نشست نقد و بررسی کتاب "جهانی که رسانهها میسازند"، در موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز برگزار شد. "جهانی که رسانهها میسازند"، روایتی از تاثیر انتظارات تورمی و سهم آن در شکلگیری رفتار مردم و فعالان اقتصادی، نوشته سیده زهرا اجاق، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که در ۱۲۸ صفحه و توسط انتشارات موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز منتشر شده است.
انتشارات موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز فعالیت خود را از سال ۱۴۰۲ با هدف تبیین مفاهیم اقتصادی و با تمرکز بر سیاستهای پولی و ارزی آغاز کرده است. این انتشارات تاکنون ۳ جلد کتاب در حوزه انتظارات تورمی و توسعه اقتصادی منتشر کرده و کتابهای متعدد دیگری در زمینه انتظارات، سیاست تثبیت اقتصادی و... در دست انتشار دارد. "اقتصاد در هیاهوی انتظارات"، نخستین کتاب تخصصی انتظارات تورمی به زبان فارسی است که با مقدمه محمدرضا فرزین رئیس کل بانک مرکزی منتشر شده است. در این کتاب ۳۰ اقتصاددان در قالب ۳۰ فصل، انتظارات تورمی را از زوایای مختلف مورد بررسی کارشناسانه قرار دادهاند. همچنین کتاب "چالشهای توسعه به روایت سیاستگذاران سرشناس"، ترجمه یکی از پروژههای بانک جهانی است که توسط دکتر جعفر خیرخواهان ترجمه و از سوی انتشارات موسسه مطبوعاتی بازار پول و ارز منتشر شده است. این کتاب چکیده تجربه ۱۴ سیاستگذار سرشناس از ۱۱ کشور جهان در دهه ۱۹۹۰ میلادی است. انتشارات بازار پول و ارز به زودی دو کتاب جدید خود را با عناوین "سوخت انتظارات" و "جنگ سرد رسانهای"، منتشر میکند. کتاب سوخت انتظارات نوشته دکتر سیاب ممیپور در ۲۷۲ صفحه، ریشههای نفتی تورم و انتظارات تورمی را در ایران مورد کنکاش قرار داده است. کتاب جنگ سرد رسانهای نیز ترجمه گزارش بنیاد فراملی صلح و پژوهشهای آینده، درباره نحوه مواجهه رسانههای غربی با کشور چین است.
احساسات و انتظارات، متغیرهای تعیینکننده در تحولات کلان اقتصادی
زهرا اجاق، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: حوزه مطالعاتی من عمدتاً به بررسی رابطه رسانهها، علم و جامعه اختصاص دارد و این کتاب به طور خاص با موضوعی مرتبط است که چند سالی است در حال پیگیری آن هستم. در میان متخصصان و دانشمندان حوزه ارتباطات، گروهی هستند که به طور مشخص به بررسی اثرات رسانهها میپردازند. به عبارت دیگر، این افراد ناظر بر محتوای رسانه هستند و توجهشان به این است که محتوای منتشر شده از طریق رسانههای مختلف چه تأثیری بر مخاطبان در سطوح فردی، اجتماعی، سیاستگذاری و حتی قانونگذاری دارد.
در این راستا، ما به بررسی محتوای متنوعی میپردازیم. به عنوان مثال، ممکن است کسی بخواهد محتوای محیطزیستی رسانهها را بررسی کند، یا دیگری به محتوای مرتبط با پزشکی و سلامت بپردازد و یا محتوای اقتصادی را مدنظر داشته باشد. برای من مهم بود که با توجه به تلاطمهای اقتصادی که در جامعه مشاهده میکردم، بدانم رسانهها چه نقشی در ایجاد یا مدیریت این تلاطمها ایفا میکنند. این موضوع به نشستی منجر شد که در آن نظراتم را درباره این موضوع مطرح کردم و در نهایت از من خواسته شد که به عنوان یک کار مطالعاتی، این کتاب را بنویسم.
نوشتن این کتاب حدود ۸ تا ۹ ماه طول کشید. محتوای کتاب به دلیل اینکه در حوزه مطالعاتی من قرار داشت، از قبل آماده بود. به ویژه بخش منابع کتاب نشان میدهد که حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ منبع به طور مستقیم استفاده شده و در مجموع حدود ۱۶۰ تا ۱۷۰ منبع را مرور و مطالعه کردهام تا نتیجه نهایی این کتاب به دست آید. واقعیت این است که در این حوزه در ایران کار مشخصی انجام نشده و من از اینکه گام اول را برداشتهام، ابراز خرسندی میکنم. امیدوارم این گام درست و دقیق باشد تا دیگران بتوانند از این منبع استفاده کنند و انشاءالله پژوهشهایی شکل بگیرد که مثمرثمر باشد.
