علیرضا گچپززاده، معاون ارزی و بینالملل بانک ملی ایران: مرجعیت نرخ ارزی را در یک سازوکار نظام اقتصادی استاندارد و سالم در نظام سرمایهداری و کشورهای پیشرفته میبینیم، وقتی داخل ایران میآید، بسیار متفاوت میشود چرا که نوع نگاه به ابزارها و مفاهیم در ایران تغییر میکند و موضوعات سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور ما و موضوعات فراسرزمینی به شدت این مرجعیت و مدیریت ارز را دچار مشکل میکند. اگرچه مرجعیت همانطور که از اسمش پیداست، باید توسط بانک مرکزی مدیریت شود و در داخل ایران هم اینطور است، اما تمام اختیارات و ابزارهایش در اختیار نهاد حاکمیتی، یعنی بانک مرکزی نیست. برای اینکه بتوانیم نقشی را که برای مرجعیت نرخ ارز لازم است به دست بیاوریم و به اهداف مورد نظر برسیم، باید به جنبههای سیاسی و اقتصادی آن هم فکر کنیم تا مرجعیت را به نحو موثری به اجرا برسانیم. اینکه نتوانستیم در ایران حداقل در سالهای اخیر و جریانات تحریمی که در دهه ۹۰ اتفاق افتاده، مرجعیت تمام و کمال پیدا کنیم و از سویی بازارهای غیررسمی رشد کردهاند، به نظرم از دو جنبه قابل بررسی است.
اینکه مرجعیت را بر اساس کدام مکانیزمها و ابزارها به کار میگیریم و چطور از این ابزارها استفاده و اجرا میکنیم. در نظام مرجعیت نرخ ارز در کشورهای مختلف با نظامهای سیاسی اقتصادی مختلف یکسری ابزار و اصول علمی داریم که در ایران بعضاً صحبت از اینها میشود، اما واقعیت این است که تمام و کمال اجرا نمیشود.
مرجعیت یک جنبه علمی و یک جنبه تجربی دارد. اینکه چه چیزی را تدوین میکنیم و چه الگو و روشی را به منصه اجرا برسانیم، مانند بسیاری از پدیدههایی که در کشورمان اتفاق میافتد، در مرجعیت نرخ ارز هم اتفاق افتاد. مثلا درباره ورزش و لیگ حرفهای صحبت میکنیم، اما فقط قسمت مالی حرفهای میشود و بقیه موارد به لیگ دسته چندم یک کشور دیگر هم نمیرسد.
از دلایلی که باعث شده بازارهای غیررسمی شکل بگیرد و اقتدار مرجعیت ارز سمت بانک مرکزی نباشد، همین موضوع بوده که اولاً ابزارهای لازم را در این حوزه خوب نشناختهایم و در مرحله دوم این ابزارها را نیز خوبی به کار نگرفتهایم. در هر مقطعی اقدامات کوچک و غیراصولی انجام دادهایم و به حساب یک جریان علمی و ابزارهای مورد نظر و نرخ بهره و ... گذاشتهایم.
یکی دیگر از دلایل به وجود آمدن بازار غیررسمی این است که چون ابزارهای پولی به تعبیری از نرخ ارز گرفته شده و وارد جریانات مالی شده است، مردم ایران از این ابزار و پدیده ارز به شکل مختلف استفاده و داراییهای خود را هج کردهاند و برای حفظ ارزش داراییهایشان به ارز رو آوردهاند که باعث معضلاتی در حوزه اقتصاد کشور شده و حدود ۲۰ میلیارد دلار منابع ارزی کشور نزد افرادی است که هیچ بهره اقتصادی از آن نمیبرند و تنها حفظ ارزش میکنند. اگر ابزارهای لازم را داشتیم، خیلی از افراد به این سمت نمیرفتند. البته برنامههایی در مرکز مبادله تدوین شده تا این مرکز بتواند این ابزارها را هم مبتنی بر کارکردهای علمی و هم ملاحظات اجرایی آنها به کارگیری کند. خوشبختانه یکسری اتفاقات امسال رخ داده که ارز به کارکرد واقعی خود برسد و نرخ نسبتاً ثابتی که از ابتدای سال داشتیم را ادامه داده است.
