آرشین ادیبمقدم، استاد اندیشه جهانی و فلسفههای تطبیقی در دانشگاه لندن و همکار تالار هیوز، دانشگاه کمبریج است. او که در دانشگاههای هامبورگ، آمریکا (واشنگتن) و کمبریج تحصیل کرد، مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را به عنوان دانشجوی چند بورسیه در دانشگاه آکسفورد دریافت کرده است. ادیبمقدم، عضو بیش از دوازده هیات تحریریه است و یکی از سردبیران مجموعه کتابهای کمبریج، خاورمیانه جهانی و مجموعه کتابهای منچستر در زمینه آینده هوش مصنوعی است. وی به خاطر آثارش در مورد ناسیونالیسم، غرب آسیا، ایران، اسلام و غرب، نظامهای فکری غیراروپایی و سیاست جهانی، شهرت جهانی دارد. او شش کتاب و بیش از ۶۰ مقاله تحقیقاتی مهم در مجلات معتبر منتشر کرده است. در میان چندین مقام افتخاری، او در حال حاضر مدیر مرکز آینده هوش مصنوعی در دانشگاه لندن است. متن زیر حاصل گفتوگوی پرفسور آرشین ادیبمقدم با هفتهنامه تازههای اقتصاد است:
با افزایش میزان ارتباطات در جهان، تاثیر رسانهها بر افکار عمومی افزایش یافته است. افزایش وابستگی به رسانهها را از چه زاویهای باید ببینیم؟
چشمانداز رسانهها اساساً به دلیل ایجاد رسانههای اجتماعی تغییر کرده است. امروزه الگوریتمهای مبتنی بر هوش مصنوعی تصمیم میگیرند که کدام اخبار اولویتبندی و بازاریابی شوند. علاوه بر این، مردم در "حبابهای خبری" گرفتار میشوند، زیرا از رسانههایی استفاده میکنند که به وضوح با ترجیحات خودشان همسو هستند. رسانههای سنتی تلویزیون و رادیو، جذابیت خود را از دست دادهاند و قطعاً انحصار انتشار اخبار را نیز از دست دادهاند. یکی از عوارض جانبی فوقالعاده خطرناک این تغییر در مجموعههای رسانهای این است که "نفوذگذاران" شرور، اطلاعات نادرست را منتشر میکنند. همانطور که در کتابم "آیا هوش مصنوعی نژادپرستانه است؟ درباره اخلاق هوش مصنوعی و آینده بشریت" (انتشارات بلومزبری) بحث کردهام، ما در حال ورود به دراماتیکترین عصر تاریخ بشر هستیم، زیرا به طور فزایندهای حتی به کدگذاری صورت گرفته توسط فناوری مبتنی بر هوش مصنوعی، وابسته هستیم. رسانهها صرفاً بخشی از این واقعیت غولآسا و نسبتاً ترسناک هستند که تمام جنبههای زندگی ما را در بر میگیرد.
اساساً رسانهها چه تاثیری بر تصمیمگیریهای کل جامعه دارند؟ مشاهده میشود که این اثرات حتی بر تصمیمات فدرال رزرو، بانک مرکزی اروپا و نهادهای پولی مختلف کشورها نیز وجود دارد.
دیگر علیت وجود ندارد، به این معنا که چشمانداز رسانهای امروز به طور باورنکردنی پراکنده است. این تصور که چامسکی و هرمان آن را ابداع کردند، یعنی اینکه رضایت میتواند تولید شود، هنوز معتبر است. فقط مسئله این است که مکانیسمها بسیار مزاحمتر هستند. باز هم در کتابی که در بالا به آن اشاره شد، امر غیرواقعی به طرز ماهرانهای صحنهسازی شده است و در این حباب غیرعلمی است که تصمیم گرفته میشود. با این حال، در دموکراسیهای مترقی که علوم (اجتماعی) هنوز به طور نسبتاً آزادانه تدریس و منتشر میشوند، فرصتهایی از حقیقت باقی میمانند که تصمیمات بهتری را ارائه میدهند. در این حوزههای نسبتاً شفاف، نهادهایی مانند FED یا ECB (فدرال رزرو و بانک مرکزی اروپا) فعالیت میکنند. بنابراین تصمیمات آنها تا آنجا که ممکن است مبتنی بر علم است. این صورت فلکی در نظامهای بسته کمتر به چشم میخورد.
اینکه نفوذ رسانهها به تصمیمات کلان سیاستگذاران در همه حوزهها به ویژه اقتصادی و پولی کشیده شده است، را چگونه باید تفسیر کنیم؟
تا جایی که رسانهها، واسطه اخبار هستند و آن را هدایت میکنند، نهادهای اقتصادی و سیاسی موظف به دستکاری این واقعیت ساخته شده هستند. بنابراین من آن را بیشتر به عنوان یک دیالکتیک (پیکار و مباحثه) بین حوزههای مختلف رسانه و نهادهای تصمیمگیرنده میبینم. این یک بازی موش و گربه است که از آنچه واقعاً در حال رخ دادن است، مطلع باشید. همانطور که نشان داده شد، دنیای مبهم هوش مصنوعی که ما در آن زندگی میکنیم، این هنر پیشبینی را بسیار دشوار میکند و اگر موسسات خود را تعدیل نکنند، آنگاه تصمیم خود را بر اساس فرضیه نادرست، بر سرابی فناوری که در خدمت منافع ابرسرمایهداران است قرار خواهند داد، به جای جامعه به عنوان یک کل.
موضوع مهم این است که رسانهها بر انتظارات جامعه تاثیر منفی میگذارند و اخبار میتواند به عنوان مثال، سیاست کنترل تورم را به چالش بکشد. برای مدیریت این فضا چه باید کرد؟
این برمیگردد به سوال قبلی و صلاحیت بانک مرکزی و تصمیمگیران اقتصادی در پیشبینی تاثیر یک سیاست در میان مه اطلاعات غلط رسانهای. مجدداً تاکید میکنم، در جوامع مترقی که فساد به حداقل میرسد و شایستگی در امور برتری دارد، سیستم اقتصادی مطابق با منطق علت و معلولی نسبتاً قابل پیشبینی به عملکرد خود ادامه میدهد. به عنوان مثال، آلمان یک "Rat der Weisen" (کمیته خِرَد) دارد که متشکل از اقتصاددانان برجسته این کشور است که قرار است سیاستهای کلان اقتصادی را به طور عمده، مستقل از دولت ارزیابی کنند تا از آن اطمینان حاصل شود. ایجاد این شرایط در کشوری که دارای سیستمی باشد که در آن کارمندان دولت در برابر جامعه پاسخگو هستند، امکانپذیر است. بانکهای مرکزی و هیچ نهادی از این دست نباید خود را درگیر خبرسازی کنند. دقیقاً مانند نهادهای سیاسی، آنها باید توسط کارکنانی با هوش علمی و توانایی فکری، برای ارزیابی مسائل اجتماعی-اقتصادی حمایت شوند.
نظر شما