چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۷
بازار ارز تجاری آرزوی سیاست‌گذاران ارزی بود

یک تحلیلگر مسائل اقتصادی با اشاره به این موضوع که بازار ارز تجاری در مقیاس کلان، امکان کنترل نرخ را به سیاست‌گذار می‌دهد، بیان داشت: ایجاد بازار تجاری، ابزارهایی را در اختیار بانک مرکزی قرار می‌دهد که قبلاً اصلاً قابل تصور نبوده است.

بازار ارز تجاری به عنوان یک نهاد جدید در مرکز مبادله ارز و طلا، به منظور تسهیل و بهبود فرآیندهای مبادلات ارزی راه‌اندازی شده است. این بازار به واردکنندگان و صادرکنندگان این امکان را می‌دهد که بدون واسطه با یکدیگر تبادل ارز انجام دهند، که می‌تواند به کاهش هزینه‌ها و افزایش شفافیت در معاملات ارزی کمک کند.

هدف اصلی راه‌اندازی بازار ارز تجاری، ایجاد یک بستر مناسب برای تأمین ارز مورد نیاز تجارت است. با این رویکرد، بانک مرکزی تلاش دارد تا با کاهش وابستگی به نرخ‌های دستوری و غیرواقعی، نوسانات بازار آزاد را کنترل کند و به یک نرخ تعادلی نزدیک شود. این بازار به ‌ویژه در شرایطی که فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها بر کشور حاکم است، می‌تواند به عنوان یک ابزار مؤثر در مدیریت منابع ارزی کشور عمل کند. همچنین، با ایجاد یک بستر قانونی و شفاف برای معاملات ارزی، اعتماد عمومی به نظام مالی کشور افزایش خواهد یافت. در نهایت، بازار ارز تجاری می‌تواند به عنوان یک گام مثبت در راستای اصلاحات اقتصادی و بهبود وضعیت ارزی کشور تلقی شود. با این حال، موفقیت این بازار به همکاری و هم‌افزایی بین نهادهای مختلف اقتصادی و سیاسی نیاز دارد تا از پتانسیل‌های آن به بهترین نحو استفاده شود. در همین زمینه با مجید شاکری، تحلیل‌گر مسائل اقتصادی به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

اقدامات اخیر بانک مرکزی در حوزه ارز و راه‌اندازی بازار ارز تجاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که آن چیزی که به نام بازار ارز تجاری ایجاد شده، نقطه آرزوی تمامی فعالان حوزه سیاست‌گذاری ارزی از سال ۱۳۹۷ تا به امروز بوده است. هدف این بود که یک بازار مبتنی بر مچینگ بدون نام برای ارز حواله داشته باشیم و امکان کشف قیمت خارج از فضای بازار غیررسمی در ایران، به ‌ویژه در حوزه حواله، فراهم شود. این امر در ابتدا کاملاً دست نیافتنی به نظر می‌رسید، اما اکنون محقق شده است. اکنون که با هم صحبت می‌کنیم، تقریباً سه ماه از راه‌اندازی بازار ارز تجاری می‌گذرد و طرف‌های خرید و فروش به تدریج وارد آن شده‌اند. ورود فولادی‌ها و پتروشیمی‌ها به این بازار، این موضوع را از نظر رسانه‌ای بُرد قابل توجهی بخشیده است. مسئله اصلی چیست؟ اگر دقت کنید، همه درباره نرخ صحبت می‌کنند که چه کسی نرخ را کم یا زیاد کرده و اثر افزایش نرخ بر تورم چیست. اما مهم‌تر از نرخ، ساختار بازار است و اینجا است که به شما در یک مقیاس کلان امکان کنترل نرخ را می‌دهد. اگرچه ممکن است امروز این امکان وجود نداشته باشد، اما در فاصله چند ماه آینده، داشتن چنین زیرساختی در حوزه ساختار، امکانات شما برای کنترل نرخ را به ‌طور قابل توجهی افزایش خواهد داد.

