواهیم از این مشکلات نام ببریم، انواع و اقسام دخالت‌ها و سیاست‌های دستوری که به نظام بانکی تحمیل می‌شود، قابل ذکر است.

به نظر شما آیا می‌شود گفت در صورت تقویت اعتبار و شهرت بانک مرکزی، میزان جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی نیز افزایش پیدا خواهد کرد؟

پاسخ اجمالی به این سوال حتما مثبت است، ولی این باید در خود سیاست جذب سرمایه خارجی و در ذیل آن سیاست‌گذاری تعریف شود. در زمینه سرمایه‌گذاری خارجی به عنوان یک پیش نیاز، اعتبار نهادهای سیاست‌گذار اقتصادی وجود دارد و اگر این اعتبار و اعتماد تامین شود، در حقیقت جذب سرمایه خارجی محصول فرعی آن خواهد بود و طبیعی است وقتی که در بقیه وظایف مانند کنترل تورم و ثبات نهادهای مالی، ثبات بازارهای مالی و ... دچار نقصان و ضعف باشیم در این بخش دچار مشکل خواهیم شد. به دلیل وجود مشکلات مختلف، در رتبه‌بندی نسبت به بقیه موارد، فعلا موارد مقدم‌تر و مهم‌تری از اعتبار بانک مرکزی و بانک‌ها وجود دارد. بنابراین در اولویت‌های اول، اقدامات دیگری نیاز است که بعدا نوبت به اعتبار بانک مرکزی برسد. البته فارغ از همه شرایط بین‌المللی و داخلی، هر نکته مثبتی هم اثر مستقیم و هم اثر غیرمستقیم دارد، در نتیجه کوشش برای جلب اعتماد عمومی و افزایش اعتبار نهادهای مالی از جمله بانک مرکزی از واجبات است.

نقش مجلس و ارکان مختلف دولت را در راستای تقویت اعتبار و جایگاه بانک مرکزی چگونه می‌بینید؟

به نظر من، کلا مراجع بیرونی در اظهارات یا سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌ها، باعث نقصان اعتبار بانک مرکزی می‌شوند. تجربه بنده این است که ما نهاد بسیار مهمی مثل بانک مرکزی را داریم، ولی نهادهای دیگر حاکمیتی به این نهاد نه اعتماد دارند و نه احترام می‌گذارند و در حقیقت شیوه رفتار کشور با نظام بانکی و به خصوص بانک مرکزی، یک حالت بدوی و ابتدایی به خودش گرفته است. البته منظور بنده این نیست که بانک مرکزی پاسخگو نباشد، ولی پاسخگویی بانک مرکزی یک روش و رسم و استانداردی در دنیا دارد و آن هم خلاصه می‌شود در اینکه اهداف را برای بانک مرکزی تعیین کنند و عملیات و استقلال عملیاتی کامل به بانک مرکزی، برای نیل به این اهداف داده شود.

نهادهایی در اجزای عملیاتی که در صلاحیت بانک مرکزی است و در صلاحیت تخصصی، علمی و حتی قانونی آنها نیست، دخالت می‌کنند و خیلی وقت‌ها قانونا هم چنین صلاحیتی را ندارند، اما انواع دخالت‌ها را می‌کنند و در حقیقت بانک مرکزی یک نهادی شده است برای سرریز همه مشکلات و ایراداتی که نهادهای دیگر دارند. اگر اعتبار بانک مرکزی بخواهد احیا شود، باید در امور عملیاتی بانک مرکزی و نظام بانکی هیچ دخالتی صوت نگیرد. فقط می‌توانند به بانک مرکزی بگویند که تورم باید کنترل شود، بعد باید بانک مرکزی آن را جواب بدهد و برای اینکه به آن برسد باید ابزارها را خودش انتخاب کند، شیوه مدیریت و سیاست‌گذاری پولی و نحوه انتقال این سیاست‌ها به بدنه بخش پولی، مالی و بانکی کشور را نیز باید خود انتخاب کند، حتی اگر ما بخواهیم یک گام پیش‌تر برویم، علاوه بر بازار پول، باید بازار سرمایه برای ثبات نهایی و حفظ ثبات بازارها، به صورت یکپارچه با بازار پول و نهادهای پولی یک جا دیده شوند، چون بین آنها می‌تواند دادوستد و بده بستان وجود داشته باشد، چیزی که در ادبیات تخصصی به آن آربیتراژ می‌گوییم. بنابراین اگر بانک مرکزی هدف تورم را تامین کرد، دیگر ما کاری نداریم به اینکه چه ابزاری را دارد استفاده می‌کند و اگر تامین نکرد، تیم مدیریتی‌اش را تغییر می‌دهیم که هدف تورمی را بتوانیم تامین کنیم. در حقیقت همه تکالیف، دستورات دیگر و دخالت‌های دیگری که دارد انجام می‌شود، بی‌مورد و ناصواب است. کسی نمی‌تواند و نباید در امور و شئون بانک مرکزی، دخالت عملیاتی داشته باشد. استقلال بانک مرکزی حداقل به معنای استقلال مطلق عملیاتی بانک مرکزی در انتخاب روش‌ها و ابزارهای رسیدن به هدف است، بله، هدف را می‌تواند دولت تعیین کند و بانک مرکزی پاسخگو است و باید نسبت به آن اهداف پاسخگو نیز باشد، در نتیجه پاسخگو و دموکراتیک بودن نهاد پولی و بانک مرکزی اینطور می‌تواند تامین شود، ولی ما داریم روزمره در همه شئون نظام بانکی و بانک مرکزی دخالت می‌کنیم و تمام ایرادات و در حقیقت سرریز همه مشکلات مدیریتی و غیرمدیریتی کشور را روی دوش بانک مرکزی و نهادهای بانکی می‌گذاریم.

توصیه شما به بانک مرکزی در راستای تقویت اعتبار و جایگاه این نهاد و جذب اعتماد عمومی به طور کلی چه می‌تواند باشد؟

من توصیه تجدیدنظر در ساختار، روش‌ها، سیستم‌ها، ابزارهای مورد استفاده و نزدیک شدن به روش‌های مرسوم و متداول بین‌المللی از جمله استانداردهای بین‌المللی، استانداردهای گزارشگری مالی، استانداردهای ضد پولشویی و انواع و اقسام استانداردهای حتی داوطلبانه‌ای که در نظام بانکی جهان و حتی کشورهای اسلامی مانند ترکیه و مالزی و ... را دارم. ولی در هر شرایطی، اصلاح جزئی هم می‌تواند باعث تقویت اعتبار بانک مرکزی شود و بانک مرکزی در تقویت توان سازمانی و تحلیلی خود بسیار موارد هست که می‌تواند انجام دهد.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha