مرتضی افقه - استاد اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز: دلیلی اصلی تورم الزاماً نقدینگی نیست. نقدینگی هم اگر باشد باید ریشههای نقدینگی را از بین ببریم نه خود نقدینگی که معلول یکسری ساختارهای ضدتولید و ضدتوسعه است که همان کسری بودجه است. دلیل کسری بودجه هم هزینههای زائد غیرتولیدی و غیرمفید است که طی دهههای گذشته توسط افراد ذینفوذ مانند نمایندگان مجلس یا افراد بانفوذ فرهنگی و سیاسی تحمیل شده است. اقدام بانک مرکزی در کنترل رشد نقدینگی موفقیتآمیز بود، اما با توجه به اینکه موانع تولید برداشته نشده، محدود شدن نقدینگی، منابع را به بخشهای غیرمولد میبرد و بنگاههای کوچک و متوسط در این شرایط از کمبود نقدینگی رنج میبرند و این سیاست انقباضی به آنها لطمه میزند. اینکه دولت تصور میکند نقدینگی باید کم شود تا تورم کم شود سیاست نسبتاً موفقی بوده، اما فکر میکنم منجر به رکود میشود، چرا که نقدینگی محدود شده گرایش بیشتری به بخش غیرمولد دارد. به این دلیل که بخش غیرمولد هنوز برای سرمایهگذاران و سرمایهداران جذابتر است.
در حوزه ارز متغیرهای فعال در اقتصاد، غیراقتصادی هستند، بنابراین سیاستهای صرفاً اقتصادی وزارت اقتصاد از طریق سیاستهای مالی یا بانک مرکزی از طریق سیاستهای پولی به دلیل اینکه مشکلات اقتصادی ریشههای اقتصادی ندارند، آثار محدود و کوتاهمدت دارد. متغیرهای فعال مانند تنش بین ایران و رژیم صهیونیستی، تنش بین ایران و آمریکا و درگیریهای غزه در جریان است، بنابراین بانک مرکزی اقداماتی که در حوزه اختیاراتش تعریف شده را انجام داده، اما بیش از ۷۰ درصد تحولات خارج از اختیار بانک مرکزی است و نه بانک مرکزی، نه دستگاههای اقتصادی دیگر نمیتوانند خیلی تاثیرگذار باشند. اگر این سیاست و متغیرها به سمت آرامش برود، بانک مرکزی در حد اختیاراتش میتواند ثبات ایجاد کند. بنابراین با اقدامات اقتصادی صرف راه به جایی نمیتوان برد، اما اگر فراتر از آن تصمیم بگیرند و به سمت حل مشکل تحریم و روابط مالی و ... بروند، میتواند بسترسازی شود.
اقدامات بانک مرکزی در سال گذشته، تثبیتی را ایجاد کرده است، اما سرمایهگذار شرایط را بر اساس ۳۰ تا ۴۰ سال گذشته دیده است، مادامی که ثبات سیاسی در روابط خارجی ما برقرار نشود، بعید میدانم این هیجانات قابل کنترل باشد و به سیاستهای بانک مرکزی و دیگر سیاستگذاران ربطی ندارد و به روابط ما با کشورهای دیگر مرتبط است. یکی از آفات اصلی پیشرفت و توسعه و تولید بیثباتیها است. در داخل بیثباتیهای مدیریتی داریم که این بیثباتیها برای کشوری مانند ایران که در آن سیاستها عمدتاً وابسته به افراد است نه برنامههای کلان، بسیار مضر است. همچنین بیثباتیهای دیگر در قوانین، مقررات و سیاستها آفاتی هستند که ریسک سرمایهگذاری را افزایش میدهند. خارج از کشور هم این تنشها و بیثباتی در روابط اقتصادی و سیاسی وجود دارد، بنابراین اگر اینها حل نشود، تصمیمات اقتصادی چندان اثرگذار نیستند و هیجانات همچنان باقی میمانند.
در حال حاضر، نقش اصلی را رسانهها دارند، اما بخشی از رسانهها در اختیار دولت است و بخشی از رسانهها چه داخلی و چه خارجی خارج از اختیار دولت است. امروز رسانهها جزو تاثیرگذارترین عوامل روی هیجانات جامعه چه مثبت و چه منفی هستند و فکر میکنم در حال حاضر نقش منفی آنها بیشتر است.
نظر شما