دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۷
تثبیت نرخ ارز جلوی جهش دلار را گرفت

یک اقتصاددان با اشاره به اینکه سپردن اقتصاد به دست بازار در شرایط وجود جنگ اقتصادی، توجیهی ندارد، افزود: اگر سیاست تثبیت نرخ ارز نبود، با اوضاعی که دیده می‌شود، نرخ ارز چه بسا در بازار آزاد به سمت ۷۰ هزار تومان می‌رفت و این سیاست باعث کنترل آن شد.

بیش از یک سال است که بانک مرکزی اجرای سیاست تثبیت اقتصادی را کلید زده تا در سایه این سیاست بتواند متغیرهای کلان اقتصادی را به یک ثبات نسبی برساند. سیاست‌گذار پولی برای دستیابی به این هدف بر دو متغیر کلیدی نرخ ارز و رشد نقدینگی تمرکز کرده و توانسته به اهداف مدنظر خود دست یابد. نرخ رشد نقدینگی که برای امسال ۲۵ درصد هدف‌گذاری شده بود در آستانه تحقق کامل است و دی ماه سال‌جاری نرخ رشد نقدینگی به ۲۵.۲ درصد رسید. همچنین نرخ ارز نیز در سال‌جاری روند باثباتی را طی کرده و خبری از نوسانات شدید نبوده است. در یکی دو مقطع هم که نرخ ارز به دلیل تلاطم‌های سیاسی و درگیری‌های منطقه‌ای با نوسانات جزئی روبرو شد، با مداخله هوشمند بازارساز به روند باثبات خود بازگشت.

دستیابی بانک مرکزی به اهداف تعیین شده در این دو متغیر کلیدی، نویدبخش تحقق هدف غایی سیاست‌گذار پولی، یعنی کنترل تورم با تداوم سیاست تثبیت خواهد بود. البته برای موفقیت در حفظ این دستاوردها و در ادامه کاهش تورم الزاماتی در ادامه مسیر تثبیت اقتصادی وجود دارد که شاید مهم‌ترین آن به همراهی سیاست‌های مالی دولت و همچنین تطابق نقشه ارزی و تجاری کشور بر می‌گردد. هفته نامه تازه‌های اقتصاد در همین زمینه با محمود دهقانی، اقتصاددان و مدرس دانشگاه به گفتگو پرداخته که در ادامه می‌خوانید.

سیاست تثبیت در یک سال اخیر اجرا شد، تحلیل شما از نتایج اجرای این سیاست چیست و اثرات مشخص آن بر اقتصاد ایران چه بوده است؟

باید به این نکته توجه شود که سیاست تثبیت، مخصوصا برای کشور ما که تحت فشار اقتصادی و تحریم هستیم، دارای اهمیت ویژه‌ای است و با توجه به تلاطم‌های اقتصادی و نوسانات، ما باید در سیاست تثبیت ثابت قدم باشیم و اگر این سیاست تا زمان رفع مشکلات بنیادین از اقتصاد، رفع تحریم‌ها و رسیدن به ثبات نسبی در اقتصاد کنار گذاشته شود، به نظر من اقدام خوبی نیست. بنابراین طبیعی است که بنده موافق سیاست تثبیت هستم و به نظرم در دوران جدید که این سیاست انتخاب شده، واقعا آثار خوبی داشته است. نگران این موضوع هستم که این سیاست موقتی باشد، در حالی که در شرایط فعلی، حتما استمرار آن لازم است و آثار خود را هم آرام آرام نشان می‌دهد. پس در یک کلام، اگر بخواهم بگویم سیاست تثبیت، سیاست خوبی است یا خیر؟ قطعا در شرایط فعلی، سیاست خوب و مفیدی است و تا آخر سال هم به نظر من این روند فعلی که بعضی‌ها نگران هستند شاید به هم بخورد و مثلا فرض کنید نوساناتی در نرخ دلار و چیزهای دیگر داشته باشیم، دور از ذهن است. به نظر من نوسانات اتفاق نمی‌افتد. چرا؟ به خاطر وجود سیاست‌ تثبیت و اینکه مسئولان فعلا این سیاست را در پیش گرفته‌اند.

البته صرف این سیاست برای ثبات نرخ ارز و بازار ارز کافی نیست، یعنی این شرط لازم است، نه کافی. باید یکسری بسترها و لوازم دیگری را هم دید تا بتوان این روند مثبت را استمرار داد.