در گذشته، ما با چه چیزی مواجه بودیم؟ بخش اصلی بازار ارز، بازار حواله بود و ما چیزی به نام بازار رسمی حواله نداشتیم. این جمله که گفته می‌شد ۹۵ درصد بازار رسمی و ۵ درصدش غیررسمی است، کاملاً نادرست بود. تمام بازار غیررسمی بود. چیزی که به آن نیما می‌گفتیم، بازار نبود، بلکه یک سامانه ثبت بود. سامانه‌ای که خریدار و فروشنده با هم ثبت می‌کردند که این ارز را به یکدیگر فروخته‌اند یا از یکدیگر خریده‌اند. اصلاً معلوم نبود این خرید انجام شده یا نه و معلوم نبود که آیا خالی‌فروشی رخ داده است یا خیر. همچنین معلوم نبود که ارزی که خرید و فروش می‌شود، همان ارزی است که گفته می‌شود و آیا قیمت همین است که نوشته می‌شود یا خیر. این عملاً بانک مرکزی را در حوزه بازار حواله، مگر به صورت مداخله، خلع سلاح کرده بود. بانک نه می‌دانست ارز کشور کجاست و نه می‌دانست کشور دقیقاً چقدر ارز در دسترس برای امروز دارد. بستانکاری‌ها را می‌دانست، اما ارز در دسترسش را نمی‌دانست و نه می‌دانست این معامله‌ای که دارد انجام می‌شود، واقعاً معامله‌ای برای تأمین مالی واردات است و یا اساساً تأمین مالی خروج سرمایه که در قالب نیما انجام می‌شود.

نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که جهش‌های ارزی در ایران اساساً تابع تقاضاهای تجاری هستند، نه تابع تقاضای خروج سرمایه و این خلاف چیزی است که معمولاً گفته می‌شود. خروج سرمایه واکنشی به جهش نیست، بلکه تلاش می‌کند در دوره‌های ثبات این کار را انجام دهد. آن چیزی که جهش‌های بسیار بزرگ برای شما ایجاد می‌کند، عدم اطمینان در حوزه ارز تجاری و تسویه ارز تجاری است. چون تاجر واردکننده باید حتماً پرداختش را در موعد مقرر انجام دهد و چنین چیزی برای خروج سرمایه یا خرید ملک در خارج آنقدر معنا ندارد.

بنابراین، اینکه شما بتوانید مکانیزم تخصیص ارز تجاری را کنترل کنید، طول صف پس از تخصیص را مدیریت کنید و کسانی که تخصیص گرفتند، بتوانند ارز خود را به موقع دریافت کنند، در اتفاقات بازار آزاد بسیار مهم و مؤثر است. زیرا کسی که نتوانسته در مکانیزم رسمی شما استفاده کند، ناچاراً باید از بازار آزاد خریدش را انجام دهد تا ارز خریداری شده در نیما را با آن جایگزین کند. بنابراین، عملاً بازار آزاد شما از کانال‌های مختلفی تحت تأثیر مشکلات شما در تخصیص ارز تجاری بود. این به جز این است که در دوره‌هایی که به دلیلی، کیفیت ارز شما از یکدیگر جداست، مثلاً جایی یوآن دارید و جای دیگر درهم، ناگهان تقاضای شما برای درهم، مانند سال ۱۴۰۱، زیاد می‌شود. وقتی نمی‌دانید ارز شما کجا است و در اختیار چه کسی است، طبعاً در تبدیل به هم در دوره‌های بحران ناکام خواهید ماند و گرفتار خواهید شد و این اتفاقی است که دقیقاً در سال ۱۴۰۱ نیز تجربه کردیم. بنابراین، نیما بازار نیست، بلکه سامانه‌ای است که ابزار حکمرانی به شما نمی‌دهد و هیچ نرخی برای شما کشف نمی‌کند که بتوانید آن را به عنوان هدف اقدامات خود قرار دهید. در واکنش به این موضوع، اولین تلاشی که انجام شد، مدل تابلوی صرافی ملی بود که در حوزه اسکناس، از ۱۷ مهر ۱۳۹۷ قیمتی نزدیک به بازار آزاد بانک مرکزی معرفی می‌کرد و حول آن در بازار اسکناس مداخله می‌کرد. بالای آن می‌فروخت و زیر آن می‌خرید که مکانیزم موفقی هم بود، اما اولاً بازار اسکناس بخش بسیار کوچکی از بازار است و شما طول اهرم زیادی دارید تا بخواهید با استفاده از مکانیزم اسکناس روی بازار حواله اثر بگذارید.

