کنترل تورم، حفظ ارزش پول ملی، کنترل بازار ارز و ...، مسائل بسیار بااهمیت و تعین کنندهای در هر اقتصادی هستند که اغلب به عنوان ماموریتهای اصلی بانکهای مرکزی کشورها شناخته میشوند. بانکهای مرکزی از سوی دولتها مامور حفاظت از اقتصاد کشورها و فراهم کردن زمینههای رشد اقتصادی هستند. همچنین بانکهای مرکزی مسئولیت مهمی در محافظت از پول ملی داشته و کنترل ورود و خروج ارز به کشور را نیز دنبال میکنند. به صورت قاطع میتوان گفت که امروزه دیگر بدون وجود فدرال بانکها و سیاستگذاران پولی، اقتصاد کشورها قادر به ادامه و تنظیم خود نبوده و در صورت عدم سیاستگذاری بانکهای مرکزی، نظام بانکی کشورها دچار فروپاشی خواهند شد. در این زمینه و شرایط متفاوت بانکهای مرکزی کشورها در سیاستگذاری موثر، با "عماد عکوش"، اقتصاددان و کارشناس بازارهای مالی لبنان گفتوگویی انجام دادیم که در زیر میآید:
یکی از مهمترین اقدامات دولتها و مشخصا از طریق بانک مرکزی، سیاستگذاری ارزی است. سیاستگذاری موثر چه ملزوماتی دارد و به چه هدفی باید برسد؟
اتخاذ سیاستهای پولی مؤثر به مجموعهای از الزامات اساسی و اهدافی بستگی دارد که باید از طریق این سیاستها محقق شود، از جمله استقلال بانک مرکزی، تجزیه و تحلیل دادههای اقتصادی، شفافیت، هماهنگی با سیاستهای مالی و واکنش به تغییرات اقتصادی جهانی. از جمله اهدافی که از طریق این سیاستها قابل دستیابی هستند، میتوان به ثبات قیمت، حمایت از رشد اقتصادی، ثبات بازار ارز، تحقق اشتغال کامل و حفظ ثبات مالی اشاره کرد. در واقع، اتخاذ سیاستهای پولی کارآمد مستلزم ترکیبی از استقلال، تحلیل دقیق، شفافیت و هماهنگی با سایر سیاستها برای تحقق اهداف تعیینشده است.
برخی کشورها با اعمال سیاست تثبیت ارزی و برخی نیز سیاست میخکوب و مانند آن، موفق به برقراری آرامش ارزی میشوند. چگونه باید به انتخاب درست در سیاستگذاری ارزی برسیم؟
انتخاب سیاست صحیح برای بازار ارز، چه سیاست تثبیت و چه شناورسازی بازار ارز، به عوامل اقتصادی و سیاسی متعددی بستگی دارد. هیچ مدل واحدی وجود ندارد که مناسب همه کشورها باشد، بنابراین هر کشوری باید شرایط خود را به دقت ارزیابی کند تا بهترین گزینه را تعیین کند. این ارزیابی میتواند شامل ساختار اقتصاد ملی، اندازه و تنوع اقتصاد، حجم ذخایر پولی و همچنین توجه به تاریخ اقتصادی و سیاسی باشد.
اساسا میزان اثر و مداخله فدرال بانکها بر بازار ارز تا چه میزان است و عدم مداخله در بازار ارز چه خطراتی خواهد داشت؟
درباره نفوذ و مداخله بانکهای مرکزی در بازار ارز باید گفت که این مداخله نقش تعیینکنندهای در ثبات اقتصاد داخلی دارد. انواع مختلفی از مداخله وجود دارد که هر کدام آثار خاص خود را دارند. در عین حال باید گفت که عدم دخالت در بازار ارز نیز خطرهای خاصی را به همراه دارد. مداخله اشکال مختلفی دارد که از جمله از طریق سیاستهای پولی، به ویژه تعیین نرخ بهره، عملیات بازار باز و خرید و فروش ارزهای خارجی صورت میگیرد. مداخله همچنین میتواند از طریق هماهنگی با سایر بانکهای مرکزی انجام شود. مداخله بانکهای مرکزی در بازار ارز برای تحقق ثبات اقتصادی و حفظ اعتماد بازار مهم است و عدم مداخله میتواند خطرهای بزرگی از جمله نوسانات شدید نرخ ارز، تورم بالا، بحرانهای مالی و از دست دادن اعتماد به ارز داخلی را در پی داشته باشد. بنابراین، موضوع مداخله باید به دقت مورد توجه قرار گیرد تا تعادل بین ثبات اقتصادی و سیاستهای پولی اثرگذار برقرار شود.
برخی اقتصاددان، مهمترین عامل نوسانات تورمی را متلاطم بودن بازار ارز میدانند. برای جلوگیری از اثر منفی نرخ ارز بر سیاست کنترل تورم، چه باید کرد؟
برای جلوگیری از تأثیر منفی نوسانات نرخ ارز بر سیاست کنترل تورم، بانکهای مرکزی و دولتها می توانند مجموعهای از اقدامات و سیاستها را اتخاذ کنند که به دنبال کاهش نوسانات نرخ ارز، تقویت ثبات اقتصاد و جلوگیری از خارج شدن تورم از کنترل باشند. این امر از طریق برخی اقدامات از جمله افزایش ذخایر نقدی، پیروی از سیاست نرخ ارز جهتیافته، پوشش ریسک نرخ ارز، هماهنگسازی سیاستهای پولی و مالی، هدفگذاری مستقیم تورم، بهبود اعتماد به بازار ارز، اتخاذ سیاستهای پولی منعطف، تقویت تولید داخلی و کاهش وابستگی به واردات و نظارت منظم بر بازارهای مالی داخلی قابل تحقق است.