ضرورت این پژوهشها به دلیل این است که مطالعات من بر اساس مقالات و کتابهایی که در کشورهای مختلف منتشر شده، نشان میدهد که بحث انتظارات اقتصادی و احساسات اقتصادی به عنوان دو مفهوم درهمتنیده با رسانهها همتراز تلقی میشوند. رسانهها در این دو مقوله، یعنی احساسات و انتظارات اقتصادی، تأثیرگذار هستند و در برخی کشورها نیز دپارتمانهای مطالعاتی مشخصی برای این موضوع وجود دارد که در آنها همکاری میانرشتهای شکل میگیرد. مطالعه بر روی حوزه احساسات و انتظارات اقتصادی نیازمند گردهمآوری متخصصان مختلف از رشتههای ارتباطات، رسانه، اقتصاد، روانشناسی، علوم شناختی و حتی علومسیاسی است تا بتوانند سوالات درست و دقیقی برای ارزیابی انتظارات و احساسات اقتصادی تدوین کنند و تحلیل و تفسیر متناسب با جامعه ارائه دهند.
این رویکرد در کتاب نیز مشهود است. خواننده به راحتی متوجه میشود که ما به عنوان نویسندگان سعی کردهایم جهانی که رسانهها میسازند را معرفی کنیم. عنوان کتاب ما به طور مشخص به بحث تأثیر رسانهها بر احساسات و انتظارات اقتصادی میپردازد. محتوای رسانهها، چه به صورت خبرهای سخت و چه نرم، و حتی در قالب سریالهای تلویزیونی، وقتی جنبه اقتصادی پیدا میکنند، بر نگرش، درک و احساس مخاطب تأثیر میگذارند و انتظاراتی را در او ایجاد میکنند.
به عنوان مثال، در شرایط تورمی، محتوای خبری مرتبط با تورم میتواند احساس خوشبینی یا بدبینی را در مخاطب ایجاد کند و این احساسات بر انتظارات او درباره ادامه یا مدیریت شرایط تورمی تأثیر میگذارد. این انتظارات بر تصمیمگیریهای شخصی او، مانند خرید کالاهای عمده، تأثیرگذار است. به همین دلیل، احساسات و انتظارات اقتصادی متغیرهای تعیینکنندهای برای تحولات در سطح کلان اقتصادی محسوب میشوند.
کتاب حاضر سعی کرده با درهمآمیختن نظریههای ارتباطات و نظریههای اقتصادی، مانند نظریه برجستهسازی در حوزه ارتباطات و نظریه چسبندگی انتظارات در اقتصاد رفتاری، بافت مناسبی ایجاد کند. با ارائه مثالهای تجربی در لابهلای بحث نظری، هدف این است که مخاطب با این موضوع آشنا شود و تحولاتی را در سطوح فردی و کلان درک کند. امیدوارم این کتاب بتواند مخاطبان خود را هم در عرصه ارتباطات و هم در عرصه اقتصاد جذب کند و اهمیت احساسات و انتظارات اقتصادی را به خوبی برجسته کند و پژوهشهای مؤثرتر و دقیقتری در این حوزه سامان بگیرد.
متخصصان رسانه، فرمانروایان دنیای جدید هستند
زرین زردار، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی: جلد کتاب یک پیام دارد و آن اینکه متخصصان رسانه، فرمانروایان دنیای جدید هستند. تقریباً در هر حوزهای که نگاه میکنیم، حضور رسانهها را میبینیم، حتی در جاهایی که رسانهها به طور مستقیم حضور ندارند، به واسطه تأثیری که بر روابط میان فردی میگذارند، در فضا حضور دارند. به نظرم انتشار این کتاب، یک اتفاق خوب است و کاملاً طبیعی است که به این کتاب اقبال نشان داده شود. اولاً، ما به این نوع مطالعات نیاز داریم و ثانیاً، تقریباً هیچکس به صورت جدی به نسبت بین اقتصاد و رسانهها، حداقل در زبان فارسی، نپرداخته است. این اولین قدم بسیار باارزش است، زیرا آغازگر یک حوزه جدید است و تنها یک کتاب نیست. به نظرم در محتوا نیز این فضای میانرشتهای به خوبی قابل مشاهده است، یعنی این مفاهیم و نظریهها به خوبی کنار هم قرار گرفتهاند و حداقل تصور من این است که میتوانند پیوندی بین دو حوزهای که به ظاهر چندان به هم مرتبط نیستند، ایجاد کنند.