در هر صورت، این بازار گسسته بود و شما در طول روز مگر چند بار می‌توانستید قیمت صرافی ملی را تغییر دهید که بازار دست شما را نتواند بخواند. به همین خاطر همیشه امید این بود که بتوان راه‌حل بهتری پیدا کرد. بازار متشکل تلاش برای پاسخ به همین سوال بود، یعنی همچنان روی اسکناس مانده بود، اما می‌کوشید که با بازاری کردن قیمت‌گذاری در طی روز، مقداری انعطاف و پیوستگی این موضوع را بیشتر کند. علاقه‌مندی این بود که بازار متشکل بعداً به آن مکانیزم حواله اضافه شود، اما برای این حوزه مشکلات جدی وجود داشت. شما در حوزه حواله نمی‌توانید مثل اسکناس عمل کنید، به دو دلیل: اولاً به این خاطر که حواله امر همگن نیست. اسکناس و دلار یا اسکناس و درهم همگن هستند، اما درباره مثلاً دلار حواله، تفاوت عمیقی وجود دارد. هر دو یورو هستند، اما این کجا و آن کجا و بسته به هر معامله که این معامله از چه حسابی به چه حسابی برای چه مصارفی وجود دارد، قیمت‌ها و کارمزدهای متفاوتی وجود دارد. بنابراین، شما هم ناهمگن در کیفیت هستید و هم ناهمگن در معامله‌اید. اصلاً شما در این حوزه ایندکسی نمی‌توانید تعریف کنید. نکته دومی که وجود دارد این است که در نبود یک ساختار پرداخت رسمی، اینکه اصلاً معامله‌ای انجام شده یا نه که حالا کشف قیمت انجام بدهید، اصلاً معنادار نبود. به جز این، بازار متشکل چون روی زیرساخت بورس کالا وجود داشت و در اختیار بانک مرکزی نبود، عملاً در لحظاتی که بانک مرکزی می‌خواست تغییر سیاست بدهد، دستش باز نبود و به مشکلات جدی می‌خورد. نمونه جدی از این موضوع، زمانی است که آقای فرزین به بانک مرکزی آمد. در دی ۱۴۰۱، بانک مرکزی اگر خاطرتان باشد، کوشید مدل بازار متشکل را عوض کند. بازار متشکل در دوره‌ آقای صالح‌آبادی به گونه‌ای شده بود که یک نرخ کشف می‌شد، نرخی عملاً دستوری کشف می‌شد و سپس در آن نرخ دستوری کشف شده، یک درصد بالاتر اجازه داشتند صرافان بفروشند. یعنی تقریباً هر صراف در طی یک ماه ۳۰ درصد سود خالص تضمینی در این فرآیند داشت. تازه این به جز سودی بود که بین تفاوت قیمت بازار متشکل و بازار آزاد وجود داشت.

عملاً وقتی که بانک مرکزی کوشید این مدل را تغییر بدهد، این مدل هیچ کمکی به بانک نمی‌کرد و یک مدل زیر فروشی بود که فقط به نفع صراف‌ها تمام می‌شد. کل سیستم بازار متشکل همراهی نکرد و نشان داد که چقدر مهم است که زیرساخت در اختیار بانک باشد. یعنی به جز آن موضوعات فنی که توضیح دادیم که اسکناس نمی‌تواند جای حواله را پر کند و شما نمی‌توانید روی بازار مبتنی بر اسکناس، مدل حواله را بالا بیاورید، از طرف دیگر خود بازاری که در اختیار بانک مرکزی نباشد نیز در لحظات حساس با شما همراهی نمی‌کند. این مسیری است که بعداً منجر به اختلافات معامله بانک مرکزی و بازار متشکل و اختلافات بانک مرکزی و کانون صرافان شد و اتفاقات بعدی که پس از آن افتاد. حالا بازار به شدت توسعه یافته است، یعنی یک سال و نیم کار شده تا به این نقطه‌ای که در بازار تجاری هستیم برسیم و تمام سوالاتی که مطرح کردم، یکی یکی پاسخ داده شده است. از حق نگذریم، من در تمام این مدت پس از ایجاد ارز ۲۸,۵۰۰ تومانی به شدت نسبت به مدل‌های قیمت‌گذاری دستوری بانک مرکزی در دوره آقای فرزین انتقاد کردم، هم ۲۸,۵۰۰ و هم گذاشتن سقف روی نرخ ارز نیما ۳۹,۵۰۰ که در زمستان سال ۱۴۰۱ انجام شد. اما همیشه نکته‌ای که بانک مرکزی و شخص آقای فرزین به آن اشاره می‌کردند این بود که مشکلی با قیمت‌گذاری بازاری ندارند، مشروط به اینکه بازار قابل رگولاتوری وجود داشته باشد. عملاً در همه شرایطی که بانک مرکزی هدف اتهام بود که با قیمت‌گذاری دستوری رانت ایجاد می‌کند، در بانک مرکزی زیرساخت یک مدل قیمت‌گذاری غیر دستوری مبتنی بر بازار قابل رگولاتوری در حال ساخت بود، اما این کار زمان می‌برد. چرا زمان می‌برد؟ به دلایل همان مشکلاتی که ذکر کردم و هر کدام از این مشکلات مسئله‌ای داشت.

برای مثال، راه‌حلی که در بازار تجاری به آن رسیدند این بود که صادرکننده‌ای که می‌خواهد صادرات انجام دهد، ارز خود را به بانک تجاری می‌سپارد. حساب ارز نزد بانک تجاری بستانکار و مثبت می‌شود و بانک تجاری فروشنده با بانک تجاری خریدار در این فرایند آپشن قیمت رقابت می‌کند و در نهایت قیمت مشخص می‌شود. معنی این چیست؟ اولاً، اینجا ارز ناشی از صادرات کاملاً تحت کنترل قرار گرفته است، بدون اینکه زیرساخت شما در شرایط تحریمی تغییر کرده باشد. یعنی وقتی ارز را نزد بانک تجاری واسپاری می‌کنید، بانک تجاری با صرافی تضامنی طرف قرارداد است و با تراستی و شرکت راهبر سرمایه نیز طرف قرارداد است. بنابراین، بانک تجاری به شما می‌گوید ارز را به آنها بدهید و هیچ اتفاقی در بیرون نیفتاده است. اگر فردا آمریکا بخواهد با تحریم‌های خود ساختار شما را هدف قرار دهد، ساختار شما از بعد بیرونی، غیر متکثرتر نشده است که بگوییم هدف راحت‌تری برای تحریم شده است. اما از بُعد درونی، ترازنامه ارزی که داخل ایران دارید کاملاً متشکل شده و چون کل این ارز در داخل ترازنامه بانک تجاری در قالب استخر ارزی پوشش داده می‌شود، دیگر سوال تفاوت کیفیت هم بی‌معناست. به این خاطر که داریم درباره ایندکس کلی صحبت می‌کنیم، مثلاً داریم درباره درهم بانک تجارت و درهم بانک ملت صحبت می‌کنیم و از آنجا که بانک تجاری ارز طرف را از روز اول زیر کلید گرفته، عملاً متعهد است که اینجا خالی‌فروشی رخ نمی‌دهد.

پس شما این سوال را حل کردید. بعد از آن، چون طرفین بازی دو بانک هستند که دارند با همدیگر در فضای بین بانکی مچینگ را انجام می‌دهند، روابط خارج از بازاری میان طرفین خریدار و فروشنده شکل نمی‌گیرد. در نیمای ۴۵ هزار تومانی یا ۵۱ هزار تومانی قیمت تمام‌شده ارز برای واردکننده، آن ۴۵ یا ۵۱ هزار تومان نبوده، بلکه آن قیمت بوده به علاوه یک سری هزینه‌های قانونی و غیرقانونی که حتی تا ۷۰ هزار تومان هم می‌رسید. بنابراین، به صورت میانگین قیمت تمام‌شده ارز برای واردات برابر با قیمت بازار آزاد درمی‌آمد، منهای برخی هزینه‌های قانونی مانند حقوق تجاری و غیره. معنای این چیست؟ آیا وقتی از سامانه نیما به بازار ارز تجاری مهاجرت می‌کنید، قیمت برخی کالاها افزایش نمی‌یابد؟ چرا افزایش می‌یابد، زیرا برخی کالاها با ارز سقف نیمایی دریافت می‌کردند، اما سطح عمومی قیمت‌ها تغییر نمی‌کند. یعنی سطح عمومی قیمت تمام‌شده ارز تغییر نمی‌کند، چون برخی کالاها کم می‌شوند، برخی بی‌تغییر می‌مانند و برخی بیشتر می‌شوند. بنابراین، این مدلی که شما مثلاً نشان دهید که قیمت فلان کالا، مثلاً لاستیک، گران شده، پس این سامانه باعث افزایش قیمت تمام‌شده ارز برای کل واردکنندگان شده، مدل غلطی است، زیرا شما دارید روی یک تکه از این بازی متمرکز می‌شوید. آیا شما می‌توانید الان بگویید که مدعی هستید تغییری در قیمت تمام‌شده به خاطر تغییر از سامانه نیما به بازار تجاری رخ نداده را آزمون می‌کنیم؟ نه، نمی‌توانیم این آزمون را انجام دهیم، به این خاطر که آن قیمت تمام‌شده همانطور که عرض کردم، بازار آزاد منهای هزینه‌های قانونی بوده است. وقتی قیمت بازار آزاد افزایش پیدا کرده، به‌ طور طبیعی قیمت تمام‌شده هم افزایش می‌یابد. عرایض من آینده‌نگر نیست، بلکه مبتنی بر گذشته و شرایط با ثبات ارزی است و آزمون‌پذیر است، یعنی من می‌توانم نشان دهم که از یک خروجی مبتنی بر داده‌های اپیکال این موضوع را توضیح می‌دهم، اما شما نمی‌توانید وقایع آینده را در شرایطی که قیمت بازار آزاد افزایش پیدا کرده، به عنوان آزمون استفاده کنید.