برخی صاحبنظران جایگاهی برای بانکهای مرکزی در مدیریت بازار ارز قائل نیستند و معتقدند بانک مرکزی کاملا باید از سیاستگذاری بیرون برود. درباره این دیدگاه چه نظری دارید؟
این دیدگاه که بانکهای مرکزی باید به طور کامل از مدیریت بازار ارز و سیاستگذاری پولی حذف شوند، اغلب بر مفاهیم اقتصاد آزاد و این باور مبتنی هستند که بازارها میتوانند بدون دخالت دولت به تعادل برسند. اما در واقع، واگذاری این امر به بازار به مفهوم انتقال توانایی هدایت بازار به گروهی از سفتهبازان قدرتمند است که به تبع، سیطره دولت و به طور کلی کشور بر اقتصاد و بازار ارز از دست میرود و در نتیجه کشور در معرض خطر نوسانات بیش از حد، بیثباتی سیاسی و هرج و مرج قرار میگیرد.
در مواقع محدودیت منابع ارزی، بانکهای مرکزی اقدام به سهمیهبندی ارزی کرده و مراکزی را برای مدیریت مصارف ارزی ایجاد میکنند. با این نوع اقدامات چقدر موافقید؟ راهکار دیگری برای مدیریت تقاضای ارزی دارید؟
در سایه محدودیت منابع پولی در زمینه ارزهای خارجی، ممکن است برخی از بانکهای مرکزی به تعیین سهمیههای ارزی و ایجاد مراکزی برای مدیریت هزینههای آن متوسل شوند. چنین تدابیری اغلب یک راه حل اضطراری و موقت برای کنترل تقاضای ارز و حفاظت از اقتصاد در برابر کاهش ذخایر ارزی تلقی میشود، اما این سیاست مزایا و معایب فراوانی دارد که از جمله مزایای آن حفظ ذخایر خارجی، جلوگیری از سفتهبازی و دادن اولویت به نیازهای اساسی است. مهمترین معایب چنین سیاستی نیز ایجاد انحراف در بازار از نظر ایجاد بازار سیاه، محدودیت در تجارت و سرمایهگذاری و نیز گسترش بوروکراسی و فساد است.
از ابزارهای مدیریت ارزی در جهان، پیمانهای پولی است که برخی کشورها دنبال میکنند. در این زمینه چه نظری دارید؟
قراردادهای پولی منعقد شده توسط برخی کشورها میتوانند ابزار مؤثر و کارآمدی برای تقویت ثبات اقتصادی باشند. این قراردادها در چارچوب مجموعهای از ترتیبات و مقدماتی ایجاد میشوند که دو یا چند کشور برای هماهنگ کردن سیاستهای پولی خود یا تسهیل تجارت و مبادلات مالی مشترک توافق میکنند. این توافقنامهها مزایای بسیاری دارند، از جمله اینکه میتوانند به ثبات در نرخ ارز، افزایش تجارت و سرمایهگذاری، حمایت از همکاریهای اقتصادی، حمایت در برابر بحرانها و افزایش یکپارچگی اقتصادی منطقهای کمک کنند. لازم به ذکر است که این قراردادها علاوه بر ریسکهای سیاسی، دارای ریسکهایی از جمله کنار گذاشتن حاکمیت پولی، وابستگی متقابل و خطر تفاوت در عملکرد اقتصادی هستند.
تا چه میزان به جنگ ارزی بین کشورها و استفاده از ارز به عنوان یک ابزار سیاسی در جهان امروز معتقدید؟
باید به این نکته اشاره کرد که امروزه جنگ ارزی وجود دارد که هدف آن دستیابی به اهداف اقتصادی یا حتی سیاسی به نفع برخی کشورها و تحقق مزایای اقتصادی به هزینه سایر کشورها از جمله تقویت صادرات از طریق ارزانتر کردن آنها در بازارهای جهانی است. میتوان گفت که جنگ ارزی هنوز یک واقعیت محتمل است و استفاده از ارز به عنوان یک ابزار سیاسی در شرایط پُرتنش روابط بینالمللی و رقابت اقتصادی، رو به افزایش است. قطعا این جنگ پیامدها و خطرهای اقتصادی و سیاسی خاص خود را دارد و اغلب منجر به بیثباتی اقتصادی در سطح جهانی، شعلهور شدن اختلافات تجاری، زیانهای بلندمدت و کاهش اعتماد بین کشورها میشود. امروزه این نوع جنگ به طور فزایندهای به عنوان ابزاری سیاسی برای دستیابی به اهداف استراتژیک، چه از طریق تحریمهای اقتصادی که برخی کشورها را از سیستم مالی بینالمللی منزوی میکند، چه از طریق دستکاری ارز برای تأثیرگذاری بر موازنههای اقتصادی استفاده میشود. این جنگ امروز ادامه دارد و روز به روز شدیدتر میشود، به همین دلیل است که میبینیم بسیاری از گروههای سیاسی تلاش میکنند که جایگزینهایی برای تقویت موقعیت خود بیابند تا از تأثیر این جنگ بر خود جلوگیری کنند.
نظر شما