دو دلیل دیگر اهمیت این کتاب این است که در حوزه اقتصاد میتواند نقش مهمی ایفا کند و به کسانی که در این حوزه کار میکنند، به ویژه پژوهشگران و سیاستگذاران، بگوید که اولاً رسانهها به این دلیل که تصور مردم و تصورات ذهنی عموم را شکل میدهند، اهمیت دارند و ثانیاً به این دلیل که باور سیاستمداران را نیز شکل میدهند. ما میدانیم که بسیاری از محتواهای رسانهای که در حوزه اقتصاد تولید میشوند، لزوماً مخاطب عام ندارند. به عنوان مثال، یک روزنامهنگار ممکن است مقالهای بنویسد که فقط وزیر مربوطه آن را بخواند و وقتی آن وزیر این مقاله را میخواند، احساس میکند که در واقع یک برآیند افکار عمومی را مشاهده میکند و بنابراین به سمت و سوی مورد نظر نویسنده هدایت میشود یا حداقل تحت فشار قرار میگیرد. به این دو دلیل، به نظر میرسد که جهان ذهنی سیاستمداران بخش مهمی از آن توسط رسانهها ساخته میشود که بخشی از آن افکار عمومی و بخشی دیگر تصور سیاستمداران از افکار عمومی است.
نکاتی که در این کتاب برای من جالب توجه بود، چند مورد است که در اینجا میخواهم به آنها اشاره کنم. یکی از نکات توجه ویژه این کتاب به زندگی روزمره است و اینکه در عرصه زندگی روزمره، با وجود وزنی که به رسانهها میدهیم، تجربه زیسته حرف اول را میزند. ما یک مطالعهای داریم که در سال ۹۲ انجام شده و آقای دکتر علیزاده آن را انجام دادهاند. این مطالعه اقتصادی نیست، اما یکی از نمونهها وضعیت اقتصادی است. به عبارت بهتر، مصاحبهشوندگانی که دیدگاه اصولگرایی و اصلاحطلبانه دارند، در این مطالعه روایت خود را درباره وضعیت اقتصادی ایران ارائه دادهاند. روایت آنها پس از مواجهه با روایت شبکه یک و بیبیسی فارسی عرضه شده است. شبکه یک درباره پیشرفتهای اقتصادی در دوره آقای احمدینژاد صحبت میکند، در حالی که بیبیسی فارسی به نقش مخرب تحریمها در اقتصاد اشاره میکند. نتیجه جالبی به دست آمد، صرفنظر از پایگاه سیاسی یا تعلق افراد به آن، همه افراد روایت بیبیسی را پذیرفته بودند و روایت آنها به آن نزدیک بود. در استدلالهایی که برای روایتشان میآوردند، همیشه به تجربه روزمره اشاره میکردند. مثلاً میگفتند: "من میخواهم دارو بگیرم، این مشکلات را دارم" یا "میخواهم نیازهای اولیهام را تأمین کنم، با چالشهایی مواجه هستم" و پیشبینی آنها از آینده اقتصادیشان به این صورت تغییر کرده است. نتیجه این است که تجربه زندگی روزمره در موضوعات اقتصادی که نزدیک به زیست روزمره ماست، از رسانهها متأثر نیست یا رسانهها نقش کمی در این تجربه دارند. در مطالعات اولیهای که روی نظریه برجستهسازی انجام شده، همین موضوع تأیید میشود. تورم بین متغیرهایی که روی آن عملیات برجستهسازی انجام میشود، کمترین تغییر را میکند، یعنی بقیه موضوعات به یکباره نمرهشان بالا میرود، اما تورم نمرهاش به طور قابل توجهی بالا نمیرود. با مطالعهای که صورت میگیرد، نشان میدهد که چون تورم در زندگی روزمره مردم وجود دارد، خود به خود اهمیتش برای آنها زیاد است و رسانهها نمیتوانند به طور قابل توجهی در اهمیت پیدا کردن موضوع تورم تأثیر بگذارند. ما بارها با سیاستمداران یا مدیرانی مواجه میشویم که با وجود اینکه عملکردشان لزوماً منجر به بهبود چیزی نشده، تصور میکنند که رسانهها میتوانند دنیایی را تصویر کنند که همه چیز رو به بهبود است. این کتاب یک فضای واقعبینانهای را پیش چشم این افراد قرار میدهد که بدانند وقتی درباره موضوعاتی نزدیک به تجربه روزمره صحبت میکنیم، نمیتوانیم چندان روی رسانهها حساب کنیم تا بتوانند داستانها را جلو ببرند.