چه پیشنهاداتی برای بهبود عملکرد سیاست تثبیت اقتصادی دارید؟

اگر ما بخواهیم سیاست تثبیت اثرات خوب خود را بیش از آنچه داشتیم، باقی بگذارد، برخی از سیاست‌ها توسط بقیه بخش‌های کشور، مخصوصا دولت باید اجرا شود. همچنین اگر بخواهیم سیاست تثبیت نرخ ارز جواب مثبت بدهد، باید در صادرات، واردات و تجارت خارجی‌مان هم دارای ثبات باشیم. به عنوان مثال، اگر قرار باشد نرخ تعرفه‌های گمرکی به سرعت تغییر کند، مثلا هر شش ماه، پنج ماه یا ده ماه یکبار، این به کار آسیب می‌زند. یعنی همزمان با تثبیت نرخ ارز و برای استمرار و اثربخشی بیشتر آن، چند کار باید انجام شود. اول ثبات در سیاست‌های گمرکی است. نکته دیگری که اینجا مهم است، بحث کنترل تورم است. اگر ما تورم را به خوبی کنترل نکنیم، اثربخشی سیاست تثبیت در کنترل نرخ دلار کم می‌شود و حتی می‌تواند برنامه ما را به هم بریزد. بنابراین اگر ما تورم را کنترل نکنیم، مطمئن باشید نرخ ارز هم نمی‌تواند ثبات خود را حفظ کند و دچار نوسان می‌شود و از سویی نیز اگر بخواهیم بدون کنترل تورم، نرخ ارز را تثبیت کنیم، آن هم ضررهای دیگری دارد. یعنی می‌شود کنترل با فشار و دستور و این برنامه نمی‌تواند ادامه پیدا کند و حتما کنترل نرخ ارز با فشارهای دستوری، موقتی خواهد بود. برای اینکه نرخ ارز تثبیت شود و آثار بهتری از خود باقی بگذارد، چند سیاست باید در کنار آن اجرا شود، از جمله تثبیت سیاست‌های گمرکی و دیگری هم کنترل تورم.

همچنین در بحث نقدینگی یا هدفمندی یارانه‌ها باید دقت کافی داشته باشیم. به عنوان مثال اگر نقدینگی کنترل شده نباشد، مطمئنا نرخ دلار هم نمی‌تواند روند تثبیت خود را استمرار دهد، مگر اینکه با فشار و دستوری باشد که کارآمد نیست و موقتی خواهد بود.

پس نقدینگی هم باید یک روند منطقی داشته باشد. به نظر من، اگر بخواهیم اثرات تثبیت نرخ دلار در کنترل نرخ رشد نقدینگی باقی بماند و استمرار خوبی داشته باشد، نرخ رشد نقدینگی باید با نرخ رشد تولید تناسب داشته باشد. البته در زمینه میزان رشد نقدینگی، نظرات مختلف است، آنچه به نظر من می‌آید این است که باید نرخ رشد نقدینگی با رشد اقتصادی برابر و حداکثر دو برابر آن باشد. یعنی اگر سال گذشته ۵ درصد نرخ رشد تولید داخلی بوده است، حداکثر دو برابر آن، نرخ رشد نقدینگی داشته باشیم، در حالی که مشاهده می‌کنید با وجود اینکه دولت و به ویژه بانک مرکزی، انصافاً تلاش‌های خیلی خوبی در کنترل نرخ رشد نقدینگی داشته‌اند، اما همچنان با نرخ رشد تولید داخلی فاصله دارد.

قبل از دولت سیزدهم که نرخ رشد نقدینگی بسیار بالا بود و در حال حاضر نیز که روند نزولی دارد و به ۲۵.۲ درصد رسیده، به نظر می‌رسد که باید نرخ رشد نقدینگی همچنان سیر نزولی‌ را طی کند تا به زیر ۱۰ درصد برسد. البته برای جلوگیری از بروز خطر رکود اقتصادی، نرخ رشد نقدینگی باید با شیب ملایم، ولی مستمر کنترل شود تا نهایتا به محدوده رشد ۱۰ درصدی برسد. در اینصورت، اثرات سیاست تثبیت اقتصادی و به ویژه کاهش نرخ دلار، بیشتر آشکار خواهد شد.

