بانک مرکزی در ماههای اخیر، سیاست فعال خود در راستای دلارزدایی و متنوع سازی سبد ارزی کشور را در پیش گرفته است. این بانک قصد دارد با ایجاد زمینه انجام مبادلات با ارزهای محلی در زمان مبادلات اقتصادی کشورهای طرف تجاری، زمینه حذف تدریجی دلار را از اقتصاد ایران فراهم کند. طی دورههای گذشته، سیاستهای منفعلانه بانک مرکزی باعث شده بود تا سلطه دلار بر اقتصاد ایران افزایش یابد و هرگونه اعمال قدرت این ارز آمریکایی، در بازار ارز ایران زلزلهای به راه بیاندازد. با این حال، بانک مرکزی در دوره جدید برای برداشتن این مانع از پیش پای بخش بازرگانی و تجاری کشور اهتمام دارد و در اولین اقدام رسمی خود نیز، تامین ارز مراسم اربعین امسال را با دینار عراق و حذف کامل دلار از پروسه نیاز ارزی این مراسم به انجام رساند. همزمان نیز در دنیا هژمونی دلار رو به افول است و بسیاری از کشورها دیگر حاضر نیستند تا سلطه دلار بر اقتصاد خود را تحمل کنند. کشورهای عضو گروه بریکس و شانگهای، نمونه بارز این کشورها هستند که به صورت رسمی تصمیم گرفتهاند تا نقش ارز آمریکایی را در مبادلات و دادوستدهای خود کمرنگ کنند. بسیاری از کارشناسان با تایید اقدام اخیر بانک مرکزی در حذف دلار از مراسم اربعین امسال، این موفقیت را گام جدی و عملی در راستای دلارزدایی کامل از اقتصاد ایران دانستند و آن را اقدامی شدنی دانستند. به این منظور، هفتهنامه تازههای اقتصاد با دکتر آلبرت بغزیان، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران گفتگویی انجام داده که با هم میخوانیم:
با توجه به اینکه در ماههای اخیر موضوع دلارزدایی در اقتصاد ایران بیش از پیش مطرح میشود، به نظر شما اساسا در چه شرایطی کشورها اقدام به اجرای سیاست دلارزدایی میکنند؟
در ابتدا باید به مفهوم این موضوع بپردازیم. آیا آن چیزی که ما به عنوان دلارزدایی از اظهارات مقامات ارشد کشور میشنویم، با آن چیزی که سایر کشورها در پیمانهای مختلف مانند سازمان همکاری شانگهای و بریکس مطرح میشود یکسان است یا خیر؟ موضوعی که بنده برداشت میکنم این است که مسئله و دغدغه ما ممکن است با سایر کشورها متفاوت باشد، بنابراین تعریف دلارزدایی در ایران شاید متفاوت باشد. با توجه به تحریمها، انتقال دشوار درآمدهای ارزی به کشور، بسته شدن سوئیفت و ...، نیاز ما این است به این برسیم که چگونه میتوانیم با دلارزدایی موانع را برطرف کنیم؟ به عبارت دیگر آیا مسیر دیگری وجود دارد که به کمک کشورهای طرف تجارتمان بتوانیم دلار را از معاملات خود حذف کنیم و در شرایط تحریم به ارزهایی که با آنها میتوانیم نیازهای وارداتی خود را تامین کنیم، دسترسی داشته باشیم. پیوستن دولت به پیمانهای مختلفی همچون بریکس که اخیرا اتفاق افتاد، نشانه حرکت در این مسیر درست است. بنابراین اگر بحث دلارزدایی را مطرح میکنیم به این معناست که با استفاده از ارزهای معادل که جهانی است و میتواند منابع ارزی را به کشور بازگرداند، بتوانیم تحریمها را خنثی کنیم و این موضوع را به عنوان اقدامات مربوط به دلارزدایی تعریف کنیم.
آیا اجرای سیاست دلارزدایی منجر به جلوگیری از بروز نوسانات ارزی و کاهش نرخ تورم خواهد شد؟
وقتی میگوییم نرخ ارز، یعنی رابطه بین دو پول ملی. به عنوان مثال نرخ ارز به پوند، به یورو، به درهم یا به دلار. در حال حاضر در صرافیها تابلوهایی وجود دارد که در آنجا نرخ دلار آمریکا به صورت آزاد وجود ندارد، ولی بقیه ارزها موجود است. این نمونه سادهای است که اگر بخواهیم نرخ دلار را به دست آوریم، کافی است رابطه پوند با دلار یا درهم با دلار را که بانک مرکزی امارات ثابت نگه داشته در نظر بگیریم و با تقسیم بر یکدیگر، نرخ واقعی آن را محاسبه کنیم. بنابراین در موضوع تعیین نرخ ارز میتوان گفت در مجموعه نرخها اثرگذار نیست، اما نخستین تاثیر آن در بحث انتقال درآمدهای ارزی کشور است و ما با کمترین هزینه و کارمزد میتوانیم منابع ارزی خود را به کشور منتقل کنیم. به عنوان مثال در بحث اخیر وون کره جنوبی مشاهده کردیم که تبدیل ارز وون به یورو و ورود یورو به کشور دیگر، متحمل کارمزدها و هزینههایی شدیم که هزینه آن رقم پایینی نیست و مشاهده شد که یک میلیارد دلار از منابع ارزی کشور متحمل کاهش ارزش شد. به بیان دیگر این مبلغ گم نشده، بلکه در نقل و انتقال و در یک عملیات ریاضی از بین رفته است. در وهله اول بنده معتقدم دست دولت در ذخیرهسازی ارزی و مصرف منابع ارزی بازتر میشود و به تبعیت از آن، تولید تقویت می شود و نیازهای مصرفی مردم و کالاهای وارداتی با سهولت بیشتری تامین میشود. همچنین با آزادسازی این منابع در مسئله تولید که تحریمها برای آن محدودیتهایی ایجاد کرده است، گشایشهایی ایجاد میکند و در دورههای زمانی بعدی روی کاهش نرخ تورم اثرگذار خواهد بود.
به نظر شما اجرای سیاست دلارزدایی چه نقشی در افزایش قدرت بانک مرکزی در اتخاذ سیاستهای پولی فعال و تحقق اهداف نظارتی و کنترل رشد نقدینگی دارد؟
در سوالتان یک نکتهای بود که پسندیدم و آن "بانک مرکزی" است. یعنی ما باید بپذیریم که بانک مرکزی متولی نرخ ارز، سیاستهای ارزی، سیاستهای پولی و پاسخگوی نرخ تورم است که شاید تاکنون چنین موضوعی به پُررنگی فعلی مطرح نبوده و اکنون مشاهده میکنیم که اگر اختیارات بانک مرکزی افزایش یابد، به این مسائل نیز میتواند بپردازد و مسئولیت بپذیرد و پاسخگو نیز باشد.
در بحث دلارزدایی مسلما بانک مرکزی، سیستم بانکی، صرافیها و عوامل بیرونی کمک کردند که کشور برای انتقال منابع ارزی و تبدیل آنها دست بازتری داشته باشد و برای اینکه به ارزهای دیگر دسترسی پیدا کنند و منابع دیگر را با کمترین هزینه منتقل کنند، تلاشهای فراوانی شد.
بنابراین اگر ما بتوانیم به ارزهای اصطلاحا سخت یا قوی متصل شویم، اتخاذ سیاستهای پولی مناسب، سیاستهای ارزی و تخصیص ارز به مصارف مختلف تسهیل میشود. البته ارزهای اروپایی را باید کنار بگذاریم، ولی ارزهای کشورهایی همچون چین و کرهجنوبی که معاملات ما با آنها بیشتر است، میتواند دست بانک مرکزی را باز کند تا تامین نیازهای وارداتی با استفاده از این ارزها انجام شود و انواع نیازهایی که به عنوان مثال در مرکز مبادله ارزی مطرح میشود را بتوان با ارزهای غیردلاری پاسخ داد.
از ابتدای سالجاری تاکنون، ثبات نسبی در بازار ارز را تجربه کردیم و به تبعیت از ثبات قیمت دلار، بازارهای همسو با دلار نیز آرامش نسبی داشتند. به نظر شما اقدامات بانک مرکزی در اجرای ثبات در بازارهای مختلف، چه تاثیری داشته است.
در بحث نرخ ارز، متولی، پاسخگو و مسئول آن بانک مرکزی است و اساسا بانکهای مرکزی با همین ماموریت، تاسیس شدهاند. موردی که به نظر من اشتباه جا افتاده، این موضوع است که بانک مرکزی فنر نرخ ارز را نگه داشته است. بانک مرکزی موفق شد که نرخ دلار را که در گذشته به موجب رویدادهایی با افزایش مواجه میشد، ثابت نگه دارد. به عنوان مثال یک مراسم بزرگ همچون حج و اربعین یا سفرهای خارجی، باعث تغییر نرخ ارز میشد. همچنین اتفاقات سیاسی نیز تاثیر منفی بر بازار میگذاشت، برخلاف سیاست گشایشهای ارزی که در ایام اخیر اجرایی شد.
این نوسانات در گذشته باعث بلاتکلیفی افراد میشد و بانک مرکزی در گذشته نسبت به این مسئولیت اهتمام نداشت و بازار را رها کرده بود. گاهی برخی این گزاره را مطرح میکردند که بانک مرکزی از هرات، اربیل و ... خط میگیرد و نرخ دلار را تعیین میکند.
اما بیشترین و با نفوذترین نهاد در این بخش واضح است که بانک مرکزی است که منابع ارزی دارد. مسئولیت پذیری بانک مرکزی در این چند ماه اخیر مشاهده شد و مدیریت ارزی را با توجه به مدیریت تقاضای ارز با ابداعاتی که در مرکز مبادله ارزی و ... داشت، انجام داد. به عبارت دیگر وقتی ما از تقاضا برآورد داشته باشیم و با عرضه مناسب نیز نیازها را پاسخ بدهیم، تقاضاهای کاذب در بازار امکان دوام و ادامه را ندارند.
بنده برخلاف برخی که معتقدند بانک مرکزی نرخ را باید رها کند تا به قیمت واقعیاش برسد، معتقدم که در حال حاضر فنر نگه داشته نشده است. سیاستی که بانک مرکزی در ماههای اخیر اتخاذ کرد، در واقع شناسایی تقاضا و عرضه متناسب ارز با تقاضا و مجاب کردن عرضه کنندههای ارزی بود که باید ارز خود را در سامانه تسلیم میکردند. همین اقدام باعث شد که به راحتی همچون شلیک یک تیر، در یک رویداد و اتفاق سیاسی و امثالهم، شاهد جهش نرخ ارز نباشیم و اگر اختلالی هم در فرایند ایجاد میشد، نرخ ارز به سرعت به وضعیت تعادلی باز میگشت. این مسئله است که باعث ایجاد ثبات در بازار شد و دیگر خبری از تاثیر نرخ ارز بر روی کالاها که با افزایش نرخ ارز قیمتها بیشتر میشد، ولی با کاهش آن، مقاومت صورت میگرفت و قیمتها کاهش پیدا نمیکرد، تکرار نشد.
ثبات نرخ ارز باعث شد که تقاضای دلار مدیریت و امکان دلاریزه شدن اقتصاد کاهش یابد. درست است که ما در این فاصله افزایش قیمتهایی را نیز داشتهایم و احتکار، انحصارات و هزینه تولید در افزایش قیمت موثر است، اما سهم نرخ ارز و نوسان آن در افزایش قیمت حذف شد و ارز از ایفای نقش یک بازار موازی برای بازارهای مسکن، زمین و خودرو خارج شد. اگر ما بگوییم دلارزدایی اتفاق افتاده است، شاید کمی زود باشد، اما میتوان گفت ثبات نرخ ارز امکان دلاریزه شدن اقتصاد را کاهش داد.
در حال حاضر، زمزمهها و شایعاتی مطرح است که بانک مرکزی فنر ارز را فشرده است و باید رهایش کند که به قیمت واقعیاش برسد، در حالی که به نظر من این موارد نیاز است در بحثهای آکادمیک مطرح و تقویت شود و تعیین نرخ واقعی دلار برای اقتصاد ایران باید در یک جمع خاصی مورد بررسی قرار بگیرد و اجازه ندهیم که چنین ایدههایی، امکان پرش نرخ ارز در ماههای آتی را تقویت کند.
دلاریزه شدن اقتصاد یعنی اینکه هر محصول و دارایی با نرخ ارز تغییر کند. به عنوان مثال قیمت مسکن را به عنوان نمونه ۱۵۰۰ دلار تعیین میکردند، سپس با دلار ۵۰ یا ۶۰ هزار تومانی ضرب میشد و یک نرخی را برای مسکن اعلام میکردند که این موضوع با سیاستهای اخیر بانک مرکزی، به نظر بنده تضعیف شده است.
در سال جاری بانک مرکزی بر خلاف رویه سالهای گذشته به جای تخصیص دلار، به زائران اربعین دینار عراق تخصیص داد. این اقدام بانک مرکزی را به عنوان نمونه موفق تجربه دلارزدایی چطور ارزیابی میکنید؟
آیینهای مذهبی یک تقویمی دارد و نیاز به پیشبینی ندارد و حتما اتفاق میافتد. مراسم اربعین یک اقدام ویژه است که دولت باید برای خروج افراد از کشور و اتوبوسی که قرار است زائر را برساند، تا بحث ارزی که لازم دارد را باید برنامهریزی کند. البته در گذشته عراقیها حتی پول ایران را نیز قبول میکردند و این باعث میشد که دیگر نیازی به تبدیل ارز نباشد که اگر ما تمهیداتی داشتیم که همچنان نیز ریال پذیرفته شود و آنهایی هم که ریال را هم به دست میآوردند، با همان ریال با ایران مبادله کنند، شیوه مطلوبی بود.
مسئلهای که در گذشته اتفاق افتاد این بود که بانک مرکزی برای مراسم اربعین دلار اختصاص میداد که البته کفاف رفت و آمد را میداد، ولی متاسفانه برخی با سوءاستفاده با آن تجارت میکردند و مثلا در نظر میگرفتند که یک آیفون ۱۴ را هم بیاورند و این یعنی نتیجه خروج ۲۰۰۰ دلار و این ۲۰۰۰ دلار هم اگر از بازار غیررسمی تهیه میشد، که این اقدامات باعث میشد تا بازارها ملتهب شوند و علاوه بر آن نیز با افزایش رفت و آمد و برگشت زوار مراسم اربعین، افزایش نرخ دلار هم تجربه میشد، ولی امسال شاهد ثبات قیمت ارز هستیم که این نشان میدهد بانک مرکزی به موقع ارز را تامین کرده و افراد نیز قصد تجارت در این ایام را نداشتند.
اینکه ما برای مراسم اربعین امسال، دینار تخصیص دادیم مسلماً بهتر از دلار بوده و خود نرخ دینار و دلار هم که در کشور مقابل ثابت مانده است، منجر به این شد که آربیتراژ قیمتی از بین برود و این تصور که من از ایران ارز ارزان تهیه کنم و بروم آنجا گرانتر بفروشم و دوباره بیاییم اینجا گرانتر به ریال تبدیل کنم، توجیهی نداشته باشد. به نظر من همین که در بازار ارز ثبات داشتهایم نشان دهنده این است که برنامهریزی خوبی در این زمینه انجام شده است.