نکته دیگری که در این کتاب توجه من را جلب کرد، بحث روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی بود، یعنی این کتاب آن فضای میانرشتهای را که لازم داریم در اختیارمان میگذارد و لزوماً برای تحلیل موضوعات روی رسانهها متمرکز نمیشود. جایی که لازم است به سراغ روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی میرود و ما میدانیم که در مباحث اقتصادی و توسعه، زمینههای روانی و اجتماعی اهمیت بسیار زیادی دارند. این زمینهها در رفتار اقتصادی ما و ارزیابی از یک طرح اقتصادی یا پروژه اقتصادی تأثیرگذار هستند. مثلاً در فرآیند تکامل اجتماعیمان در ایران، فهمیدهایم که فرصتهای کوتاه و لحظهای که در اختیارمان قرار میگیرد را باید غنیمت بشماریم و به دنبال ایدههای بلندمدت نباشیم، زیرا ما در ایران مرتب دچار گسستهای توسعهای شدهایم. در نتیجه، با اینکه میدانیم اگر محصولات خودروسازان را درب کارخانه بگیریم و اوراق کنیم به نفع همه است، اما برای آن صف میکشیم و ثبتنام میکنیم. یعنی رفتار اقتصادی ما تابع آن تکامل اجتماعی تاریخیمان است که به ما میگوید باید از مسیرهای کوتاهمدتتری نسبت به سایر جوامع، منابع اقتصادی مورد نیازمان را جمعآوری کنیم. این موضوع به عنوان فرصتطلبی یاد میشود و محصول این فرآیند تکامل حافظه تاریخی است و در این کتاب به آن پرداخته شده است. به نظرم همین که ما میفهمیم فضا چندمتغیره است و موضوعات خارج از حیطه تخصصیمان را نباید ساده و یکبعدی ببینیم، برای فارغالتحصیلان حوزه ارتباطات و همچنین کسانی که از حوزه اقتصادی این کتاب را میخوانند، بسیار مفید است.
نکات کوچکی نیز به نظرم میتواند به این کتاب اضافه شود و آن را تکمیل کند. نکته مهمی که من با آن مواجه شدم، خلاصه بودن مباحث است. یعنی اینکه من با خودم فکر میکردم برجستهسازی، چارچوببندی، نظریه وابستگی یا سایر نظریههایی که در این کتاب به آنها اشاره شده، همگی یک مفهومسازی گستردهای دارند و فهم آنها خیلی آسان نیست. به عنوان مثال، درباره چارچوببندی که ابعاد مختلفی دارد، حجم کمی در کتاب به آن اشاره شده که ممکن است برای کسی که نظریه درس میدهد، مفهوم باشد و بتواند اینها را به همدیگر وصل کند، اما برای کسی که از حیطه اقتصاد به این حوزه میآید، با دیدن آن حدود یک صفحه فکر میکنم نتواند به خوبی متوجه شود که چارچوببندی چیست یا برجستهسازی چیست یا هر کدام دیگر از این نظریهها. همانطور که برای استاد ارتباطات فهم آن بخش اقتصادی به همان میزان سخت و دشوار خواهد بود. فکر میکنم میتوان یک حجم بسیار زیادی مثال به این کتاب اضافه کرد، زیرا شاید زمانی بخواهیم به عنوان مرجعی که میتوانیم معرفی کنیم، ذهنیت خوبی از این فضای میانرشتهای به دانشجویان ارتباطات بدهیم یا برعکس، به کسانی که اقتصاد میخوانند. این مثالها میتواند بسیار روشنکننده باشد یا توضیحات بیشتری که میتواند وجود داشته باشد. من را به یاد کتاب دکتر مهدیزاده، "نظریههای رسانه" میاندازد که در حقیقت انگار فضای تنفس وجود ندارد و محتوا و مفاهیم پشت سر هم میآیند و شما باید سطح تمرکز بالایی داشته باشید تا بتوانید با نویسنده کتاب همقدم شوید.
یک نکته به زعم من مهم این است که رسانههای جدید در این کتاب میتوانند پُررنگتر باشند. حتی به این فکر کردم که میتواند یک کتاب دیگر باشد، به واسطه اهمیت زیادی که دارد. شاید برای شروع همین کافی باشد، اما این بحث ارتباطی، بحث بسیار مهمی است که میتواند در ادامه مورد بحث قرار گیرد. واقعیت این است که هم رسانهها تغییر کردهاند و هم مخاطبان. مخاطبان بر اساس اقتصاد توجه، برای صرفهجویی در انرژی، شروع به درست کردن یک فهرست میکنند و سپس در آن فهرست یا لیست رسانهایشان شروع به گردش میکنند و نه همه رسانههای موجود. از طرف دیگر، برخلاف قبل که رسانهها مرکز بودند و مخاطبان دور آنها قرار میگرفتند، حالا مخاطب در مرکز است و منابع مختلف رسانهای و غیررسانهای دور و بر او هستند و مخاطب تکههای اطلاعات را از همه اینها میگیرد و داستان خودش را میسازد. از طرفی، وجود این فهرست رسانهای یا اقتصاد توجه کمک میکند تا بتوانیم این مخاطب را مطالعه کنیم. شاید با وجود رسانههای اجتماعی، این موضوع قابل برنامهریزیتر شده باشد، اما از طرف دیگر، مواجهه ما با آن متفاوت میشود. شاید به همین دلیل ضرورت داشته باشد که در یک کتاب دیگر و به صورت مجزا به این موضوع توجه شود.
