انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، یکی از مولفههایی است که به واسطه سیاستهای دولت ایالات متحده در سیاست خارجی و تجاری، در نظام بینالمللی مورد توجه قرار میگیرد. در همین راستا، در ایران نیز انتخابات ایالات متحده مورد توجه کارگزاران اقتصادی قرار میگیرد که در ادامه اثرپذیری و کشش این انتخابات و پیروزی ترامپ بر اقتصاد ایران را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهیم. انتخاب مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا، با توجه به تغییرات اساسی در نظم بینالمللی طی سالهای اخیر و سیاستهای اقتصادی ایران در سالهای گذشته، احتمال امکان اثرگذاری قابل ملاحظهای بر اقتصاد ایران را نخواهد داشت. شاید بتوان به صورت مختصر این احتمال را در پی بررسی چهار نکته نهفته دانست که موجب کاهش اثرات مستقیم یا غیرمستقیم سیاستهای احتمالی ترامپ بر اقتصاد ایران میشود:
۱. عدم وجود برجام فعال و عدم اثرپذیری اقتصادی ایران در پی انجام نشدن تعهد ایالات متحده در برجام
۲. تکیه ایران بر کانالهای غیروابسته به آمریکا برای فروش نفت و صادرات غیرنفتی
۳. محدودیتهای سیاستی آمریکا برای اتخاذ راهبردهای هزینهزا در حوزههایی نظیر انرژی، نظامی و تجاری
۴. پراکندگی تمرکز ایالات متحده بر موضوعات مختلف مانند تنشهای خاورمیانه، جنگ روسیه و اوکراین
عدم حضور آمریکا در برجام و نبود توافقی برای اثرگذاری سینوسی
در دوره ریاست جمهوری قبلی ترامپ، برجام به عنوان یک توافق چندجانبه میان ایران و کشورهای ۵+۱ برقرار بود و به طور نسبی چارچوبی برای اعمال یا کاهش تحریمها را فراهم میکرد. اما با تصمیم ترامپ در سال ۲۰۱۸ برای خروج از برجام، اساساً چارچوب قانونی این توافق از هم گسسته شد و قابلیت اثرگذاری جدی بر اقتصاد ایران را از دست داد. به عبارتی، تحریمهای قابل اعمال علیه ایران به طور عمده اجرا شده و حتی با بازگشت دوباره ترامپ به قدرت، نمیتواند به صورت راهبردی تحریمهای جدید و یا متفاوتی به شیوههای کارآمد و تأثیرگذار اعمال کند. خروج از برجام و شرایط فعلی که توافقی در جریان نیست، باعث شده که اقتصاد ایران خود را با شرایط تحریمی سازگار کند و سیاستهای اقتصادی متفاوتی را دنبال نماید که در برابر بازگشت ترامپ به قدرت مقاومتر باشد.
تکیه بر کانالهای غیروابسته به تحریم برای فروش نفت ایران و ایجاد شریک راهبردی
از مهمترین اقدامات ایران پس از تشدید تحریمها، ایجاد و استفاده از کانالهای مستقل و غیروابسته به آمریکا برای فروش نفت است. این کانالها به گونهای طراحی شدهاند که وابستگی به سیستمهای بانکی و نظارتی آمریکا را کاهش داده و امکان تحریم مستقیم یا پیگیری مالی را محدود میکند. برای مثال، ایران فروش نفت خود را بیشتر به سوی کشورهایی مانند چین به عنوان شریک راهبردی هدایت کرد و با ایجاد پالایشگاههای فراسرزمینی در ونزوئلا، فروش نفت خود را تسهیل کرد و همزمان با استفاده از روشهایی مانند فروش مستقیم، مبادلات کالا و ارزهای محلی برای کاهش اثرات تحریمها بهره برده است.
با توجه به پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس، زمینه تداوم همکاریهای اقتصادی با ایران از سوی سایر کشورها فراهم شده است. بازگشت ترامپ به قدرت، تأثیر قابل ملاحظهای بر این کانالهای مستقل نمیتواند بگذارد. همچنین، بسیاری از تحریمها در حال حاضر اعمال شده و اقتصاد ایران با شرایط شوکآمیز رو به رو نخواهد بود. در صورتی که دوره ریاستجمهوری گذشته ترامپ، اقتصاد ایران با شوک خروج آمریکا از برجام مواجه شد که انتظارات تورمی به شدت در آن مقطع تشدید شد.