به طور خلاصه، باید از ابزارهای علمی که بارها تجربه شده و کارکردهای لازم را دارد استفاده کرد و همزمان تصمیمگیریهای سیاسی و اثرگذار در حوزه اقتصاد و ارز هم مورد نظرمان باشد، به خاطر جایگاهی که ارز در اقتصاد کشورمان دارد و تاثیری که روی قیمت تمام شده کالاهای وارداتی و کالاهای تولیدی دارد.
برای اینکه مداخله به نحو مطلوبی اثرات مثبت اقتصادی داشته باشد، باید بتوانیم ابزارها را خوب بشناسیم و از ابزارها خوب استفاده کنیم. در حوزه ابزارها شکل و شمایل یک بازار واقعی و سازکار واقعی کردن قیمت را باید در مجموعه اقتصادمان دنبال کنیم. تا جایی که میتوانیم باید از اقتصادی که متاثر از حرکتها، اقدامات و ملاحظات سیاسی است، فاصله بگیریم و سازوکارهای بیرونی و برونزایی که بر ما تحمیل میشود را مدنظر قرار دهیم. باید اجازه دهیم یک جریان واقعی اقتصادی و الگوهای واقعی اقتصادی که اثرات مثبت هم در حوزه سیاست دارد، برای ما پدید آید. واقعیت این است تا زمانی که نتوانیم جریان اقتصادمان را خوب مدیریت کنیم، حکمرانی سیاسی مان را هم دچار مشکل کردهایم. به عنوان مثال در بازار فارکس در سطح بینالملل ابزارها به خوبی کار میکنند و حدود ۵ تا ۷ بیلیون دلار معاملات روزانه فارکس است و بیش از ۵۰ درصد آن در حوزه سوآپ ارزی است، چیزی که در ایران اصلاً نداریم. همچنین ۲۸ درصد تا ۳۰ درصد در حوزه فوروارد است، حدود ۱۵ درصد هم در حوزه آپشنها و اختیارهای خرید و فروش است. در بازار به این حجم و اندازه ابزارهای پولی و مالی به کار میآیند و یک مرجعیت ارزی برای معاملهگران در بازار ایجاد میکند.
هدف ایجاد مرکز مبادله ارز و طلای ایران بیشتر از اینکه کنترل نرخ اسکناس در بازارهای غیررسمی باشد، ایجاد ابزارها و مکانیزمهای کنترل بازار و مدیریت بر بازار است. اگر بتوانیم در حوزه این ابزارها یک اطمینانبخشی به اقتصاد کشور، تجار و صنعتگران بدهیم و اقتصاد را پیشبینیپذیر کنیم، قطعا موفق خواهیم بود. صرفنظر از اینکه این نرخ ثابت باشد یا روند افزایشی یا کاهشی داشته باشد. مهم پیشبینیپذیری و امکان برنامهریزی برای بخش اقتصادی است.
طبیعی است نوع مداخله ما سیاستگذاری است و مکانیکی نیست و باید بتوانیم ابزارها و سیاستهایی که ایجاد میکنیم امکان یک مداخله غیرمستقیم در بازار را ایجاد و زمینه پیشبینیپذیری اقتصاد را فراهم کنیم.
باید نوع نگاهمان از دولتمردان، تا پایینترین سطح را نسبت به ارز تغییر دهیم، ضمن اینکه دولت، نظام و حاکمیت نسبت به شفافسازی برنامههای اقتصادی اقدام و مسیر جریانهای مقرراتی را شفاف و معین و از رانتها جلوگیری میکنند، از طرفی ما باید در بخش اجتماعی و سرمایه اجتماعی، نسبت به سیاستهای اقتصادی کشور اطمینان به وجود آوریم. مشکلی که در صحنه اقتصادی داریم، عدم اطمینانی است که نسبت به سیاستها و مقررات در حوزه اقتصاد به وجود میآوریم و افکار عمومی نسبت به این مقررات اطمینان لازم را ندارند. اگر به طور متقابل شفافسازیها و حرکات مقرراتی در کنار اعتماد به مجموعه سیاستهای کشور ایجاد شود، شاید موفقیت ما چندین برابر باشد و با شرایط راحتتری به اهداف اقتصادی مورد نظرمان برسیم.
جمعبندی این است که ابزارها در حوزههای مختلف به شکل دقیق و موثر مطالعه و اجرایی شود و نوع مداخلاتی با توجه به تجربیات علمی و تجربیات کشورهای دیگر داشته باشیم و بتوانیم از آنها استفاده کنیم.
نظر شما