تقویت رسانهها از انحراف بازارها جلوگیری میکند
سمیه لبافی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران: وقتی به رسانه نگاه میکنیم، نباید فقط به فریم کردن یا برجستهسازی یک محتوای خاص اقتصادی توجه کنیم. صنعت رسانه به عنوان تولیدکننده اطلاعات در هر جامعه، مسئولیت بزرگی دارد. اگر صنعت رسانه اطلاعات دقیق، درست و کاملی تولید نکند، قاعدتاً تأثیر منفی بر اقتصاد خواهد گذاشت، زیرا پیششرط و پیشفرض برای عملکرد خوب یک اقتصاد، وجود اطلاعات صحیح است. متولی تولید اطلاعات چه کسی است؟ صنعت رسانه. وقتی این صنعت اطلاعات کامل، متنوع و درست تولید کند، اقتصاد نیز به خوبی عمل خواهد کرد. اما اگر اطلاعات نادرست باشد، تحریفاتی ایجاد میشود که میتواند منجر به انحراف در بازارها و رفتارهای غیراخلاقی در معاملات شود.
بر اساس این پیشفرض، میتوان گفت که صنعت رسانه متولی تولید اطلاعات است و اگر اطلاعات به خوبی تولید شود، انحرافاتی که در بازارها ایجاد میشود، اتفاق نخواهد افتاد. به عنوان مثال، اگر در بازاری مانند بازار خودرو یا بازار موبایل، اطلاعات کامل وجود نداشته باشد و صنعت رسانه به خوبی عمل نکند، خریداری که اطلاعات کافی ندارد، ممکن است در انتخاب خود دچار انحراف شود. مثلاً وقتی یک کالای باکیفیت و یک کالای بیکیفیت در کنار هم قرار میگیرند و او نمیداند چه کیفیتهایی باید داشته باشند، به واسطه قیمت ارزانتر، کالای بیکیفیت را انتخاب میکند. این انتخاب معکوس باعث میشود که کالای باکیفیت از بازار خارج شود و در نتیجه، کیفیت پایین با همان قیمت بالا به بازار عرضه شود. این انتخاب معکوس، انحراف بازار ایجاد میکند و مسئولیت این انحراف بر عهده صنعت رسانه است.
وقتی میگوییم صنعت رسانه، منظور تمام پلتفرمهایی است که اطلاعات را تولید میکنند و در خدمت جامعه قرار میدهند. این یک پیششرط برای عملکرد صحیح اقتصاد است. پلتفرمهای بزرگی که اطلاعات تولید میکنند، باید در راستای کمک به جامعه برای انتخابهای درست در بازارها عمل کنند. حتی در معاملات نیز، وقتی اطلاعات درست نباشد، ممکن است طرفین معامله به لحاظ اخلاقی، رفتارهای غیراخلاقی نشان دهند. به عنوان مثال، در بازار معاملات مسکن یا هر چیز دیگری، وقتی اطلاعات کامل در بازار نیست و جایی برای دریافت اطلاعات کامل وجود ندارد، طرف معامله که اطلاعات بیشتری دارد، ممکن است رفتار غیراخلاقی نشان دهد.
این مثالها بسیار فراوان هستند و همه اینها در ذهن همه نشسته است. نکته این است که پیشفرض این است که صنعت رسانه متولی تولید اطلاعات در جامعه است و قاعدتاً وقتی این متولی وجود دارد، میتواند بر عملکرد صحیح اقتصاد تأثیر بگذارد. این پیشفرض، مبنای کارهای این حوزه است و چنین کتابی و پژوهشی میتواند به آگاهی ما کمک کند که اگر میخواهیم اقتصادمان به خوبی عمل کند، باید صنعت رسانه و تولید اطلاعاتمان به درستی عمل کند. به نظرم این یک فتح بابی است برای سیاستمداران که به این موضوع توجه داشته باشند که رسانهها باید در راستای تولید اطلاعات درست تقویت شوند تا انحرافاتی که در بازارها و اقتصاد داریم، کاهش یابد.