محدودیتهای سیاستی آمریکا برای اتخاذ راهبردهای هزینهزا در حوزههایی نظیر انرژی و نظامی
یکی از ابزارهای فشار اقتصادی بر کشورهای تولیدکننده نفت، مدیریت قیمت انرژی و افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی است. اما در حال حاضر و با توجه به وضعیت تورمی در آمریکا که نسبتا کاهش یافته است، توان و تمایل اعمال سیاستهایی که هزینه انرژی در این کشور افزایش یابد و مجدد تورم از ناحیه فشار هزینه ملتهب شود، وجود نخواهد داشت. بنابراین اتخاذ سیاستهایی که منجر به افزایش قیمت نفت شود، احتمالا به صورت مقطعی مدنظر ایالات متحده نباشد. ترامپ به ویژه با توجه به پایگاه رای خود، احتمالا از تشدید تنش در جبهه جدید منع خواهد شد. همچنین، فشارهای عمومی برای جلوگیری از تورم بیشتر، روسای جمهوری آمریکا را وادار به مراقبت در اتخاذ سیاستهای تجاری کرده است. در نتیجه، ترامپ، عملاً توان تأثیرگذاری تشدید تحریمها به عنوان اهرمی برای فشار بر ایران را از دست میدهد و ایران به عنوان یک تولیدکننده نفت، تأثیر قابل توجهی از سیاستهای ترامپ نخواهد دید.
پراکندگی تمرکز ایالات متحده
یکی از دلایل مهمی که نشان میدهد بازگشت ترامپ به قدرت تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد ایران نخواهد داشت، تغییر تمرکز و پراکندگی اولویتهای سیاست خارجی آمریکا است. در سالهای اخیر، ایالات متحده با چالشها و مسائل بینالمللی متعددی از جمله رقابت با چین، جنگ اوکراین و روسیه، بحرانهای اقتصادی جهانی و مسائلی همچون تغییرات اقلیمی و امنیت انرژی مواجه شده است. این چالشها منجر به پراکندگی توجه و تمرکز ایالات متحده بر مسائل مختلف جهانی شده و اولویتهایی که زمانی به خاورمیانه و ایران معطوف بود، اکنون با رقابتهای استراتژیک جدیدتری جایگزین شده است. در دوران ریاست جمهوری ترامپ، ایران به عنوان یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی آمریکا قرار داشت و ترامپ با خروج از برجام و اعمال تحریمهای شدید تلاش کرد تا نفوذ ایران در منطقه را کاهش دهد. اما با گذشت زمان و تحولات جدید بینالمللی، اکنون تمرکز سیاست خارجی آمریکا به طور روزافزون به سمت مسائلی همچون مهار قدرت چین و مدیریت روابط با روسیه معطوف شده است. در نتیجه، ایران دیگر در مرکز توجه ایالات متحده قرار ندارد و بازگشت ترامپ نیز احتمالاً تغییری اساسی در این اولویتبندیها ایجاد نخواهد کرد.
این تغییر تمرکز به نفع ایران تمام میشود، زیرا آمریکا در وضعیت کنونی قادر نیست منابع کافی را برای ادامه فشار حداکثری یا تمرکز ویژه بر ایران اختصاص دهد. پراکندگی تمرکز سیاست خارجی آمریکا به معنای کاهش توجه و منابع به مسائل ایران است و این امر فضای تنفسی برای اقتصاد ایران فراهم میکند تا در برابر سیاستهای آمریکا مقاومتر عمل کند و به مسیرهای جایگزین در عرصههای تجاری و اقتصادی روی بیاورد. بنابراین، با بازگشت ترامپ به ریاست جمهوری، واقعیت این است که وضعیت جهانی و چالشهای بینالمللی فعلی، توجه آمریکا را از ایران منحرف کرده و احتمالاً این روند در سالهای آینده نیز ادامه خواهد یافت.
تغییر کشش اقتصاد ایران در مقابل انتخابات آمریکا؟
با توجه به نکات فوق بیان شده، بازگشت ترامپ به ریاست جمهوری نمیتواند تأثیر قابل ملاحظهای بر اقتصاد ایران داشته باشد. ایران توانسته با ایجاد کانالهای فروش مستقل نفت و تغییر سیاستهای اقتصادی خود، اثرات تحریمهای شدید آمریکا را کاهش دهد. همچنین، با نبود برجام و چارچوب قانونی برای اعمال تحریمهای جدید و قابل ملاحظه، بازگشت ترامپ امکان فشار اقتصادی بیشتری بر ایران را کاهش داده است.
نظر شما