"فرانچسکو پاپادیا"، مدیر سابق عملیات بازار در بانک مرکزی اروپا و مشاور اسبق کمیسیون اروپا، میگوید معتقد نیستم که بتوان جلوی انتقال تنشهای سیاسی به بازار ارز را گرفت. البته، اگر تنشهای سیاسی، نرخ ارز یک کشور را تضعیف کند، مقامات مالی و پولی آن میتوانند تلاش کنند تا از طریق افزایش نرخ بهره، مداخله در بازار ارز و معرفی کنترلهای سرمایهای با هدف ایجاد انگیزه برای ورود سرمایه و جلوگیری از خروج سرمایه، آن را کنترل کنند.
فرانچسکو پاپادیا، رئیس هیات انتخاب صندوق ثبات مالی یونان (HFSF) است. او بین سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۲ مدیر کل عملیات بازار در بانک مرکزی اروپا بوده است. او قبلاً در بانک ایتالیا، ابتدا به عنوان مدیر بخش بینالمللی دپارتمان تحقیقات و سپس به عنوان معاون بخش خارجی کار میکرد. وی دارای مدرک حقوق از دانشگاه رم ایتالیا است و در تحصیلات تکمیلی در رشته اقتصاد و بازرگانی در Istituto Adriano Olivetti در آنکونا و در مدرسه تجارت لندن شرکت کرده است. وی سابقه تدریس در دانشگاه رم ایتالیا و موسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) آمریکا را در کارنامه دارد. وی همچنین مشاور اقتصادی کمیسیون اروپا بوده است.
پاپادیا نویسنده تعدادی مقاله در زمینه اقتصاد بینالملل و سیاست پولی است. در حین همکاری با بروگل، تمرکز تحقیقات وی بر روی مسائل اقتصاد کلان اروپایی و جهانی، از جمله سوالات حاکمیتی است. کتاب "بانک مرکزی در زمان آشفته"، از جمله آثار وی به شمار می رود که توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده است. متن زیر حاصل گفتوگوی هفتهنامه تازههای اقتصاد با مشاور سابق اقتصادی کمیسیون اروپا است:
فرضیه اصلی شما در کتاب "بانک مرکزی در زمان آشفته" چیست و پاسخ به آن چه بوده است؟
این کتاب به تغییراتی میپردازد که بحران بزرگ مالی سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷، در سیاستهای پولی ایجاد کرد و اینکه چگونه بانکهای مرکزی در اقتصادهای پیشرفته، ابزارها و رفتار خود را با این شرایط تغییر یافته تطبیق دادند. این کتاب همچنین فرآیند طولانی و دشواری که منجر به حاکم شدن مدل بانکداری مرکزی در بیشتر اقتصادهای پیشرفته در پایان قرن گذشته شد، را توصیف میکند. اساس نهادی حیاتی این مدل، یک بانک مرکزی مستقل با تحقق ثبات قیمت، به عنوان هدف غالب آن است. این کتاب به طور خاص، به اقدامات و عملکرد فدرال رزرو ایالات متحده و بانک مرکزی اروپا (ECB) میپردازد و مؤلفههای اساسی آن مدل را نیز ارائه میدهد. کتاب سپس ضربههایی را که رکود بزرگ به آن مدل وارد کرد را نشان میدهد و میپرسد که آیا بازنگری اساسی در این مدل ضروری است و یا خیر؟ به طور خاص، بررسی میکند که آیا اهمیت مجدد هدف ثبات مالی، وجود مرزهای مبهم بین سیاستهای مالی و پولی و اقدامات قهرآمیز بانک مرکزی اروپا برای حمایت از یورو، به خطر افتاده است یا خیر؟ این کتاب نتیجهگیری میکند که تغییرات عمیق بوده و طولانی خواهد بود و سیاست پولی را پیچیدهتر میکند.
