پروفسور «حسین عسکری» معتقد است اگر سیاست تثبیت اقتصادی شامل سیاست های منسجم و منطقی باشد، باید رشد اقتصادی را در میان مدت و بلند مدت تقویت کند.
پروفسور «حسین عسکری» مشاور بانک جهانی و استاد دانشگاه جورج واشنگتن است. حسین عسکری مشاور وزارت دارایی عربستان (۱۹۷۸ میلادی) بوده و از او به عنوان معمار اقتصاد عربستان نیز یاد می کنند. عسکری استاد تجارت بین الملل و امور بین الملل دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا و رئیس موسسه تحقیقات و مدیریت جهانی و رئیس پیشین دپارتمان تجارت بین الملل دانشگاه جورج واشنگتن بوده است. بنا بر اعلام «بانک نیویورک»، عسکری اولین کسی بود که کاهش قیمت نفت به ۴۰ دلار را در برهه ای که قیمت آن به بالای ۱۰۰ دلار رسیده بود، پیش بینی کرد.
آنچه در ادامه می آید گفتگوی اختصاصی هفته نامه تازه های اقتصاد با این اقتصاددان برجسته معاصر است.
به طور عمومی سیاست تثبیت اقتصادی چه مفهومی دارد و چه اهدافی را دنبال می کند؟ در چه شرایطی این سیاست مناسب است و چه عواملی بر موفقیت آن تاثیرگذار خواهد بود؟
زمانی است که اقتصاد بیش از حد ملتهب میشود یا افت سریعی را تجربه میکند، همچنین زمانی که شاخص های مهمی مانند تورم و بیکاری دچار مشکل میشوند، تثبیت اقتصادی هدف گذاری می شود. به صورت کلی، زمانی اجرای سیاست تثبیت اقتصادی مناسب است که در شاخص های کلیدی اقتصادی حرکت رو به بالا یا نزولی سریع وجود داشته باشد.
در کدام کشور ها سیاست تثبیت نرخ ارز استفاده شده و نتایج مثبت آن چگونه بوده است؟
در ایالات متحده، پل ولکر (Paul Volker)، رئیس فدرال رزرو، برای کاهش تورم، حدود ۴۰ سال پیش از سیاست تثبیت نرخ ارز استفاده کرد. امروز، فدرال رزرو ایالات متحده برای کاهش تورم، نرخ بهره را به سرعت افزایش داده است. اما اغلب و به عنوان یک امر معمول، زمانی که کشور ها دچار مشکل هستند، از آن استفاده میشود؛ زمانی که کشور ها با مشکلاتی مانند تورم بالا، نرخ بیکاری بیش از حد، ارزش بیش از حد ارز ها، خروج سریع ارز خارجی، کسری بودجه ناپایدار و مشکلات تراز پرداخت ها مواجه هستند. گاهی موفق می شوند، اما نه همیشه. انسجام برقرار کردن میان چنین برنامه هایی دشوار است، زیرا آنها همواره مشقت هایی را تحمیل می کنند.
در حوزه علم اقتصاد، چه نظرات و نظریات جدیدی در خصوص سیاست تثبیت اقتصادی وجود دارد؟ چه پژوهش های علمی و تجربی در این زمینه صورت گرفته است و چه نتایج و توصیه هایی را برای کشورهای مختلف داشته است؟
ارزیابی های زیادی از چنین سیاست هایی در ادبیات موضوع، به ویژه سیاست های تثبیت صندوق بین المللی پول وجود دارد.
بانک مرکزی ایران در دور جدید مدیریتی خود، سیاست تثبیت اقتصادی را به عنوان راهبرد خود برگزیده است. به نظر شما، چه عوامل و شروطی برای پذیرش و پشتیبانی از این سیاست در جامعه وجود دارد تا ضریب موفقیت آن افزایش یابد؟
سیاست های تثبیت تا حد زیادی همیشه درد و رنجی را به همراه دارد، زیرا این امر مستلزم فداکاری، کاهش هزینه ها، کنترل کسری های دولت و کاهش ارزش پول است. بنابراین دولت باید به مردم توضیح دهد که چرا این کار را می کند. باید مطمئن شود که بار بیشتر بر دوش ثروتمندان می افتد و با فساد مقابله شود، این از همه مهم تر است.