جهانی که رسانهها میسازند، نمونه مشابهی در کشور ندارد
احمد شاکری، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: فارغ از تعارفات معمول، این اثر یک کار بسیار ارزنده است و از این نظر که نمونه مشابهی در حوزه خودش ندارد، قابل توجه است. در این چند روز تلاش کردم تا ببینم از کارهای آقای رنانی و دیگرانی که در حوزه اقتصاد فعالیت دارند، چه مقالاتی در حوزههای مشابه وجود دارد. یکی دو مقاله دیدم که در حوزههای مشابه کار میکنند، اما اینکه این کتاب با نگاه میانرشتهای، بینرشتهای و حتی فرارشتهای ارائه شده، باعث شده است که این اثر به واقع چندین کارکرد و کاربرد داشته باشد. علاوه بر اینکه این اثر تألیفی پیشرو در این حوزه است و میتواند بهعنوان یک گزارش راهبردی یا توصیه سیاستی برای کسانی که در این حوزه فعالیت میکنند، در نظر گرفته شود.
به ویژه فکر میکنم که این اثر در ادامه پروژههایی بوده که این انتشارات یا این مجموعه در راستای کلیدواژهای به اسم انتظارات تورمی سعی کرده که کار کند. چند نمونهای که منتشر کرده، کاملاً نشان میدهد که این اثر نگاه متفاوتی نسبت به آنها دارد. یکی از نکات قابل توجه در آثار خانم دکتر اجاق، که یکی از وظایف اصلی یک پژوهشگر است، سادهسازی مفاهیم پیچیده است. در این کتاب، با وجود محدودیت زمانی و فرمت انتشار، تلاش شده است تا مفاهیم به روشنی بیان شوند.
تمام این مفاهیمی که در این کتاب مطرح شده، برای من که از حوزه مطالعات فرهنگی نگاه میکنم و سعی میکنم دغدغههای همکاری را در نظر بگیرم، میتواند ذیل چند حوزه مطالعاتی قرار بگیرد، از مطالعات توسعه گرفته تا حتی مطالعات بازی. چیزی که به نظرم در این حوزه کمتر دیده میشود، مباحث مرتبط با مطالعات بازی است. این جرقه در ذهن من زمانی شکل گرفت که چند سال پیش در همایشی بودم و سخنرانی را گوش میکردم. در آن همایش، یک آقای پرتغالی درباره بانکداری صحبت میکرد و میگفت که هنر مذاکره، هنر روایت و هنر رسانه، همه اینها به عنوان بخشی از معماری انتخاب در جهان بانکداری توصیف میشود.
این نکته را خواستم بگویم تا نشان دهم که این اثر از دید یک پژوهشگر، کاملاً متفاوت است. اگر متخصصان حوزه ارتباطات یا مطالعات فرهنگی درباره آن صحبت کنند، قطعاً اقتصاددانها نیز نگاهی متفاوت خواهند داشت و خواهند گفت که در دنیایی که پایه آن تعاملات انسانی است، صحبت کردن از واقعیتهای اقتصادی که زندگی روزمره ما را میسازد، به حیطهای پا میگذارد که همه ما تلاش میکنیم تا از زاویهای دیگر به آن نگاه کنیم.
مباحث متفاوتی درباره این موضوع وجود دارد و بحث تعاملات انسانی به عنوان پایه این بحثها اهمیت دارد، زیرا رفتارهای انسانی معمولاً نتیجه ساختارهایی هستند که افراد در آنها زندگی میکنند. اگر درباره جامعه فعلی خودمان صحبت میکنیم، این ساختار غالباً با ساختار مطالعات تطبیقی که در این کتاب انجام شده، کاملاً متفاوت است. یکی از محاسن و مزایای این کتاب، مثالهایی است که در آن ذکر شده است. هر چند خانم دکتر زردار به درستی گفتند که گسترش این مثالها میتواند مرجعیت علمی این اثر را متفاوت کند، اما مثالهای بومی نیز کار را سختتر میکند.
اگر به لحاظ آیندهپژوهی به این جامعه نگاه کنیم، در برقراری ارتباط بین گذشته، حال و آینده، به دلیل عدم وجود تصویری دقیق از آینده، ممکن است نتوانیم به خوبی برای مخاطب خود به عنوان پژوهشگر توضیح دهیم. بنابراین، تصویر آیندههای محتمل و ممکن، واقعیت اقتصاد و روابط انسانی را پیچیدهتر میکند. تمام تلاش پژوهشگر این بوده که این پیچیدگیها را ساده کند.
