محمد شیریجیان، معاون اقتصادی بانک مرکزی: اصولاً هدف سیاست پولی، تثبیت است. هدف این است که ما با سیکلهای مخرب که به صورت دورهای در متغیرهای کلان اقتصادی اتفاق میافتد، مواجهه و این متغیرها را به سمت روندهای بلندمدت خود نزدیک کنیم.
هدف بانک مرکزی هم همین است. یعنی چیزی تحت عنوان سرکوب قیمت یا سرکوب متغیرها و یا تعیین دستوری متغیرهای اقتصادی به هیچ وجه در دستور کار بانک مرکزی نیست. حالا ممکن است در واقع بخش کوچکی از دولت به دنبال سیاستهای دستوری و سرکوبی باشند، اما در دستور کار بانک مرکزی نیست.
اینکه این سیاست به خوبی معرفی نشده، نکته درستی است. البته در شرایطی که قیلوقالهای مختلفی وجود دارد، معمولا اذهان توجهشان بیشتر به سمت منتقدان است. بخشی از منتقدان هم میدانند که سیاست تثبیت به چه معنا است و بانک مرکزی دنبال سیاستهای سرکوبی نیست، اما در سخنانشان به گونه دیگری مطرح میکنند.
ولی نکته درستی است. ما باید تثبیت را هم با ادبیات عامیانه برای مردم و فعالان اقتصادی و کسبه و کوچه و بازار و... تبیین کنیم که منظور ما از سیاست تثبیت به چه معنا است و بانک مرکزی متناسب با کسب و کارشان دنبال تحقق چه اهدافی است؟ و البته برای جمعهای تخصصی و اقتصاددانان و اساتید.
اما در حوزه سیاست تثبیت، جمعبندی بخشی از بانک مرکزی این است که نرخ ارز در کوتاهمدت میتواند اثر معناداری بر تورم بگذارد، یا حداقل تلاطمات آن خیلی روی انتظارات تاثیر جدی دارد و انتظارات هم به عنوان یک متغیر معنیدار کوتاهمدت، به شدت روی متغیرهای دیگر تاثیرگذار است.
ما نرخ ارز را به واسطه اینکه یک متغیری بوده که در کوتاهمدت اثرگذار است، سعی کردیم مدیریت کنیم، منتها این مدیریت در یک بستر پیشبینیپذیر کردن است که آن پیشبینیپذیری از طریق نهادسازی است که در این حوزه انجام دادیم. بنابراین مرکز مبادله را ایجاد کردیم و نرخ ارز هم در یک فضای معاملات عمده و هم در معاملات خُرد مشخص شده و بازار ارز ساماندهی شده است. در حوزهای مثل متغیر ارز، کارکرد بانک مرکزی این است که نهادسازی کند، بازار ارز را به سمت ویژگیهای یک بازار که به اصطلاح مختصات یک بازار را دارد نزدیکتر کند و به صورت نهادی و مکانیزمی کار را جلو ببرد.
یا در حوزه نقدینگی نرخ ۲۵ درصد هدفگذاری شد و این را به صورت عمومی هم اعلام کردیم. یا در حوزه تورم گفتیم هدفگذاری ما برای پایان سال، تورم نقطه به نقطه ۳۰ درصد است، همه این اقدامات انجام شده و البته میدانیم که اینها کافی نیست.
ما برای مدیریت نقدینگی به عنوان یک مدیریت اثرگذار بلندمدت با توجه به شرایطی که اقتصاد ما دارد، شاید خیلی نتوانیم از ابزارهای متعارف استفاده کنیم. یکی از مهمترین ابزارهای سیاست تثبیت، نرخ بهره است، ولی ما با توجه به شرایطی که نظام بانکیمان دارد عملاً خیلی نمیتوانیم روی این ابزار مانور دهیم، نرخ بهره هم یک متغیری است که سیاسی شده و معتقدند به شدت روی هزینه تامین مالی بنگاهها موثر است، که البته از نظر من اینگونه نیست.
بنابراین ما مجبوریم روی سیاستهای غیرمتعارف متمرکز شویم و با سیاستهای غیرمتعارف نقدینگی را به عنوان یک متغیر بلندمدت مدیریت کنیم، اما در کنار آن به دنبال اصلاح نظام بانکی هم هستیم که اگر این اصلاح نظام بانکی واقعا اتفاق بیفتد، طبیعتاً دست ما را در استفاده از ابزارهای متعارف بیشتر باز خواهد بود.
در آخر اینکه واقعاً بانک مرکزی یک طرف قضیه است و نهایتا بتواند روی حوزه سیاستهای پولی متمرکز شود. سیاست تثبیتی که در واقع مکمل آن، سیاستهای مالی متناسب نباشد، عملا عقیم است و اثرگذار نیست و بنای ما بر این است که دولت را هم در این زمینه همراه کنیم
نظر شما