آیا سیاست تثبیت اقتصادی، علاوه بر کنترل تورم می تواند بر رشد اقتصادی و اشتغال نیز تاثیرگذار باشد؟ به نظر شما چه رابطه ای بین سطح تورم و رشد اقتصادی وجود دارد؟ در این راستا چه شاخص هایی برای اندازه گیری رشد اقتصادی در کنار تورم مناسب هستند؟
در کوتاه مدت حتی ممکن است رشد اقتصادی را کاهش دهد. اما اگر تثبیت شامل سیاست های منسجم و منطقی باشد، باید رشد اقتصادی را در میان مدت و بلند مدت تقویت کند. پس از همه این مسائل، به همین دلیل است که یک دولت چنین رویکردی را اتخاذ می کن چون تورم در بیشتر موارد باعث کاهش رشد اقتصادی می شود. رشد اقتصادی واقعی با افزایش تولید ناخالص داخلی (GDP) یک کشور اندازه گیری می شود.
سیاست تثبیت اقتصادی بانک مرکزی ایران بر پایه کنترل بازار ارز، کنترل نقدینگی و قانون گذاری بازار های مالی است. به نظر شما، چقدر این سه عامل قادر به تاثیر گذاری بر ثبات قیمت ها، نظام بانکداری و رشد اقتصادی هستند؟ چه فواید و چالش های بلندمدت و کوتاه مدت در پس اجرای این سیاست وجود دارد؟
به نظر من، متغیر های کلیدی چون هزینه ها و مخارج دولت، مالیات، کسری بودجه، نرخ بهره و نرخ ارز بازار علاوه بر مواردی که شما ذکر کردید نیز وجود دارند.
هدف نهایی سیاست تثبیت، کنترل تورم است و رییس کل بانک مرکزی ایران ریزش شدید نرخ تورم را در پی اجرایی شدن این سیاست پیش بینی و به جامعه اعلام کرده است. با توجه به شواهد تجربی و نظری، چگونه می توان انتظارات تورمی را کنترل کرد؟ چه ابزار ها و روش هایی برای ارتباط و اعتماد سازی بانک مرکزی با عموم مردم و اقتصاد دانان وجود دارد؟
کار سختی است. دولت باید اعتماد را در این زمینه ایجاد کند. مردم فقط در صورتی گوش می دهند که به دولت اعتماد داشته باشند. اگر دولت نتواند اعتماد عمومی ایجاد کند، کار را بسیار سخت می کند. دلیل آن انتظارات است. اگر مردم اقدامات را قابل اعتماد نبینند، معتقدند که انتظارات تورمی بالاست. بنابراین رفتار آنها به تورم دامن میزند و کنترل آن را برای دولت سخت تر میکند. به طور خاص، شما نیاز به اعتماد بین مردم، دولت و بانک مرکزی دارید. سه عنصر کلیدی در این امر عبارتند از: اول، گذشته. آیا سیاست های بانک مرکزی جواب داده و نتایج خوبی داشته است؟ دوم، فساد. آیا دولت فساد را کنترل کرده است تا مردان یا زنان معمولی حاضر به همراهی با سیاست های اعلام شده باشند، در غیر این صورت، آنها قربانی نخواهند شد، در حالی که برخی در تجمل زندگی می کنند. ثالثاً، آیا دولت سیاست ها را برای مردم توضیح داده است و آیا دولت میتواند به سیاست های خود ادامه دهد؟ همیشه باید منتظر ماند و دید که آیا سیاست تثبیت موفق خواهد شد یا خیر.
نظر شما