برای کسانی که ممکن است در این حوزه تخصص نداشته باشند، این کتاب یکسری مباحث را درباره رابطه میان انتظار، تصمیمات و احساسات باز میکند. به عنوان مثال، در بحث انتظار، افقهای انتظار ما چگونه میتواند باشد؟ این افقها به واسطه روایتهایی که رسانهها برای ما میسازند، ترسیم میشود. این افقها میتواند در سطوح بازیهای مختلف، از جمله بازیهای زبانی، روانی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ترسیم شود. رسانه در این بستر و بافتار، یکی از وظایف اصلیاش این است که چرخهای را از تولید اندیشه و محصول تا توزیع و مصرف بازنمایی کند و در این فرآیند، هدایت ذهن مخاطب را نیز انجام دهد. به همین دلیل است که سیاستمداران مختلف گاهی اوقات از رسانهها در کارکرد ضدرسانهای استفاده میکنند. به عنوان مثال، در انتخابات آمریکا یا انتخابات خودمان، میتوانیم ببینیم که مفاهیمی که بهعنوان انتظارات مطرح میشوند، چقدر با واقعیتی که در آن قرار داریم، تطبیق دارند. مبحثی به عنوان انتظارات تطبیقی در این بحثها مطرح میشود و در جامعهای که متورم از ایدههای جعل شده است، این روایتهای رسانهای تلاش میکنند چه جهانی را برای مخاطبان خود بسازند.
یکی از محاسن این کتاب همین است که روشن میکند و چراغهایی را برای مخاطب، چه مخاطب عام و چه تخصصی، روشن میکند و سعی میکند اشتهای مخاطب را برای درک این مفاهیم تیز کند. فرمت خلاصه بودنش نیز احتمالاً به همین دلیل است که زمان اندک و محدودیت زمانی نویسنده، این امکان را از او گرفته که بتواند کتاب مرجعی را معرفی کند. اما به نظرم در چاپ دوم، یکی از نقدها یا پیشنهادهایی که میتوان مطرح کرد، این است که کتاب را به لحاظ مرجعیت کمک کنید که بهتر دیده شود. شاید ممکن است پایه این کار را بیس ارتباطاتی ببینیم، اما با نگاه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به آن، با زمان بیشتری و با بازبینی اندکی، میتوانیم آن را به یک اثر کاملاً مرجع و رفرنس در جامعه دانشگاهی خود تبدیل کنیم.
جهانی که رسانهها میسازند، میتواند یک مرجع معتبر در جامعه دانشگاهی باشد
حسین بصیریان جهرمی، مدرس و پژوهشگر حوزه ارتباطات: در جلساتی که در شورای کتاب صدا و سیما برگزار میشود، همیشه کتابها را از پنج منظر بررسی میکنیم. این پنج متغیر یا پنج عامل بررسی یک کتاب که مثلاً در باکس تبلیغات صدا و سیما قرار گیرد، به شرح زیر است:
اولین عامل، شهرت نویسنده است. اگر بخواهیم در مورد این کتاب صحبت کنیم، خانم دکتر اجاق را میشناسیم. ایشان در حوزههای میانرشتهای علوم ارتباطات به خوبی مطالعه و پژوهش کردهاند و در سالهای اخیر نیز در حوزه تألیف ورود خوبی داشتهاند. کتابها و مباحثی که ایشان مطرح کردهاند، از قضا در کشور ما به تعداد انگشتان دست هم محتوا ندارد و این یکی از مزیتهای این کتاب است. خانم دکتر اجاق در حوزه چارچوببندی، مطالعات ارتباطات و علم، و ارتباطات میانرشتهای، به ویژه در زمینه اقتصاد، ورود به موقع و خوبی داشتهاند. جامعه اکنون نیازمند این است، چرا که با توجه به وضعیت اقتصادی، بسیاری از سرنوشتهای سیاسی کشور به اقتصاد گره خورده و بسیاری از اتفاقات فرهنگی که در رزومه وزرای ما ثبت میشود، به اقتصاد وابسته است.
چند وقت پیش، هگمتانه به عنوان بیست و ششمین میراث فرهنگی در یونسکو ثبت شد. در یکی از کمیتههای سهگانه، بحث شد که اول شهریور روز همدان است و به آن نزدیک میشویم. یکی از برگ برندههایی که وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری عنوان میکرد، این بود که توانستهاند به این موفقیت دست یابند. بهرغم اینکه رسانهها تأکید میکردند که نتوانستهاند، در نهایت این موفقیت به ثبت رسید و یک برگ برنده بود، نه از منظر فرهنگی، بلکه از منظر اقتصادی. چرا؟ زیرا یکی از فاکتورهایی که یونسکو بررسی میکند، تعداد گردشگرانی است که آوردههای مالی برای بازدید از سایتهای یونسکو دارند.
مسئله اقتصاد بسیار مهم است، هم در مقوله سیاست، هم در حوزه فرهنگ و هم در حوزه اجتماعی. بسیاری از طلاقهایی که در جامعه میبینیم، منشاء اقتصادی دارد. جهانی که رسانهها میسازند، وقتی موضوع این کتاب میشود، میخواهد به تأثیر احساساتی بپردازد که در این زمینه وجود دارد. ما نباید فقط از منظر اقتصاد این کتاب را ببینیم، شهرت این کتاب به نام خانم دکتر اجاق به عنوان نویسنده گره خورده و یک خصلت میانرشتهای را فراتر از اقتصاد در این کتاب دخیل کردهاند که مهم است.
دومین فاکتور به ناشر برمیگردد. ناشر این کتاب، انتشارات بازار پول و ارز است که قدمت زیادی ندارد، اما خوشنام و تخصصی در همین حوزه کار کرده است. این را به فال نیک میگیرم که حوزه اقتصاد را با ارتباطات گره زده است. در کتابهای قبلی این ویژگی وجود نداشت و به نظر میرسد این اولین کتابی باشد که تلاش کرده هم ارتباطات و هم اقتصاد را به هم پیوند بزند. متغیر سوم، از جلد شروع میشود تا محتوا، قطع، فاصله خطوط و نوع فونتی که استفاده شده است. این موارد چقدر کاربرپسند است و مخاطب را به سمت خرید این کتاب ترغیب میکند.
چهارم، بحث محتوا است که همه دوستان به آن ورود کردند. محتوای این کتاب در چهار فصل اصلی سامان پیدا کرده و یک فصل هم به نتیجهگیری و جمعبندی اختصاص دارد. با تسلطی که خانم دکتر بر نظریهها دارند و آثار پیشین و پژوهشهای قبلی ایشان نیز کمک کرده، من این کتاب را واقعاً توصیه میکنم. اما اگر بخواهیم از منظر انتقادی ورود کنیم، میتوانم بگویم که مثالها شاید مثالهای بومی و ایرانی نبودند.
به عنوان مثال، در فصل دوم، به شوی معروفی در ایالات متحده اشاره شده که باعث کاهش مصرفگرایی در خانوارهای متمول آمریکایی شده است. این نکته به ذهن من رسید، زیرا در صدا و سیما تحقیقی انجام شده بود که نشان میدهد تبلیغات شهر فرش و شهر لوازم خانگی در چند سال اخیر به دلیل عدم وجود کارت اعتباری در جامعه ما، به جای کاهش بدهی خانوارها، برعکس عمل کرده است.
این مثالها میتواند به عنوان تجربه زیسته ما در نظر گرفته شود و من به خانم دکتر اجاق پیشنهاد میکنم که از این نوع پژوهشهای داخلی در ویرایشهای بعدی این کتاب استفاده کنند. این کتاب میتواند مخاطب بالایی داشته باشد و به عنوان یک مرجع در حوزه اقتصاد و رسانه شناخته شود. متغیر پنجم به مخاطب برمیگردد. اینجا هم از منظر مخاطب مهم است که ببینیم آیا این کتاب میتواند به عنوان یک تکستبوک تبدیل شود یا به کتاب مکملی برای دانشکدههای اقتصاد که میخواهند از رسانه بدانند، یا برای دانشجویان ارتباطات که میخواهند از اقتصاد و تأثیر آن بر رسانه آگاهی یابند.
من یادم است که اوایل تغییر ریاست سازمان صدا و سیما با ریاستجمهوری همزمان شد و در این زمینه طرحی به عنوان سند تحول مطرح شد. در بحث سند تحول، به آقای دکتر جلیلی که عهدهدار این ستاد بود، گفتم که هر تغییر سرمایه انسانی یا رسانهای با اقتصاد گره خورده است. به عنوان مثال، بیبیسی اعلام کرد که میخواهد ۳۸۰ نفر را تعدیل کند. این نشان میدهد که رسانهها چگونه میتوانند با تغییرات اقتصادی و اجتماعی خود را تطبیق دهند. در نهایت، حوزه مخاطب بسیار مهم است و پیشبینی میکنم که این کتاب میتواند به شکل تکستبوک تدوین شود. در حوزه مخاطب، جای کار زیادی وجود دارد و یکی از ۱۰ شاخص مهم اقتصادی که برای مخاطب اهمیت دارد، درآمدها و دستمزدها هستند. این موارد میتواند بهعنوان مقایسه با کشورهای خاورمیانه و منطقه مطرح شود. به طور کلی، این کتاب با حل نواقص شکلی و توجه به مثالهای بومی، میتواند به مرجعیتی که دوستان اشاره کردند، نزدیکتر شود. امیدوارم این کتاب با اصلاحات لازم، بهعنوان یک مرجع معتبر در جامعه دانشگاهی شناخته شود.
نظر شما