آیا به نظر شما، این شیوه تغییر رویکرد را میتوان در سایر سرفصلهای ارزی نیز تعمیم داد؟
به نظر من بله. یعنی شاید عمده نیازهای ارزی واقعی اشخاص در بحث درمانی، آموزشی و تحصیلی و مسافرتی است. در این سرفصلها کمترین انگیزه برای سوداگری وجود دارد که ارزی تهیه شود تا با نگهداری آن سود کنند. زیرا وقتی نوسان نرخ ارز از بین میرود، عملا فرد هزینه فرصت دارایی دلار را بیشتر حس میکند که باید به صفر برساند و این سبب میشود که به سمت بازارهای موازی برود که خوشبختانه هم بازار خودرو مدیریت شده و هم بازار مسکن به آن انفجاری رسیده که دیگر توانایی جهش قیمتی در آن نیست و بازار بورس هم یک حالت عادی و طبیعی به خودش گرفته است.
تغییر رویکرد بانک مرکزی در شیوه تخصیص ارز اربعین را به چه میزان در کاهش واسطهگری و دلالی موثر میدانید؟
اقدامات را میتوانیم در دو جنبه بررسی کنیم. نخست جنبه مدیریت ارزی است که در قالب تشکیل مرکز مبادله، تالار ارز و شفاف کردن هر آنچه که به عنوان یک تقاضا میتواند در بازار باشد، اتفاق افتاد. همچنین در بخش بانکی، بانک مرکزی اختیاراتی را گرفته که بتواند ناترازی بانکها را مدیریت کند و آنها را از بازارهایی مثل بازار املاک و مستغلات یا بازار ارز خارج کند.
بنابراین، این دو اقدامی که بانک مرکزی انجام داد باعث شد که ثبات برقرار شود و حالا اتصال آن به بحث دلارزدایی این است که افراد از تصور اینکه دلار بخرند یا بفروشند خارج شوند و همین که ریسک آن را افزایش دهیم، به نوعی موفقیتی است که امیدواریم ادامه پیدا کند.
به بحث نظارت بانک مرکزی بر بانکها اشاره کردید. ارزیابی شما از نحوه اجرای سیاست کنترل رشد مقداری ترازنامه بانکها، توسط بانک مرکزی چگونه است؟
یکی از وظایفی که بانک مرکزی در ادبیات اقتصادی دارد و در عمل مجری آن است، اینکه بانک مرکزی، بانک بانکها و بانک مادر است. بانکها وقتی که مشکل پیدا میکنند به بانک مرکزی روی میآورند. اینکه سیاستهای یک بانکی غلط بوده و مشکل ناترازی پیدا میکند و اگر در محدوده خط قرمزهایی از نظر حسابداری قرار میگیرند و باید خارج شوند، جزو وظایف نظارتی بانک مرکزی است. بانک مرکزی باید نظارتش را تقویت کند و در عین حال اختیار کامل داشته باشد تا به مسائل ورود کند و اگر برخی بگویند به شما ربطی ندارد و چند مسئول دیگر بگویند بانک مرکزی کاری نداشته باشد، بانک مرکزی صرفا میشود یک ساختمان بلندمرتبه در خیابان میرداماد، در حالی که الان بانک مرکزی اینگونه نیست، یعنی وقتی که از بانکها مطالبه میکند که صورتهای مالی خود را بیاورید تا رسیدگی شود، با اقتدار برخورد میکند. به صورت کلی، ناترازی بانکها هم دو نوع ناترازی نقدینگی و ناترازی ترازنامهای است. بعضی از اقلام مانند مطالبات مشکوک الوصول یا سوخت شده و منابعی که در املاک بلوکه شده، موجب ناترازی میشود. اینها باعث میشود دست بانک برای پاسخگویی به مراجعه کنندگان که سپردهگذار هستند بسته شود و بانک ناتراز بماند. اما در وضعیت کنونی اینگونه نیست، یعنی بانک مرکزی مطالبه میکند و فرصت میدهد تا بانک تاترازیاش را برطرف کند. این است که ناترازی بانکها با توجه به این شیوه نظارتی فعلی که به نظر من شاید در چند دهه اخیر بیسابقه بوده است، به سر منزل مقصود میرسد.