منطقه خاورمیانه به دلیل ویژگیهای خاص خود، اغلب دچار چالشهای سیاسی، جنگ و تنشهای منطقهای است. وجود ریسکهای سیاسی تا چه میزان به آسیب اقتصادی برای کشورها منجر خواهد شد؟
من معتقدم که ریسک سیاسی به دو دلیل منبع بالقوه آسیب بزرگ است. اول، به این دلیل که فراگیر است و بر سرمایهگذاری، ثبات مالی، رفتار مصرفکننده و تولید تأثیر میگذارد. دوم اینکه سیاست اقتصادی، ابزاری برای مقابله مؤثر با آن ندارد. بهترین چیزی که میتوان امیدوار بود این است که بتواند تا حدودی پیامدهای ریسک سیاسی را کاهش دهد، بدون اینکه بتواند به طور موثر از اقتصاد محافظت کند.
یکی از بازارهایی که به سرعت با افزایش میزان تنشها و ریسکهای سیاسی در کشورها واکنش نشان میدهد، بازار ارز است. چگونه باید از انتقال آثار منفی تنشهای سیاسی به بازار ارز جلوگیری کرد؟
با پیگیری پاسخ من به نکته قبل، معتقد نیستم که بتوان جلوی آثار انتقال تنشهای سیاسی به بازار ارز را گرفت. البته، اگر تنشهای سیاسی نرخ ارز یک کشور را تضعیف کند، مقامات مالی و پولی آن میتوانند تلاش کنند تا از طریق افزایش نرخ بهره، مداخله در بازار ارز و معرفی کنترلهای سرمایه با هدف ایجاد انگیزه برای ورود سرمایه و جلوگیری از خروج سرمایه، آن را کنترل کنند. با این حال، این اقدامات اثربخشی محدودی دارند و هزینهبر هستند. افزایش نرخ بهره میتواند به فعالیت های اقتصادی آسیب برساند و مداخلات در بازار ارز نیز باعث کاهش ذخایر بینالمللی کشور میشود. از سویی نیز، کنترل سرمایه باعث ایجاد انحراف در اقتصاد میشود. معتقدم مدیریت پیامدهای ریسک سیاسی بر نرخ ارز برای بانک مرکزی و مقامات سیاسی دشوار است.
افزایش وابستگی به برخی ارزها مانند دلار برای کشورها به ویژه در مواقع بحران و تنشها، هزینهزا میشود و مدیریت بازار ارز و حفظ ارزش پولی را دشوارتر میکند. در این زمینه چه توصیهای دارید؟ نظر شما درباره حذف تدریجی دلار از مبادلات که توسط برخی کشورها دنبال میشود چیست؟
دلار مهمترین ارز جهانی باقی مانده است و این به دلیل بزرگی و پیچیدگی سیستم مالی دلار و این واقعیت است که دلار از عوامل خارج شبکه قابل توجهی برخوردار است که ناشی از استفاده بسیار گسترده جهانی از آن است. یورو دومین ارز مهم جهانی است، در حالی که ارزهایی مانند استرلینگ، ین، رنمینبی و سایر ارزها اهمیت کمتری دارند. در نتیجه نکتهای که اشاره کردم، فکر میکنم تلاش برای کاهش استفاده از دلار برای تجارت بینالمللی و معاملات مالی، پیامدهای منفی اقتصاد کلان دارد. این امر، هرچند در مقیاس کوچکتر، در مورد تلاش برای کاهش استفاده از یورو و در مقیاس کوچکتر، در مورد سایر ارزهایی که ذکر کردم، صدق میکند.
اساسا اگر یک اقتصاد دچار ریسک نرخ ارز باشد و بازار ارز به نوسانات، تحولات، اخبار و .... واکنش نشان دهد، چه باید کرد؟
تنها راه کاهش پیامدهای منفی ریسک نرخ ارز، اجرای یک سیاست اقتصاد کلان مبتنی بر ثبات است. برای سیاست پولی این به معنای هدفگذاری تورم پایین و باثبات است. برای سیاست مالی این به معنای رفتار محتاطانه اجتناب از انباشت کسری و بدهی بیش از حد است.
نظر شما