اگر فرض کنید انتقال از نیما به بازار تجاری منجر به افزایش قیمت بازار آزاد شده است، یعنی بازار آزاد سیگنال گرفته که قیمت بالا رفته، پس من هم بالا می‌روم. نه، اساساً محاسبه خود قیمت تمام‌شده نیما مبتنی بر بازار آزاد منهای آن هزینه‌ها بوده است، معکوس نبوده که قیمت سامانه نیما به علاوه آن هزینه‌ها باشد. لذا همه جهت سیگنالی معکوس است. چه چیزی باعث شده قیمت بازار آزاد بالا برود اگر این موضوع نیست؟ بیش از یک سال است که من و افراد عاقل‌تر از من با صدای بلند توضیح می‌دهیم که شرایط سال دهم برجام، شرایط ویژه و متفاوتی است، نه صرفاً از باب انتظارات، بلکه از بابت امکاناتی که طرف مقابل برای فشار آوردن به شما دارد. آن شرایط با انتهای سال تجاری میلادی ترکیب شده و شما افزایش قیمت در بازار آزاد را می‌بینید. اصلاً چیز پنهانی نیست که مثلاً بگویید به خاطر این بالا رفته است. اتفاقاً چون شما مزیتی دارید ناشی از کاهش صف تخصیص پشت نیما، در مدل جدید تخصیص خیلی روان‌تر است و لاشه‌فروشی ندارید.

ضمناً چون اینجا کاملاً یک بانک تجاری طرف قرارداد تراستی‌ها و غیره است، شما می‌توانید فرایند اینکه اینها چقدر طول کشیده تا ارز تخصیصی را به حساب واردکننده بنشانند، به ‌طور کامل بررسی کنید. در مدل قبلی، این کار معنا نداشت. بنابراین، شما اینجا مزیتی دارید از این بابت، یعنی کاهش فشار روی بازار آزاد به جهت کاهش صف تخصیص را دارید. اینجا یک موضوع حقیقت تحقق نیافته است. شما باید بتوانید مقایسه کنید با وضعیتی که اگر نبود چه می‌شد. در چنین شرایطی، اتفاقاً الان که فشار بر ما زیاد می‌شود، وقت چنین کاری است، یعنی مدعای ما این نیست که مثلاً چون قیمت ارز بالا رفته، پس میزان مصرف ارز کم می‌شود که حالا دعوا کنیم که آیا این کالایی که با ارز وارد ایران شده، کشش‌پذیر است یا نه، یا دعوا کنیم که آیا ما این کار را به خاطر حذف رانت انجام دادیم یا به خاطر غیرحذف رانت. نه، هیچ تفاوتی در قیمت تمام‌شده رخ نداده است. بله، آن رانتی که جابجا شده، رانتی است که در جیب صراف، تراستی و غیره می‌رفته و حالا شما این را در ترازنامه شرکت‌های بورسی می‌بینید. بله، این جابجایی را داریم، اما در کلان تغییر رانتی بین واردکننده و مصرف‌کننده به صورت میانگین رخ نداده است. پس وقتی این کار انجام شده، ابزارهایی را در اختیار بانک مرکزی قرار می‌دهد که قبلاً اصلاً قابل تصور نبوده است. مخالفان بازار تجاری می‌گویند بازار ارز، بازار انحصاری و یک بازار چندجانبه است. اصلاً در بازار چندجانبه نمی‌توانید قیمت کشف کنید، پس چه کاری است و چه فایده‌ای دارد، چرا به عهده بازار سپردید؟ اولاً، بازار چندجانبه هم بازار است. شما در اقتصاد خرد دقیقاً تعادل‌های بازار چندجانبه‌ای دارید که در اقتصاد خرد، بازاری دارید که مابین تک فروشنده و خریداران بی‌شمار و تک خریدار و خریداران بی‌شمار است.

پس اینطور نیست که بگوییم فقط بازار چیزی است که عوامل طرفین آن بی‌شمارند و همه آنها یکی یکی، اما از طرف دیگر، اگر شما نگران انحصار هم هستید، باید نگران انحصار تراستی‌ها باشید. صادرکننده که ارز را در جیب خودش ندارد، در جیب تراستی است و شما در مدل قبلی که اصلاً نمی‌توانستید رفتار تراستی را بررسی کنید، در این مدل می‌توانید این کار را انجام دهید. من تعجب می‌کنم از کسانی که طرفدار نظارت آهنین بر ارز و امثال اینها هستند و با بازار تجاری مخالف‌اند. شما در چه مدل دیگری می‌توانستید چنین چیزی را ایجاد کنید؟ آیا بازار تجاری مثلاً وظیفه‌اش این بوده که قیمت ارز در بازار آزاد را کم کند، به این معنا که فردا صبح این کار را کنیم و قیمت بازار آزاد کم شود؟ خیر.