توصیه شما برای تداوم و تقویت سیاست دلارزدایی به سیاستگذار پولی چیست؟
اگر تعریف دلارزدایی را این بدانیم که ما یک کالایی را به عنوان نفت از سمت دولت و یک کالای غیرنفتی بخش خصوصی از سمت صادرکنندگان را صادر میکنیم و طرف مقابل ما ممکن است یک کشوری باشد که پول اصلیاش غیر از دلار و یور باشد، که تسویه غیردلاری، باعث میشود که سهم دلار در مبادلات ما کمتر شود. ما باید با طرفهایی مبادله کنیم که به راحتی زیر بار تحریمها و تهدید نروند. پیمانهای منطقهای میتواند تا حدودی در قالب بریکس و شانگهای به ایران در دلازدایی کمک کند. از سویی، تقویت پول ملی ما نیز میتواند به فرایند تبدیل ارزهای دیگر کمک کند، لطمه به برنامههای دلارزدایی وارد نشود و در نهایت نیز منافع سودجویان را حذف کند و نتیجتا اینکه بتوانیم دلار را از مبادلات خود حذف کنیم.
موضوع دلارزدایی را در سطح جهانی چطور ارزیابی میکنید و آیا اقدامات کشورهای مختلف در جهت کنار گذاشتن دلار از معاملات خود را گام موثری در پایان هژمونی دلار در جهان میدانید؟
بعد از جنگ جهانی دوم با تشکیل صندوق بینالمللی پول و قرار گرفتن دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی، باعث شد تا سلطه دلار افزایش یابد. وقتی که کشورها بعد از جنگ جهانی دوم در مرحله بازسازی بودند، تنها کشوری که توانست در کنفرانس برتون وودز پول خود را به دنیا مسلط کند، آمریکا بود. البته اروپاییها بعدها با معرفی یورو توانستند این ضربه را از ناحیه دلار خنثی کنند. بنابراین هر چه پیمانهای منطقهای بیشتر شود و بتواند به سمت یکسانسازی پول پیش برود، میتوان انتظار داشت که سلطه دلار در اقتصادهای جهان از بین برود. در بریکس کشورهایی مانند ایران، برزیل، هندوستان، چین و روسیه و اخیرا هم عربستان و ... در یک گروه جمع شدهاند. اگر این اعضا بتوانند منافع خود را مشترک کنند، میتوانند با گسترش پیمانهای پولی، دلار را از مبادلات حذف کنند.
به عنوان جمعبندی اگر موضوعی را مدنظر دارید بفرمایید.
معتقدم ما باید به مسائل داخلی کشور و بحث ناترازی بانکها و تعیین تکلیف بدهکاران بزرگ بانکی بپردازیم و به ضربهای که از داخل به اقتصاد ایران وارد میشود هم توجه کنیم. تحریمها اثر خودشان را گذشتهاند، با این حال ما آنها را دور زدیم و راه خنثیسازی آن را پیدا کردیم و ثابت کردیم که میتوانیم پیشرفت کنیم. همچنین آزادسازی منابع ارزی کشور نیز نشان میدهد که دشمنان کم آوردهاند. به نظر من تلاش برای دلارزدایی از سوی بانک مرکزی و دولت و همچنین کنار گذاشتن سوئیفت، میتواند با تقویت مراودات با کشورهای عضو گروه بریکس، شانگهای و ... اتفاق بیفتد. البته باید ثبات اقتصادی کشور را ابتدا تضمین کنیم و به عنوان یک عضو فعال در پیمان بریکس یا شانگهای حضور داشته باشیم. اینکه ما عضو دائمی این سازمانها شدیم، به این معنا نیست که کار را رها کنیم و باید در آنجا به تدریج سهم خود را در تجارت میان کشورها و به خصوص در تامین کالاهای باکیفیت کشورهای عضو، بیشتر کنیم.
نظر شما