به نظر می‌رسد انتظارات تورمی هم در جامعه فروکش کرده است، سیاست تثبیت چه نقشی در این زمینه داشته است؟

از جمله آثار سیاست تثبیت، به صورت قطعی این است که انتظارات تورمی را به صورت محسوسی کاهش می‌دهد. اگر به آمارها برگردیم می‌بینیم که انتظارات تورمی نسبت به سال قبل و دو سال قبل، به صورت محسوسی کاهش یافته است، این خود از آثار اجرای سیاست تثبیت است که مردم احساس می‌کنند اجرای این سیاست ادامه‌دار است. البته انتطارات هنوز هم بالا است، اما به نسبت گذشته به صورت محسوسی پایین آمده است و اگر سیاست تثبیت استمرار پیدا کند، مسلما باز هم انتظارات تورمی کاهش خواهد یافت.

برخی معتقدند ما باید بازار را رها کنیم و بگذاریم خود به تعادل برسد. اکنون ما در شرایط تحریم و یکسری محدودیت‌های ناشی از تحریم قرار داریم، آیا در این وضعیت این نوع نگاه درست است؟

کاملا مخالفم. من یک نکته تاریخی بگویم. بعد از جنگ جهانی دوم، کشورهای پیشرفته‌ای مانند آلمان و ژاپن زمانی که شروع به بازسازی کردند و خواستند اقتصادشان را به رشد برسانند، به عنوان نخستین اقدام، نرخ ارز خارجی را تثبیت کردند که یکی از پایه‌های مهم سیاست تثبیت اقتصادی است و به هیچ‌وجه اجازه ندادند که این نرخ نوسانات شدیدی داشته باشد و کاملاً آن را کنترل کردند. این در حالی بود که تحت تحریم نبودند و مشکلاتی که ما اکنون داریم را نداشتند، در طول تاریخ یا وجود ندارد و یا خیلی نادر است که سیستم بانکی و بانک مرکزی کشوری تحریم شده باشد. اصلا این موضوع در حقوق بین‌الملل به معنای اعلان جنگ است، این نشان می‌دهد که این تحریم‌ها مخصوصا تحریم سیستم بانکی برای اقتصاد خطرآفرین است و جالب اینجاست که در محافل کارشناسی در دنیا موجب بهت و حیرت آنهاست که ایران چطور توانسته طی سالیان سال تحت تحریم‌های شدید، مخصوصا سیستم بانکی که از تحریم فروش نفت هم به مراتب دارای ضرر بیشتری است، ادامه دهد. مثلا آلمان پس از جنگ اینگونه فشارها را نداشت، با این حال برای اینکه بتوانند رشد سریعی داشته باشد، اولین اقدام‌شان این بود که نرخ ارز خارجی را تثبیت کردند و سپس به سراغ اجرای دیگر بخش‎های سیاست تثبیت رفتند. ما در شرایطی که تحت تحریم‌های واقعا بهت‌آور هستیم، مخصوصا تحریم سیستم بانکی و بعد تحریم فروش نفت و بقیه تحریم‌ها که هر کدام از اینها با مراتب و منطق خود اثرگذار است، نمی‌توانیم اوضاع را به دست بازار بسپاریم، به این معنا که متغیرهای اقتصادی را رها کنیم تا اینها در تعامل خود با یکدیگر اقتصاد را جلو ببرند، هیچ منطقی در شرایط فعلی برای این موضوع وجود ندارد و اگر بخواهیم اقتصاد و متغیرهای اقتصادی را به دست مکانیسم بازار بسپاریم، قطعا آسیب می‌بینیم. اگر در شرایط عدم تحریم هم بودیم، بنده معتقدم نباید به سرعت سراغ بازار می‌رفتیم. آموزه‌هایی که این مباحث را مطرح می‌کند، دقیقا کپی شده حرف بعضی از اقتصاددان‌های غربی است که خودشان نیز با افراط درباره مکانیزم بازار حرف نمی‌زنند.

سیاست تثبیت اقتصادی چقدر در کنترل بازار ارز و جلوگیری از رشدهای غیرمنطقی تاثیر داشته است؟

قطعا موثر بوده و معتقدم اگر سیاست تثبیت نرخ ارز نبود، با شرایطی که دیده می‌شود، نرخ ارز چه بسا در بازار آزاد به سمت ۷۰ هزار تومان هم می‌رفت، اما این سیاست باعث کنترل آن شد. البته اخیرا نوساناتی داشتیم که ناشی از یکسری فعل و انفعالات سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه است، لذا آثار روانی دارد که معمولا موقتی هستند و در کوتاه‌مدت نرخ قبل بازمی‌گردد و می‌بینید این اتفاق در کشور ما دارد می‌افتد.

متاسفانه برخی‌ها تصورشان این است که ما برای نرخ دلار یا ارز باید عرضه و تقاضا را مدنظر قرار دهیم که همانگونه که عنوان شد، در شرایط تحریم و بحران اقتصادی دیدگاه مفیدی نیست. از آن گذشته، در کشور ما عرضه‌کننده ارز تقریباً دولت است و غیر از دولت و سیستم بانک مرکزی، تقریبا عرضه‌کننده‌ای وجود ندارد. تقاضاکننده‌ها اما زیادند، در جاهایی که عرضه انحصاری است، ولو تقاضاکننده‌ها متعدد و متنوع باشند، اساسا بازار به این معنا شکل نمی‌گیرد و اگر بخواهیم خودمان را دست سیستم بازار بدهیم، آسیب می‌بینیم. مخصوصاً اینکه دولت و بانک مرکزی در محدودیت‌های ارزی قرار دارند، بنابراین بنده معتقدم به طور کلی، سپردن نرخ ارز به بازار آزاد حتی در کشورهایی که عرضه‌کننده و تقاضاکننده، کاملا متنوع و زیاد هستند، باز هم علی‌الاطلاق درست نیست. باید با تمهیدات این کار را کرد. در کشور ما که اصلا صلاح نیست و اگر این اتفاق بیفتد، مطمئن باشید نرخ ارز به شدت افزایش پیدا می‌کند و این به ضرر اقتصاد است.

نظر من این است که هم سمت عرضه و هم سمت تقاضای ارز باید کاملا مدیریت شود. در فرانسه اگر بخواهد بالای یک سقفی، ارز جابه جا شود، حتما از مبداء، مقصد، چگونگی انتقال و چرایی انتقال سوال می‌کنند و اجازه نمی‌دهند به راحتی نقل و انتقال ارزی صورت بگیرد. این در حالی است که آنها صدها میلیارد دلار ذخایر ارزی دارند و مشکل تحریم را هم ندارند، ولی در کشور ما گاهی می‌بینیم با وجود محدودیت‌های ارزی و تحریم، نقل و انتقالات به راحتی صورت می‌گیرد. اگر ما بخواهیم نرخ ارز حتی در بازار آزاد نیز کاهشی شود، باید هم عرضه را مدیریت کنیم و هم تقاضا و این اقدام، کاملا شدنی است.

ضمن اینکه بنده معتقد به این نرخ‌های فعلی هم نیستم. این نرخ‌ها متناسب با وضعیت اقتصادی و متغیرهای اقتصادی ما نیست. نرخ‌های بالا با اینکه یکسری فواید دارد و صادرات غیرنفتی را تشویق می‌کند، اما توجه داشته باشید که ضررهایی هم در کنارش هست، بنابراین باید برآیند این دو را ببینیم. بهترین راه این است که سعی کنیم نرخ بازار آزاد را هم کنترل کنیم و به سمت نرخ‌های پایین‌تر بیاوریم. اگر ما مدیریت عرضه و تقاضا را خوب در دست بگیریم، بانک مرکزی می‌تواند این کار را انجام دهد و این توانمندی را نیز نشان داده است. به هر حال باید نرخ بازار آزاد ارز را هم کنترل کرد، اما نه کنترل پلیسی، بلکه کنترل علمی. اقدام پلیسی، آخرین مرحله کار است. برخی می‌گویند بازار آزاد مگر چند درصد نیازهای ارزی ما را پوشش می‌دهد؟ دو تا سه درصد نهایتا، در حالی که اینطور نیست و با آمارهای متفاوتی که اکنون وجود دارد، حدود ۲۵ میلیارد دلار قاچاق به سمت داخل داریم. یعنی کالا از خارج به سمت داخل قاچاق می شود، ارز این قاچاق از کجا تامین می‌شود؟ بانک مرکزی به قاچاقچی ارز می‌دهد که کالای قاچاق بیاورد؟ اینطور نیست. پس از کجا تامین می‌شود؟ از بازار آزاد.

پس اینکه تلقی کنیم بازار آزاد حجم آنچنانی ندارد و بگوییم سهم آن دو تا ۵ درصد است، درست نیست چون سهم بازار آزاد ارز خیلی بیشتر از اینهاست و حتی اگر سهم بازار آزاد در جذب دلار و تقاضای آن کم هم بود، اما اثرگذاری بازار آزاد زیاد است. یعنی همان درصد کم، اثرگذاری‌اش روی اقتصاد زیاد است. بنابراین باید بیشتر به سمت تحقق آثار خوب تثبیت اقتصادی برویم.

بانک مرکزی، مرکز مبادله ارز و طلا را برای فرماندهی ارزی کشور و تمرکز روی بازار ارز ایجاد کرده است، این اقدام را چطور می‌بینید.

این مرکز، کاری است که نشان داد روند بازار ارز را نسبت به قبل بهتر کرده است و انصافا مدیریت نرخ ارز را بیشتر در دست گرفته است. اصل این کار، کار درست و خوبی است، منتهی من خیلی روی ثبات و استمرار سیاست‌ها تاکید دارم. ما قبل از اینکه از سیاست‌های اشتباه آسیب ببینیم، از عدم ثبات در سیاست‌ها آسیب دیده‌ایم. تاکید می‌کنم، اگر قرار باشد در نرخ تعرفه‌های گمرکی، نرخ مالیات‌ها، نرخ ارز در مرکز مبادله یا نرخ ارز ترجیحی و متغیرهای دیگر مهم اقتصادی، ثبات کافی نداشته باشیم، به شدت به ما آسیب می‌زند چون نرخ‌های نابجا از نظر علمی، ضرر کمتری از نوسانات نابجا دارد.

از آنسو نیز ثبات در تصمیم‌گیری بسیار بهتر است تا اینکه نرخ علمی و درست در متغیرهای مختلف داشته باشیم، اما بی‌ثبات. نوسانات ضررهای زیادی دارد. من فقط یک مورد را می‌گویم و آن هم اینکه دست سرمایه‌گذار و تولیدکننده برای تولید، تجارت و سرمایه‌گذاری می‌لرزد. چرا؟ چون نمی‌تواند یک افقی را در حداقل ۵ سال آینده ببیند، حتی بعضا یک سال آینده را نمی‌توانند ببینند. موقعی که اینطور باشد، چگونه سرمایه‌گذاری کنند. پس در این عرصه دو کار خیلی لازم است، اول اینکه تصمیم در کنترل متغیرها با نرخ‌های علمی و متناسب با اقتصاد انجام شود و دوم استمرار آن سیاست و ثبات در اتخاذ سیاست، حداقل برای پنج سال. مسئولان کار کارشناسی کنند و تصمیم بگیرند که متغیرها را چگونه مدیریت کنند و در یک نرخ مشخصی، دلار تثبیت شود. سپس در زمانی که تصمیم گرفته شد، دستکم ۶ ماه تا یک سال بعد به راحتی تغییر نکند تا تولیدکننده، سرمایه‌گذار، صادرکننده و واردکننده تکلیف خودشان را بدانند.

رسانه‌ها چقدر در دامن زدن به انتظارات یا کمک به سیاست‌گذار در کنترل انتظارات جامعه نقش دارند؟

خیلی نقش دارند. اگر مسئولان تصمیمات خوب هم بگیرند، اما بعضی از رسانه‌ها به گونه‌ای به مردم القا کنند که این سیاست‌ها مثلا آثار منفی دارد، با سیاه‌نمایی قطعا آثار سیاست‌گذاری خوب را اگر نگویم خنثی می‌شود، حداقل کمرنگ می‌شود، پس بدون تردید رسانه‌ها در تثبیت تصمیمات درست و اثربخشی آن در اقتصاد نقش موثری دارند. برای همین است که در شرایط جنگی، دولت‌ها رسانه‌ها را ۱۰۰ درصد کنترل می‌کنند و اجازه نمی‌دهند هر خبر و تحلیلی را منتشر کنند. چرا؟ چون احساس می‌کنند در شرایط جنگی هستند و یک رسانه می‌تواند سیاست آنها را کمرنگ و حتی خنثی کند. ما هم اکنون در شرایط جنگی هستیم. بنده معتقد نیستم که باید به سمت مدیریت کامل رسانه‌ها برویم که یک حالت دیکتاتورمآبانه داشته باشد، ولی رسانه‌ها باید مسئولیت‌شناس باشند و هر چیزی را ننویسند که ممکن است به ضرر جامعه و رفاه مردم تمام شود.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha