تیمور رحمانی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران: سیاستگذاری پولی اساسا سیاست تثبیت است، یعنی سیاستگذاری پولی جز تثبیت کار دیگری ندارد، اما متاسفانه یک مقدار این ذهنیت ایجاد شده که منظورمان این است که قیمتها از جمله نرخ ارز را دستوری کنترل کنیم که قاعدتا تثبیت این معنی را ندارد و تا آنجایی که میدانم بانک مرکزی هم به دنبال کنترل دستوری قیمت نیست.
یک مسئلهای که زیاد شنیدهام این است که میگویند سیاست کنترل ترازنامه بانک مرکزی باعث رکود میشود. اولاً باید بگویم که سیاست کنترل ترازنامه هدف اولیهاش کنترل رشد نقدینگی نبود، هدف اصلی آن کنترل ریسک بوده است. یعنی بانک مرکزی میخواسته اجازه ندهد ریسک بانکی که شاخصهای خوبی ندارد، بیش از این تجمیع شود. منتها تاثیر جانبی آن این است که رشد نقدینگی را هم کنترل میکند، چون درصد زیادی از بانکها این مشکل را داشتند.
ولی با این حال، برخی میگویند رکود ایجاد میکند. بانک مرکزی اخیرا دادهها را منتشر کرده و براساس آن، هم تورم پایین آمده و هم رشد اقتصادی بیشتر شده است، بنابراین همین دیتا کافی است که بگوییم سیاست موفق بوده است. این سیاست، سیاست انقباضی است، بانک مرکزی نرخ بهره را هم افزایش داده و سعی کرد رشد نقدینگی هم اینگونه کنترل شود و اثر منفی هم نداشته باشد، بنابراین خیلی سریع نباید قضاوت کرد.
نمیگویم واقعا این سیاست عوارض بدی ندارد، عوارض بد آن هم به خاطر این است که یک مقدار دست دولت باز است و مخصوصا شرکتهایی که نفوذ هم دارند، هیچ مشکلی برای آنها پیدا نمیشود، اما کسانی که دستشان به جایی نمیرسد از منابع بانکی محروم میشوند و به این دلیل آثار رکودی آن میتواند یک مقدار نگرانکننده باشد.
در کل میخواهم بگویم این یک وسیلهای نشود که ما اگر یک سیاست را در پیش گرفتیم، فقط با این استدلال بگوییم باید از سیاست عقبنشینی کنیم، بلکه دلیل ما چیز دیگری باشد.
مسئله بعدی اینکه گفته بودند اگر بخواهیم به کنترل تورم زیاد اهمیت دهیم، این باعث میشود که به رکود خیلی اهمیت ندهیم و در نتیجه این سیاست، توجه زیاد به کنترل تورم، میتواند زیانبار باشد.
من توجهات را به این جلب میکنم که این بحث در مورد تورم ۴۰ درصدی نیست، راجع به تورمهای ۳ تا ۴ درصد است. نظریه اقتصادی میگوید که اگر به کنترل تورم زیاد اهمیت بدهید، ممکن است به شوکهای منفی عرضه به اندازه کافی توجه نکنید. اصلا بحث این نیست که رکود ایجاد میشود، بلکه نظریه میگوید اگر زیاد به کنترل تورم اهمیت بدهید، ممکن است به شوکهای منفی عرضه واکنش مطلوب نشان ندهید. اما الان خلط مبحث شده است. معلوم است در تورم ۴۰ درصد حتما باید به دنبال کنترل تورم باشید، اصلا شکی در آن نیست.
یک مسئله دیگر هم راجع به موضوع توسعه بازار سرمایه بود. در شرایط بیثباتی بالای اقتصاد کلان، توسعه ابزارهای مالی امکان ندارد بتواند به اقتصاد کمک کند. ابزارهای مالی در شرایطی که فضای اطمینان و آرامش فراهم است، میتواند به فاینانس اقتصاد کمک کند، نه در شرایطی که تورم ۴۰ درصد وجود داشته باشد. در این شرایط ابزارهای مالی که طراحی میکنیم، ممکن است نتیجه عکس داشته باشد.
موضوع دیگر هم این است که خیلی به کسری بودجه اهمیت داده میشود. سلطه مالی فقط کسری بودجه نیست و توجه زیاد به کسری بودجه به نظرم یک مقدار ریشه ایدئولوژیک دارد، به جای اینکه ریشه تحلیل اقتصادی داشته باشد. ما هم نباید فقط ذهنمان درگیر کسری بودجه دولت باشد.
دولت ممکن است در بودجه عمومی خیلی مسئله جدی نداشته باشد، ولی آن سلطه مالی به طرق دیگری خود را اعمال کند، از طریق تکالیف، حتی لابیهایی که در سند بودجهمان اصلا انعکاس پیدا نکرده، از طریق مدارای مقرراتی و همه اینها مسائلی است که خیلی لازم است به آن توجه شود.
موضوع بعدی راجع به مسئله کنترل سفتهبازی است. واقعا کنترل سفتهبازی بدون کنترل تورم ناممکن است، یعنی شما بگویید اول میخواهیم سفتهبازیها را کنترل کنیم، بعد میرویم سراغ کنترل تورم، من میگویم نه، پلن شما باید این باشد که تورم را کنترل کنید که بعد آن سفتهبازیها هم کنترل شود.
مسئله برنامهریزی برای ورود پول از یک بازار به یک بازار دیگر نیز واقعا ممکن است به جای اینکه کمک کند مشکلساز باشد و نباید روی آن حساب کنید. چرا که از نظر اداری کار دولت را زیاد کرده و فشار زیادی را ایجاد میکند. بنابراین، این هم مسئلهای است که لازم است به آن توجه شود.
موضوع دیگر هم درباره استقلال بانک مرکزی و اینکه گفته شد بانک مرکزی اولین قرضدهنده نباشد و آخرین باشد. اگر ناترازیهای اقتصاد درمان نشود، اساسا این مسئله که بانک مرکزی اولین قرضدهنده باشد یا آخرین، واقعا تفاوتی نمیکند. یعنی اگر ناترازیها سر جای خود باشند اصلا مهم نیست که بانک مرکزی اول ورود میکند یا آخر ورود میکند، بالاخره آن ناترازیها برای بانک مرکزی مشکل ایجاد میکند. اصلا مهم نیست که در کدام مرحله این کار را انجام میدهد.
این هم مسئله مهمی است که باید به آن توجه کنیم که ما به عنوان یک استراتژی باید فکر کنیم چگونه حتی اگر شده در قالب پروژههای موردی کمک کنیم، اندک اندک بخشی از این ناترازی اقتصاد را کاهش دهیم.
نظر شما