برخی از دوستان من که در دفاع از بازار ارز تجاری یا برداشتن سقف نیما هستند، در درجه اول می‌گویند اگر شما این کار را کنید، قیمت بازار آزاد کاهش پیدا می‌کند، چون میزان عرضه ارز بیشتر می‌شود. این حرف وقتی درست است که شما تازه سقف‌گذاری کرده باشید و افراد ارزهای خود را پنهان کرده و نگه داشته باشند و عرضه نکرده باشند به امید اینکه بالاخره راه حلی پیدا می‌کنند، اما وقتی که شما در زمستان ۱۴۰۱ بر نیما سقف‌گذاری کردید تا امروز که زمستان سال ۱۴۰۳ است، همه راه‌حل‌ها را پیدا کرده‌اند. اینطور نیست که افراد ارزهای خود را دو سال نگه داشته باشند تا شما قیمت را بالا ببرید و بعد عرضه کنند. نه، چنین مسائلی نیست، اما این به این معنا نیست که این کار اشتباه است. شما به عنوان بانک مرکزی اگر یک نرخ رسمی بازاری نداشته باشید که بتوانید حول آن هدف‌گذاری ارزی و مداخله کنید، اصلاً کاری نمی‌توانید انجام دهید، به جز ریختن کور حواله درهم در امارات که تا قبل از این همین کار را می‌کردید.

در مقابل فشارهایی که به شما می‌آید، چون نرخ ارز شما در امارات تعیین می‌شود، کاملاً بی‌دفاع هستید، اما الان یک بازار عمیق داخلی حواله دارید که در آن یک فرایند مچینگ بی‌نام روی ارز ایندکس شده همگن انجام می‌شود. این آرزوی ما در سال ۱۳۹۷ بود، این آرزوی ما در آن روزهایی بود که در خرداد ۱۳۹۷ کل موجودی درهم این کشور در دو حساب در امارات جمع شده بود و وقتی اماراتی‌ها روی یکی از این حساب‌ها محدودیت عرضه گذاشتند، قیمت بازار آزاد در یک روز از ۷۳۰۰ به ۸۲۰۰ رسید. این ابزار بسیار ارزشمند است. این کاری که انجام شده واقعاً یک گام به جلو است و من تعجب می‌کنم از اینکه این همه امکانات سیاست‌گذاری که بازار ارز تجاری ایجاد می‌کند را افراد نمی‌بینند و صرفاً بدون هیچ دلیلی، یعنی واقعاً بدون استدلال می‌گویند این سیگنال داده که قیمت بازار آزاد بالا برود و ما بدبخت شدیم، چون بازار تجاری ایجاد شده و نئولیبرال‌ها چنین و چنان کردند. نه، اینطور نیست. کشور ایران در سه‌گانه ناممکن گزینه‌ای به جز اینکه حدی از هدف‌گذاری نرخ ارز داشته باشد، ندارد. برای هدف‌گذاری نرخ ارز شما ناچارید ساختار رسمی داشته باشید، ساختار رسمی عمیقی در حوزه حواله داشته باشید که بتوانید در آن حاضر باشید و بدون بازار تجاری شما چنین چیزی نداشتید.

آینده این بازار را چطور می‌بینید؟

بزرگترین نگرانی من این است که به خاطر مجموعه تحولات و افزایش نرخ بازار آزاد، حوصله مقامات سیاسی سر برود و به بانک مرکزی فشار بیاورند که سقفی در اینجا بگذارد. در حالی که این سقف‌گذاری عملاً به معنی سر بریدن همه تلاش‌هایی است که انجام شده و همه امکاناتی که این بازار می‌تواند برای کنترل بازار آزاد ایجاد کند، بدون اینکه آن سقف‌گذاری اثری بر بازار آزاد داشته باشد. نکته دومی که وجود دارد این است که به همان اندازه که من درباره حذف سامانه نیما می‌گویم این کار لازم بوده، درباره حذف ۲۸,۵۰۰ تومان یا تغییر آن نیز باید بگویم که باید بسیار با دقت عمل شود. این تغییر باید تدریجی باشد و در چارچوب یک برنامه توسعه صنعتی و امنیت غذایی انجام شود. حتماً باید درباره تأمین سرمایه در گردش برای خریدهای حوزه ۲۸,۵۰۰ تومان فکر شود. تفاوت ارز ۲۸,۵۰۰ تومانی با نرخ نیمایی این است که ارز ۲۸,۵۰۰ تومانی به دلیل اینکه مربوط به کالاهای اساسی است و در یک ساختار رسمی‌تری خرید و فروش می‌شود، اثرات متفاوتی دارد. یعنی واردکنندگان محدودی دارند و در چارچوب معافیت‌های آمریکا نیز خرید و فروش می‌شوند. تفاوت بین قیمت دستوری و نرخ تمام‌شده ارز برای واردکننده واقعاً کم است و به همین خاطر وقتی به ارز ۲۸,۵۰۰ تومان دست بزنید، فوراً اثر در تغییر سطح قیمت‌ها خواهید داشت. من نگرانم که این کار را انجام دهیم و آثار تورمی آن باعث شود که روی بازار تجاری سقف گذاشته شود. بنابراین، بسیار مهم است که در مورد ۲۸,۵۰۰ با دقت عمل شود. اگر من بودم، حتی همین افزایش ۲۸,۵۰۰ به ۳۸,۵۰۰ که در بودجه تصویب شده را انجام نمی‌دادم، مادامی که زیرساخت نظام رفاهی ایجاد نشده باشد، تا حداقل کالری و حداقل بهداشت برای همه ایرانی‌ها ضمانت شده باشد و سپس این کار را انجام می‌دادم.

نکته بعدی که وجود دارد این است که بسیار مهم است که بانک‌های تجاری متعهد باشند. یعنی اگر دارند کارمزدی می‌گیرند و به ازای عملکرد خودشان برای تجمیع ارز، بانک‌های تجاری باید ابزار جدیدی پیدا کنند تا بتوانند در بازار بین بانکی، مازاد بستانکاری پایه پولی پیدا کنند. اگر بتوانید خدمات ارزی بهتری در این ساختار ارائه دهید، چون همه ساختار ذیل شما تجمیع شده، می‌توانید روی سپرده ریالی که به ازای فروش این ارز دارید، بهتر خدمات دهید تا ارز بیشتری بفروشید و سپرده ریالی بیشتری جمع کنید و مازاد بستانکاری بهتری در لایه پایه پولی پیدا کنید. مهم است که بانک‌ها به ازای این امکانی که برایشان ایجاد می‌شود نسبت به نگهداشت ارز طرف قرارداد خودشان متعهد باشند و نگویند که حالا ارزت را من سپردی، اگر اتفاقی افتاد، من نمی‌توانم پاسخگو باشم. به لحاظ کلان فرقی نمی‌کند اگر طرف آمریکایی ارز صادرکننده را در تراستی بزند یا ارز بانک را. این نگرانی دوم من در این حوزه است که بسیار مهم است. اما در نهایت، این نهالی که امروز جوانه زده و رشد کرده، اگر از آن حمایت و دفاع شود و ۶-۷ ماه به‌ طور روان کار کند، وضعیت تولید نرخ ما در بازار آزاد از وضعیت امروز که نرخ بازار تجاری، نرخ بازار آزاد منهای هزینه‌های قانونی است، تغییر خواهد کرد به وضعیتی که در آن نرخ بازار آزاد، نرخ بازار تجاری به علاوه هزینه‌های خروج سرمایه خواهد شد. این در نهایت خواسته ماست. بسیار مهم است که دولت در این سفر که در شرایط بسیار سخت و سنگلاخ و پُر از تیر از آسمان انجام می‌شود، به ‌طور ناگهانی زیر این قرارداد اجتماعی نزند. اگر این کار را نکند، نتایج آن را سال‌ها برداشت خواهد کرد.

نقش استقلال بانک مرکزی را چقدر مؤثر می‌دانید که بتواند این سیاست درستی که از نظر شما اتخاذ شده پیش برود؟ از طرفی در افکار عمومی بانک مرکزی مسئول نرخ ارز شناخته می‌شود. این نرخ ارز که خروجی هزاران مؤلفه است، تا چه حد مسئولیتش روی دوش بانک مرکزی است؟

این یک موضوع لایه‌لایه است. یعنی یک لایه کاملاً فنی دارد که شامل مباحثی است که امروز با هم مطرح کردیم، اینکه بازار چیست، چگونه کار می‌کند و عوامل بازار چگونه عمل می‌کنند. مدیریت این عوامل به این معناست که ارزی که توانستید ایجاد کنید را به بهترین شکل ممکن تخصیص دهید تا کمترین لنگی و آثار تورمی را از نظر انتظارات داشته باشید. یک لایه سیاست خارجی نیز بالای این موضوع وجود دارد که شما باید مازاد بستانکاری و یک حساب جاری قوی بسازید، نفت زیادی بفروشید و از طرف دیگر سیاست توسعه صنعتی داشته باشید که به شما امکان توسعه صنایع صادرات‌محور را بدهد. بانک مرکزی در این حوزه نمی‌تواند کاری کند، بانک مرکزی نمی‌تواند جای سیاست خارجی یا توسعه صنعتی بنشیند. اما به نظر من، رئیس بانک مرکزی که در این فضا قرار دارد، با توجه به حدود اختیارات بسیار نامشخص در دولت و کل حاکمیت، نمی‌تواند نسبت به سیاست توسعه صنعتی و سیاست خارجی بی‌توجه باشد.

به عنوان مثال، شما نمی‌توانید قیمت ارز را کنترل کنید اگر تأمین کالای اساسی شما صرفاً از کانال معافیت‌های آمریکا باشد. زیرا روزی که آن معافیت‌ها بسته شود، شما ناچارید به هر قیمتی از کف بازار درهم جمع کنید تا پرداخت را انجام دهید. برای ایران، پرداخت پول کالای اساسی مثل وام از صندوق بین‌المللی پول (IMF) می‌ماند. باید پرداخت شود، زیرا اگر ندهید، مردم گرسنه می‌مانند. این موضوعی است که بین بانک مرکزی، وزارت جهاد، وزارت خارجه و سایر نهادها ارتباط دارد. آنها ممکن است کاری نکنند، اما فردا که این موضوع باعث افزایش قیمت ارز شود، فقط بانک مرکزی است که باید پاسخگو باشد. بنابراین، خوب است که بانک مرکزی جلوی این مسئله بایستد و بقیه را جلو ببرد. مادامی که شما وابستگی بسیار بالایی به درهم دارید، زمانی که آمریکایی‌ها از مسیر امارات روی شما فشار بگذارند، فرقی نمی‌کند که شما چه شکلی تخصیص بدهید. وقتی منابعی نداشته باشید که تخصیص بدهید، نمی‌توانید کاری انجام دهید. حالا این پول در بستانکاری بانک تجاری باشد یا بستانکاری صادرکننده، فرقی نمی‌کند. کاهش سهم درهم موضوعی است که به دولت، وزارت خارجه و سایر نهادها برمی‌گردد. اما فردا که در درهم مشکلی پیش بیاید، کسی جواب نمی‌دهد و فقط بانک مرکزی است که باید پاسخگو باشد. بنابراین، آن کسی که باید سر سلسله و سلسله‌جنبان روایت کاهش سهم درهم باشد، خود بانک مرکزی است. بسیار مهم است که بانک مرکزی در مدل غلطی که سیاست خارجی برایش چیده، سعی کند بهترین رفتار ممکن را داشته باشد. بانک مرکزی نمی‌تواند به سراغ تغییر کل این مدل برود، زیرا این کار را کار خودش نمی‌داند و فرصت آن را ندارد. من حق می‌دهم به کسانی که در بانک مرکزی، پشت میز رئیس کل می‌نشینند. واقعاً روسای کل مختلفی وجود داشته‌اند که برخی را مقصر وضع موجود می‌دانم و برخی دیگر را نه. اما واقعاً هر کسی پشت آن میز بنشیند، دیگر فرصت سر خاراندن و فکر کردن ندارد. شما نمی‌توانید وقتی در استخر پریدید، نفس بگیرید، نفس را باید قبل از پریدن در آب گرفته باشید.

با این حال، رئیس کل نمی‌تواند به توسعه صنعتی بی‌توجه باشد، زیرا او است که به سوال ارز در بلندمدت پاسخ می‌دهد و نمی‌تواند به سیاست خارجی بی‌توجه باشد، زیرا او است که در نهایت به سوال منابع پاسخ می‌دهد. نباید سطح درگیری بانک مرکزی در مذاکرات با هر طرف صرفاً در این حد باشد که من ارزم را کجا دارم و از کجا به کجا باید ببرم. بلکه باید خیلی عمیق‌تر از این حرف‌ها باشد. شرایط بسیار سختی است و این شرایط سخت نیازمند تغییر دادن چارچوب‌ها و داشتن نگاهی غیر ارادی، غیر اداری و غیر بروکراتیک است. بنابراین، من فکر نمی‌کنم بانک مرکزی تنها مقصر افزایش نرخ ارز در بازار باشد، اما فکر می‌کنم بانک مرکزی باید بداند که چون دیگران او را مقصر افزایش نرخ ارز در بازار می‌دانند، برای حفظ اعتبار خود چاره‌ای ندارد جز داشتن ایده برای جاهایی که دیگران مسئولش هستند، اما ایده‌ای برای آن ندارند.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha